ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 

صفحه اول

پیوندهای پیک

بايگانی پيک

 

infos@peiknet.com

 
 
   

گفتگو با دکتر ابراهیم یزدی

خطر انتقال نقش کلیدی

جنبش به نیروهای بیرونی

جریانی صاحب دولت شده که خیلی هم قدرتمند است، سپاه و بسیج را هم به عنوان حامی خود دارد، ولی علیرغم تلاشی که کرده و می کند نمی تواند اصلاح طلبان را از صحنه خارج کند. عامل محدود کننده این است که حذف اصلاح طلبان منجر به سقوط و حذف همه می گردد. ویژگی بحران کنونی در همین است. – در حوادث اخیر- کسی بدتر از این نمی توانست به جریان افراطی حاکم لطمه بزند. تاثیر منفی دادگاه ها از هزاران مقاله و کتاب بیشتر است. دستاورد جریان حاکم از این دادگاه ها چیست؟  به نظر من دیر یا زود این نمایش را متوقف خواهند کرد. حتی در خود سپاه هم شاهد تغییراتی خواهیم بود. از خرداد 76 به بعد سیاست های جدیدی را پی گرفتند و بیش از هر زمان، سپاه و بسیج در مورد انتخابات موضع گیری می کنند. از اولین چیزهایی که در مجلس هفتم تصویب شد، 350 میلیون دلار از صندوق ذخیره ارزی به بسیج دادند. اگر نیروهای درونی متعهد به منافع و مصالح ملی در فرایند تحولات تاثیر گذار نباشند، این خطر وجود دارد که نیروهای بیرونی نقش کلیدی اثر گذار پیدا کنند.

 
 
 
 

 

دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران گفتگوی مشروحی داشته است با محمد حسن غفوری، خبر نگار اعتماد که در سایت اعتماد منتشر شده است. این مصاحبه از شرحی در باره انقلاب مشروطه و سپس انقلاب 57 آغاز می شود و به دوران دولت محمد خاتمی می رسد و آنگاه به حوادث انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری می پردازد. ما این مصاحبه را با هدف تمرکز روی حوادث روز خلاصه و فشرده کرده ایم که می خوانید.

 

پرونده انقلاب و پرونده جمهوری اسلامی. انقلاب تاثیرات مثبت خود را داشته است. اما در زمینه آرمان های اصلی انقلاب، نظیر آزادی های اساسی ملت، حتی با معیار همین قانون اساسی متوقف مانده ایم.    پس از پیروزی انقلاب، انحرافاتی از آرمان ها و اهداف انقلاب بوجود آمده است،  که می بایستی  ترمیم و اصلاح شوند.

جریانی صاحب دولت شده که خیلی هم قدرتمند است، سپاه و بسیج را هم به عنوان حامی خود دارد، ولی علیرغم تلاشی که کرده و می کند، نمی تواند اصلاح طلبان را از صحنه خارج کند. عامل محدود کننده این است که حذف اصلاح طلبان منجر به سقوط و حذف همه می گردد. ویژگی بحران کنونی در همین است. بسیاری از نیرو های درون حاکمیت این خطر را احساس کرده اند و  می کوشند از ادامه این روند مخرب جلوگیری کنند. متأسفانه نهاد های تصمیم ساز و کنشگر در بر خورد با موانع پیش رو، به جای قبول واقعیت های سیاسی موجود،  متوسل به شیوه های غیراخلاقی شده اند. اما این روش  عملاً به ضرر خودشان تمام شده است و امروز بیش از هر زمان فریاد اعتراض از اعمال آنان بلند است. چنین شیوه هایی در جاهای دیگری، مثل شوروی سابق نتیجه نداده و در ایران هم موثر نیست.  تنوع و تکثر نیروها در ایران  و بررسی دقیق رویدادها  نشان می دهد که شرایط ایران اجازه ادامه چنین روشی را نمی دهد. فکر کردن در باره برخی از کارها یا به عبارتی تصور  ذهنی انجام آنها  آسان تر از انجام آن ها است. وفتی کاری انجام می شود ، نظیر نمایشات کنونی دادگاه ها، در معرض دید و فضاوت مردم قرار می گیرد، تازه به ابعاد زشتی آن پی برده می شود.  بطور مثال به دادگاه فعالان سیاسی نگاه کنید. کسی بدتر از این نمی توانست به جریان افراطی حاکم لطمه بزند. تاثیر منفی این دادگاه ها از هزاران مقاله و کتاب بیشتر است. دستاورد جریان حاکم از این دادگاه ها چیست؟  به نظر من دیر یا زود این نمایش را متوقف خواهند کرد.

این کشمکش ها و تعامل ها آرام آرام ما را به جایی می برد که همه  یاد می گیرند و می فهمند که تنها راه بقا برای  هر نیرویی تحمل حضور نیروهای دیگر است. قاعده و قانون متروک شده "همه یا هیچ" به کلی مردود است. هیچ راهی نیست جز این که همه بپذیرند که سایرین هم حق حیات دارند و این چیزی است که دارد اتفاق می افتد. به محض این که این روند شروع شود، صفحه جدیدی باز خواهد شد. بنابراین اگر دموکراسی یادگرفتنی است، بخشی از این فرایند یادگیری در حال طی شدن است.

ما باید با حضور خودمان در صحنه نه با غیبت خودمان، دائماً روی این مسیر اثرگذار باشیم. با ادامه وضع کنونی یک زایمان جدید صورت می گیرد و آن زمانی است که همه به این نتیجه برسند که برای همدیگر حق حیات قائل شوند و فرصت ها نیز بطور مساوی برای همه وجود داشته باشد. هم حزب موتلفه اسلامی حق حیات دارد، هم حزب اسلامی کار، هم جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و هم نهضت آزادی ایران باید حق حیات داشته باشد.

آیا ما به این سمت و سو می رویم؟

- به نظر من بله، حرکت زیگزاگی و همراه با نوسان است، ولی در مجموع به این سمت می رویم و برای ادامه این حرکت، حضور در انتخابات ضروری بود . انتخابات برای ما یک رویداد است، در حالی که اصلاحات یک فرایند است و ما از طریق رویداد انتخابات می توانیم بر فرایند دموکراسی اثر بگذاریم و گذاشته ایم.

-  بسیاری از افراد معتقدند که در زمان اصلاحات دستاورد مثبت قابل ملاحظه ای نداشتیم و روی کار آمدن دولت نهم پس از آن دوره نیز موید این مطلب است. نظر شما چیست؟

دکتر یزدی: من این را قبول ندارم.  اولاً این یک نگاه مطلق گرا به مسائل است. خیلی مطلق بینی است که ما بگوییم هیچ چیز اتفاق نیفتاد. من فقط به چند مثال اشاره می کنم:

ابتدا مثالی در رابطه با خودمان می زنم. نزدیک به هشتاد نفر از سران و اعضای نهضت آزادی ایران را در سال 80 بازداشت کردند. اتهام دادگاه انقلاب این بود که نهضت، غیرقانونی است و قصد براندازی دارد و اتهام من اداره یک حزب بر انداز بود.

وقتی در جواب نوشتم که  وزیر اطلاعات اعلام کرده که نهضت آزادی ایران را برانداز نمی داند، بازجو، که رئیس دادگاه هم هست اظهار داشت که وزارت اطلاعات را قبول ندارد.

به بازجوی خود  گفتم که اتهام "غیرقانونی بودن" نهضت آزادی بی ربط است، چرا که وزیر کشور نیز می گوید که نهضت آزادی غیر رسمی است ولی غیر قانونی نیست.

به من گفت که وزیر کشور را قبول ندارد. من هم گفتم :"تو چنین حقی را  نداری. اگر تو آن  ها را قبول نداری، من هم هیچ کدامتان را قبول ندارم." احکام سنگینی برای اعضای نهضت آزادی صادر کردند اما اجرا ی آن را به نفع خود ندیدند.

 

نکته دوم این که در دوران 8 سال اصلاحات، چون شخص رئیس جمهور به یک سلسله از ارزش های مدنی اعتقاد داشت، گفتمان سیاسیش نیز اینگونه بود و این گفتمان را به نسل جوان منتقل کرد. تأثیر گذاری حرف های آقای خاتمی یا نهضت آزادی و .... بستگی به این دارد که مخاطب در کجا نشسته است. اگر اصلاح طلبان در مسند قدرت بودند، این تجربه برای آنها مفید نبود، اما چون از قدرت پیاده شدند، باید این گفتمان را بپذیرند و پذیرفتند. اما وقتی موتلفه در مسند قدرت نشسته، معلوم است که نمی پذیرد. موتلفه هم باید این تجربه را پشت سر بگذارد. موتلفه از آقای احمدی نژاد حمایت کرد. نتیجه اش این شده است. شخصیت های شناخته شده محافظه کاران مانند ناطق نوری، توکلی، موتلفه و ... تجربه احمدی نژاد رویشان اثر گذاشته و دیدگاه هایشان را تغییر داده است. نه اینکه آنها هم اصلاح طلب شده اند، بلکه از دیدگاه های مطلق گرا فاصله گرفته اند. تغییرات در جریانات سنت گرایی که بر مسند قدرت نشسته خیلی کند است اما واقعی و عینی است. حتی در خود سپاه هم شاهد تغییراتی خواهیم بود. در برخی از تصمیم سازان سپاه هم نوعی پندارگرایی مشهود است. فکر می کنند چون قدرت نظامی هستند، پس می توانند. اما در هیچ کشوری سراغ نداریم که نظامیان توانسته باشند در سیاست و مدیریت دخالت کنند و این دخالت با موفقیت و به نفع جامعه باشد. تنها نمونه مثبت مدیریت نظامیان در کره جنوبی است، اما آنجا نظامیان کره ای نبودند بلکه خود  امریکاییها بودند که می خواستند در مقابل کره شمالی و شوروی و چین نمایشی بدهند، در واقع نظامیان کره جنوبی مجری طرحهای توسعه امریکا در کره جنوبی بودند.  ولی کارنامه نظامیان را در ترکیه و در پاکستان و جاهای دیگر نگاه کنید.

نکته سوم این که فصل تازه ای در تاریخ روزنامه نگاری ایران با روی کار آمدن آقای خاتمی آغاز شد. آیا ما در زمان قبل از آن، این روزنامه ها را داشتیم؟ قبل از آقای خاتمی اصلاً روزنامه ای نبود که حرف های ما را بنویسد. وقتی "جامعه" آمد، "طوس" آمد، "شرق" آمد، آرام آرام فضایی درست شد که ما حق حرف زدن پیدا کردیم. وقتی روزنامه طوس را بدلیل این که نامه دکتر سحابی را چاپ کرد، تعطیل کردند، آقای شمس الواعظین به دادستان گفت که اگر قرار باشد روزنامه ای منتشر کند و اجازه نداشته باشد نامه مردی مانند دکتر سحابی را چاپ کند، ترجیح می دهد روزنامه چاپ نکند. ما قبلاً چنین چیزی نداشتیم. صداها به جایی نمی رسید. این دستاوردهای ناملموس و جزء جزء را نباید نادیده گرفت.

سخنرانی های آقای خاتمی، روزنامه های آن دوران و در کل، گفتمان اصلاحات در مردم اثر گذار بوده است. متأسفانه ما ایرانی ها خواهان همه یا هیچ هستیم. همه چیز را خیلی زیاد و با زور و فوری می خواهیم

ما معتقدیم که محاقظه کاران و سنت گرایان، بعد از شکست خرداد 76، (یعنی زمانی که فکر می کردند شخص دیگری رأی می آورد ولی جامعه همه را غافلگیر کرد)، وضعیت را ارزیابی و به جمع بندی های جدید رسیدند. جمع بندی آنها این بود که باید انتخابات را مدیریت کنند. از خرداد 76 به بعد این جریان سیاست های جدیدی پی می گیرد. بیش از هر زمان، سپاه و بسیج در مورد انتخابات موضع گیری می کنند. از اولین چیزهایی که در مجلس هفتم تصویب شد، 350 میلیون دلار از صندوق ذخیره ارزی به بسیج دادند.

ما در نهضت آزادی ایران شکست اصلاح طلبان را تحلیل و به این جمع بندی رسیدیم که جنبش اصلاح طلبی فاقد رهبری است. همچنین آرایش نیروهای سیاسی به گونه ایست که نه یک فرد و نه حتی یک حزب، نمی تواند رهبری جنبش را در دست گیرد، بلکه مجموعه نیروهای اصلاح طلب با هم باید بتوانند.

امروز هم این نیاز هم چنان وجود دارد. سیر تحولات در کشورمان به گونه ای و به سمت و سوئی است که  همگرائی میان نیرو های سیاسی متعلق به جنبش اصلاح طلبی ضروری است. تحولات سیاسی در خلاء صورت نمی گیرند. مناسبات جهانی و بحران های منطقه ای به گونه ای شکل گرفته اند که اگر نیروهای درونی متعهد به منافع و مصالح ملی در فرایند تحولات تاثیر گذار نباشند، این خطر وجود دارد که نیروهای بیرونی نقش کلیدی اثر گذار پیدا کنند. جریان راست و محافظه کار هم علی الاصول باید از همگرائی نیرو های اصلاح طلب، به خاطر حفظ منافع ملی و کیان کشوراستقبال کند.

اما آیا اصلاح طلبان قادر خواهند بود یک سازماندهی فراگروهی، با شرکت همه گروههای اصلاح طلب و دموکراسی خواه بوجود آورند و آرایش جدیدی از گروه ها را در جامعه ایران تجربه کنند؟ به عبارت دیگر آیا با توجه به  رویداد دوره انتخابات و پس از آن، انسجام سیاسی نیروها  و تبدیل آن به یک نیروی منسجم و قابل بهره مندی در مبادلات قدرت امکان پذیر است؟ آیا نیروهای اصلاح طلب به سمت و سویی حرکت می کنند که به هم نزدیک شده و همگرایی پیدا کنند ؟

به نظر می رسد برغم شرایط ظاهراً نا مطلوب، زمینه های ذهنی و عینی برای تحقق این نیاز فراهم شده است.  بروز و ظهور موثر آن ممکن است کمی به طول انجامد اما کاملاً در دسترس می باشد. باید  امیدوار  بود .

 

 

.