سعیده پورآقایی به بهانه الله اکبر گفتن با مراجعه سه
خانم چادری به منزل و در روز روشن بازداشت شد که در واقع نوعی
ربودن او بود. خانم چادری ها با مراجعه به خانه سعیده به وی
می گویند الله اکبر گفتن او باعث
تحریک سایر همسایگان به گفتن الله اکبر شده است و وی باید به
همراه آنان
به بازداشتگاه برود.
سعیده در حالی که هیچ کس در خانه نبوده و با توجه به این
احتمال که
مادرش بعد از بازگشت به خانه نگران وی خواهد شد یا پشت در
خواهد ماند، به
همسایگان اطلاع میدهد که وی را برای بازجویی به بازداشتگاه
میبرند. مادر سعیده پس از بازگشت به خانه توسط همسایگان در
جریان بازداشت او قرار می گیرد. از هر طریقی که میتواند،
جویای احوال دخترش می شود، اما خبری
پیدا نمیکند. نهایتا دست به دامن دکتر (...) از همرزمان سابق
همسرش
-
شهید پورآقایی - میشود. آقای (...) نیز به هر دری میزند
نتیجهای نمیگیرد
و نهایتا تصمیم میگیرد
موضوع را با هاشمی ثمره مشاور و همه کاره امور امنیتی احمدی
نژاد، که از دوستان مشترک او و شهید پورآقایی پدر سعیده است
مطرح کند.
هاشمی ثمره نیز پس از مدتی تماس می گیرد و بدون هر توضیحی
فقط میگوید که به بلوک شماره شش پزشک قانونی مراجعه کنند.
مادر
سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می روند و با جسد
غیر قابل
شناسایی یک دختر سوخته مواجه میشوند. مادر سعیده می گوید این
جسد
برای رد گم کردن است و جسد دختر وی نیست. اما پس از بازرسی
دقیق بدن جسد و
کشف خالی که روی پای مقتول بوده، از هویت او اطمینان حاصل
میکند و از هوش
میرود. پزشکی قانونی نیز گزارش قابل تاملی در این باره ارائه
کرده که از
جنایات فجیع ربایندگان این دختر خبر میدهد و شاید به زودی
منتشر شود.(تجاوز
و قتل)
جسد را به آنها تحویل نمیدهند و تحت شرایط کنترل شده و بدون
سر و صدا به خاک میسپارند(احتمالا همان قطعه 302 بهشت زهرا که
فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی منکر آن هستند!) و مادرش را
نیز تهدید می کنند که اگر این موضوع
رسانهای شود، اسنادی را مبنی بر فاحشه بودن دخترش و قتل وی در
همین راستا
منتشر خواهند کرد.
در مراسم ختم سعیده که روز شنبه برگزار شد مهندس میرحسین موسوی
نیز شرکت کرد و به خانوادهی او تسلیت گفت.
(برگرفته از موج سبز و اندکی ویراستاری شده)
.
|