از مدت ها پیش روشن بود که کار به اینجا
خواهد رسید. ایران مسلح به بمب اتمی تا چه حد واقعا خطرناک
است و غرب اینک چه باید بکند؟
روز 12 سپتامبر 2002- یک سال پس از واقعه
یازده سپتامبر در نیویورک و یک روز پس از آن که جورج بوش رئیس
جمهور آمریکا در سازمان ملل متحد خواستار جنگ علیه صدام حسین
شد – یوشکا فیشر، وزیر خارجه آلمان در آن زمان، هنگام باز گشت
از آمریکا در هواپیمای دولتی آلمان از برنامه اتمی ایران ابراز
نگرانی کرد و گفت : " صرفنظر از آنچه در عراق رخ خواهد داد،
نگرانی من از ایران بیشتر است ."
ایران چگونه به بمب اتمی رسید
احتمالا حق به جانب وزیر خارجه سابق خواهد
بود . زیرا در افتادن با خواست اتمی ایران از جنگ علیه عراق
که بسیار هم پر مصیبت هم بود بمراتب خطرناک تر خواهد بود .
ایران و مخالفانش هر دو در ایجاد این وضع وخیم سهیم هستند .
سهم مخالفان ایرن در این که کار به اینجا کشیده شده سهمی جدی
است.
ایران چرا برای دست یافتن به بمب اتمی تلاش
می ورزد؟
اول به این دلیل که ایران خود را صاحب فرهنگی
کهن و با اهمیت میداند. استدلال ایران این است که وقتی دیگر
کشور های منطقه – پاکستان یا اسرائیل – سلاحهای اتمی دارند چرا
ایران نباید این سلاح را داشته باشد؟
ایرانیان شیعه هستند وگرداگرد آنها را سنی ها
گرفته اند که نسبت به آنها حسن نیت ندارند. ایرانی ها عرب
نیستند. در سال 1980 مورد حمله همسایه عرب خود صدام حسین قرار
گرفتند و جنگی به آنها تحمیل گشت که به قیمت جان پانصد هزار
ایرانی تمام شد . حتی امروز هم در بیمارستان های ایران با
بیمارانی روبرو می شویم که بزحمت توانسته اند نیمه جانی از
گاز های سمی دیکتاتور عراق بدر برند.
افزون براین جنگ عراق نشان داد اگر کشوری سلاح
کشتار انبوه در اختیار نداشته باشد باید انتظار سقوط رژیمش را
داشته باشد و کشوری که چنین سلاحی دارد مانند کره شمالی ظاهرا
مصون از این خطر است و از آنجا که جورج بوش و حزب جمهوری خواه
پشتیبان او هرگز پنهان نکرده اند که می خواهند خود را از شر
ملا ها خلاص کنند ، ملا ها هم، از سال ها پیش، تصمیم گرفتند
بهای چنین اقدامی را سنگین کنند.
خطر یک ایران اتمی چقدر است؟
نه آن قدر که ما امریکائیان محافظه کار یا
دولت اسرائیل می خواهیم وانمود کنیم. ایران کشوری نیست که در
سال های گذشته آتش جنگ را بر افروخته باشد. برعکس خود قربانی
جنگ بوده است. آن گونه که از ظواهر بر می آید هدف ایران بیشتر
ایجاد ترس است تا تجاوز. حتی اظهارات ضد یهودی احمدی نژاد هم
بیشتر برای ارضاء هواداران داخلی است و نه اعلام جنگ با
اسرائیل. با دم زدن دائم از دشمن خارجی میتوان ضعف های خود
را پنهان کرد. از جمله بیکاری شدید جوانان و زیر ساخت خراب
کشور را. فیدل کاسترو هم برای توجیه این امر که چرا وضع زندگی
مردم کوبا بد است همین شیوه را بکار می برد ، افزون بر این
احزاب راست گرای عضو کابینه اسرائیل هم برای نگه داشتن
هواداران خود همین شگرد را بکار می گیرند.
پس خطر جدی نیست؟
متاسفانه اینطور نیست. اول آن که یک ایران
اتمی موجب مسابقه تسلیحاتی در منطقه می گردد. در این صورت اول
عربستان سعودی و بعد هم سوریه و ترکیه خواستار عضویت در این
باشگاه زبدگان هستند. ثانیا نظام قدرت در ایران چنان پیچیده
است که بزحمت می توان از آن سر در آورد. ولی می توان تردید
داشت که نظام کنترل و توازن همیشه و درهمه حال موثر و کار آمد
بماند و مانع بکاربستن سلاح های اتمی گردد.
پس چه باید کرد؟
حمله نظامی به ایران و موسسات آن را باید
فراموش کرد. صرفنظر از این که اسرائیل به تنهائی یا همراه با
آمریکا و یا عربستان سعودی بخواهد برای متوقف کردن برنامه
اتمی ایران به چنین کاری بزند، چون هدف های نظامی در ایران،
بالقوه، هم زیادند و هم بزرگ. احتمالا همه هدف ها هم شناخته
شده نیستند. از این رو نظامیان امریکا در نقشه بازی های خود و
بکارگرفتن نیروی نظامی امریکا علیه اهداف نظامی در ایران و
عواقبی که چنین حمله ای می تواند در پی داشته باشد به این
نتیجه رسیده اند که : این مسئله را از طریق نظامی نمی توان از
میان برداشت. زیرا حمله نظامی فقط برای مدتی می تواند جلوی
اجرای برنامه اتمی ایران را بگیرد ولی از سوی دیگر سبب خواهد
شد که رهبری کشور با حدت و شدت بیش از انتظار مصمم به ادامه
کار گردد . افزون بر این می توان پیش بینی کرد که ایران با
توسل به تروریسم در نقاط دیگر به مقابله برخیزد ، یعنی در خاور
نزدیک حتما و در اروپا هم احتمالا .
و از آنجا که بستن تنگه هرمز کاری است آسان
ایران می تواند حمل نفت به دیگر نقاط جهان را بشدت محدود کند و
واکنش در برابر حمله به ایران می تواند برای اقتصاد جهانی که
خواه ناخواه تضعیف شده است عواقبی فاجعه آمیز داشته باشد. در
اینجاست که امریکا هم احتمالا خود را مجبور می بیند که به
تنهائی یا با همدستی دیگران وارد چالشی نظامی گردد. تردید نیست
که این تصاعد سبب خواهد شد که کشور های دیگر هم پایشان به
میدان کشیده شود – آن هم به جانبداری از ایران.
آیا راه حلی هست؟
شاید . ولی این راهی است پیچیده، پرخطر و
خالی از جذابیت. این پیشنهاد هم از جانب کسی مطرح شد که
انتظارش نمی رفت یعنی : از سوی باراک اوباما رئیس جمهور
آمریکا و آن اینست که باید سلاح های اتمی بکلی از عرصه خارج
گردند. هدف خنثی کردن تام و تمام نیروی اتمی همه کشور هاست.
اما این پیشنهاد بیشتر به یک آرزو شبیه است تا یک راهبرد مشخص
، حتی اگر همه کشور های ذی دخل حاضر به همکاری باشند نیز،
باز هم اجرای آن بسیار بطول خواهد انجامید، از این رو باید
هرچه زودتر دست بکار شد. میان کارشناسان سیاست ایمنی
اصطلاحی متداول است بنام
CONTAINMENT
به این معنی : کشوری که احتمالا می
تواند ضربه ای بزند باید در موقعیتی قرار گیرد که خود از دست
یازیدن به جنگ چشم بپوشد . آنچه برای رسیدن به این هدف الزامی
است در پیش گرفتن یک سیاست واقع گرا یانه است .
بخش اول این برنامه همان است که آنرا از چالش
شرق و غرب خوب می شناسیم یعنی : ایجاد رعب. یعنی همان تهدید
قدیمی که: تیر انداز اول ، دومین کسی است که از پای در می آید.
این معادله هنگامی که دو ابر قدرت نظیر آمریکا و شوروی در
برابر هم قرار داشتند آسان تر قابل محاسبه بود تا وقتی که
بازیگران متعددی در صحنه باشند نظیر آنچه که اکنون در خاور
میانه مشاهده می کنیم.
فاصله ایران تا بمب چقدر است؟
بخش دوم برنامه اجرای پیشنهاد عالیجناب
خاکستری پوش سیاست امنیتی بریژینسکی، مشاور امنیتی جیمی کارتر
- رئیس جمهور سابق آمریکا ست -، که عبارتست از: تعهد منتخب.
وی می گوید : نمی توان در آن واحد با رؤسای تمام دول یا رژیم
های خطرناک جهان وارد مذاکره شد ، ولی باید با آنها که بویژه
خطرناک هستند باب گفتگورا باز کرد. در مورد ایران ، آمریکا که
دشمن بزرگتر محسوب می شود باید گفتگو را آغاز کند. در صورت
امکان نخست بصورت غیر رسمی. باید علائق امنیتی طرف مقابل را
درک و آنرا تامین کرد. نه به این صورت که فقط یک احساس بفهمی
- نفهمی در او بوجود آید ، بلکه تضمین داد که علائق او پذیرفته
می شود . گام بعد این خواهد بود که بهای حسن رفتاری که مورد
پذیرش غرب قرار گیرد پرداخت خواهد شد. فرمول قدیمی عبارتست از
ایجاد تغییر از طریق نزدیکی و سرانجام دستیابی به تحول از راه
داد و ستد.
گرچه اتخاذ این شیوه، با توجه به
رفتاری که رژیم تهران هم اکنون با
مخالفان مسالمت جوی خود می کند ، اخلاقی بنظر
نمی رسد
ولی بهر حال اخلاقی تر از فرو
انداختن جهان به ورطه آن درگیری است که
نتایج غیر قابل پیش بینی آن احتمالا فاجعه
آمیز خواهد بود. |