انتشار خبر روز گذشته پیک نت، در باره "پیش
بینی وزارت خارجه انگلستان از شورش بعد از انتخابات ایران"، با
واکنش های متفاوتی روبرو شد. عده ای که رویدادهای ایران را
ساده و عمدتا حادثه ای بررسی می کنند، این پیش بینی را به حساب
حساسیت انگلستان نسبت به جان کارکنانش در ایران گذاشتند، و
آنها که کمی به عمق رویدادها نیز توجه دارند متعجب شدند و نکته
سنجی ما را ستودند. ما این دو برداشت را با توجه به پیام هائی
که در 24 ساعت گذشته دریافت داشتیم نوشتیم. البته، با صرقت
بسیار، سعی کردیم روی سایت وزارت خارجه انگلستان، متن آن هشدار
را که 16 یا 15 اسفند 1378 روی این سایت باید منتشر شده باشد
پیدا کنیم، اما با کمال تاسف آرشیو این سایت، این پیام ها را
حفظ نمی کند.
در عوض، روی سایت خبرگزاری فارس که وابسته
به کودتاچی هاست، همین خبر را با همان تاریخ پیدا کردیم که در
اینجا می توانید بخوانید.
البته، خبرگزاری فارس این خبر را با تفسیر خودش در آن زمان
منتشر کرده که خواه نا خواه اگر امروز می خواست آن را منتشر
کند یا سانسور می کرد و اساسا منتشر نمی کرد و یا به گونه ای
دیگر آن را تفسیر می کرد.
پرسش ما در باره این خبر بسیار ساده است:
1- وزارت خارجه انگلستان، بیش از سه ماه
پیش، که هیچگونه نشانه ای از حوادث امروز ایران وجود نداشت و
حتی هنوز کارزار انتخابات ریاست جمهوری نیز جدی نشده بود،
بموجب کدام دلائل و نشانه ها می دانست بعد از انتخابات درایران
شورش خواهد شد و برای سفر به ایران و جان کارکنان سفارت این
کشور در ایران هشدار داد؟
باید توجه داشت که شورش مردم، علیه تقلب در
انتخابات و کودتا علیه نتیجه واقعی انتخابات صورت گرفت و اگر
چنین کودتائی نشده بود، به جای شورش و قیام مردم، ما با
بزرگترین جشن ملی روبرو بودیم. بنابراین آنچه که انگیزه این
هشدار می تواند باشد، آگاهی از باخت احمدی نژاد در برابر خاتمی
و یا میرحسین موسوی(که در آن زمان بحث به صحنه آمدن هر دو مطرح
بود) و قطعی بودن کودتا علیه چنین نتیجه ای بوده است.
سئوال اصلی از همینجا آغاز می شود. یعنی،
اینکه دولت انگلستان چگونه از چنین کودتائی با اطلاع بوده؟ و
شورش بعد از این کودتا را حدس می زده؟
کودتاچی ها، در این دو هفته نعل را وارونه
می زنند. یعنی شورش مردم را نتیجه تحریک تلویزیون بی بی سی و
چهارتا کارمند ایرانی بی خبر از همه جای سفارت انگلستان
درایران معرفی می کنند، که بنظر ما خود این جنجال سازی نیز
برای پنهان ساختن ماهیت کودتا و دست های پشت آنست.
کودتائی که انجام شد، کاملا کلاسیک و کاملا
سازمان یافته بود. یورش شبانه به ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی
که برنده انتخابات و در واقع رئیس جمهور منتخب مردم بود. گسیل
افراد لباس شخصی عضو حزب پادگانی و بسیج با چوب و چماق به
خیابان ها(درست شبیه کودتای 28 مرداد و راه افتادن اوباش تحت
امر شعبان بی مخ) و بدنبال آن نیروهای انتظامی وابسته به سپاه
پاسداران (نه شهربانی) وارد شدن به صحنه و استقرار در شهر.
دستگیری های سیاسی بلافاصله آغاز شد. فردای کودتا میرحسین
موسوی همان کاری را کرد که دکتر مصدق نکرد. یعنی از مردم خواست
به خیابان آمده و از میدان انقلاب تا میدان آزادی راهپیمائی
کنند. 3 میلیون تهرانی در این راهپیمائی شرکت کردند و مشابه آن
در تمام شهرهای بزرگ ایران انجام شد.
کودتاچی ها با این راهپیمائی ضربه روحی
بزرگی خوردند و نیروی انتظامی حاضر به تیراندازی به سوی مردم
نشد. ستاد کودتا به واحدهای بسیج دستور تیراندازی مستقیم داد و
اولین قربانیان خیابانی کودتا در مقابل ستاد بسیج فلاح نقش بر
زمین شدند. صبح روز بعد، شهر را با نیروهای بسیج و انتظامی و
لباس شخصی پر کردند. واحدهای موتوری کودتا که از قبل کاملا
برای کودتا آموزش دیده بودند راهی خیابان ها شدند و عملیات
برای تثبیت کودتا آغاز شد. اما هنوز مقابله نظامی با مردم
کاملا خشونت آمیز و سراسری نشده بود. سستی و تردید در میان
نیروهای نظامی و انتظامی بیم و هراس را در میان کودتاچی ها
افزایش داد. سخنرانی علی خامنه ای در نماز جمعه تهران که ابتدا
قرار بود در مصلای تهران خوانده شود اما از بیم حضور وسیع مردم
در آن و تبدیل شدن نماز جمعه به محل شعار علیه کودتا، ناگهان
محل نماز را به دانشگاه تهران منتقل کردند. مهم محل و جمعیت کم
آن نبود، بلکه مهم فرمانی بود که باید او به نیروهای نظامی
برای سرکوب خونین مردم می داد.
اینها اشاره ای گذرا به شکل تثبیت کودتاست،
اما آنچه که ما در نظر داریم مطرح کنیم، همان است که درابتدا
نوشتیم. یعنی این که انگلستان از کودتا مطلع بوده است. ما حتی
نمی گوئیم سازمانده آن بوده، اما از آن اطلاع داشته است. چه
کسانی از جمع کودتاچی ها این اطلاعات را دراختیار انگلستان
گذاشته بود؟
سئوال همین است؟ و اگر ادامه آن به نقش
آفرینی بیشتر انگلستان دراین کودتا بیانجامد، حداقل برای ما
زیاد تعجب آور نیست.
2- ما در مطلب دیروز نوشتیم و دراینجا
یکبار دیگر تکرار می کنیم، که نتیجه و حاصل این کودتا و کسانی
که از آن سود می برند، خود بیانگر ماهیت این کودتا و دست های
پشت سر آنست:
- دستگیری کادرهای قدیمی و باقی مانده
انقلاب 57
- سقوط جهانی مشروعیت جمهوری اسلامی
- کشاندن شدن ایران به مرز جنگ داخلی و
فراهم آمدن موزائیکی شدن ایران
- ضربه مهلک به اعتبار مردمی سپاه پاسداران
- سکه یک پول شدن رهبر در عرض 2 هفته در
ایران
- وسیع ترین نفرت و بی اعتمادی عمومی نسبت
به حاکمیت
- تقویت نگاه به خارج کشور
- پایان افسانه بسیج 20 و 30 میلیونی
- خاتمه افسانه پایگاه احمدی نژاد در میان
مردم عرب منطقه
- بزرگترین شکاف در دستگاه مذهبی و نظامی
حاکمه
- جدائی دهها میلیونی مردم از حکومت
- فراهم آمدن طلب بزرگترین امتیازهای بین
المللی از حکومتی بی پایگاه
ما می گوئیم، حاصل کودتا آن دهها کشته ای
که مردم تاکنون داده اند نیست. حاصل واقعی کودتا همین هاست که
نوشتیم.
3- آن که علیه او کودتا شد، یعنی "میرحسین
موسوی"، چه خطری برای کشورهای بزرگ سرمایه داری جهان و از جمله
انگلستان داشت؟
به سه شعار و برنامه اعلام شده میرحسین
موسوی باید با دقت کامل توجه کرد.
الف- مخالفت او با واردات به کشور
ب- تمرکز روی تولید صنعتی و کشاورزی داخلی
پ- مخالفت با سمت گیری نظامی فعالیت های
اتمی ایران
شاید کسانی به عمق این سه شعار که بارها در
سخنرانی ها، مصاحبه ها و حتی برنامه اقتصادی میرحسین موسوی
اعلام شد توجه نکرده باشند، اما دیدیم که رهبران موتلفه اسلامی
و روحانیون همسو با آنها – مانند شیخ محمد یزدی رئیس حوزه
علمیه قم و عضو شورای نگهبان- با چه سرعتی متوجه خطر شدند.
علیرغم همه اختلاف سلیقه هائی که با احمدی نژاد داشتند بسرعت و
بدون گرفتن امتیازی از احمدی نژاد پشت او جمع شدند. ما می
گوئیم جهان غرب اگر بیش از موتلفه اسلامی متوجه به خطر افتادن
بالغ بر 60 میلیارد دلار واردات به ایران – آن هم در موقعیت
بحرانی اقتصادی در اروپا و امریکا- نشده بودند، کمتر از
موتلفه متوجه این خطر نشدند.
پایان سمت گیری نظامی سیاست اتمی ایران
نیز، عملا به افسانه لولوی ایران در منطقه خاتمی می داد و
معاملات دهها و دهها میلیارد دلاری فرانسه و انگلستان و آلمان
و امریکا با شیخ نشین های ثروتمند خلیج فارس و دیگر کشورهای
عرب منطقه را به خطر می انداخت. حمله به ایران را نیز، که سلطه
بر نفت ایران و رونق بازار تسلیحات جنگی در منطقه را در پی
دارد دشوار می کرد.
آیا همین اشارات کافی نیست تا بدانیم
فرماندهان روی گنج قارون نشسته سپاه که در دولت خاتمی حاضر
نشدند فرودگاه خمینی را تحویل دولت بدهند، چرا دست به کودتا
زدند و احمدی نژاد را تا پیدا کردن جانشینی مناسب در کاخ ریاست
جمهوری نگهداشتند؟ همین ها کافی نیست تا بدانیم آن هشدار وزارت
خارجه انگلستان نمی توانست یک هشدار معمولی باشد؟ |