در روزهای سرکوب و مقاومت پس از کودتای
انتخاباتی، گزارش های مستقیمی برای پیک نت فرستاده شده بود که
بدلیل انبوه اخبار و رویدادها نتوانستم بسیاری از این گزارش ها
را منتشر کنیم. از جمله گزارشی که در زیر می خوانید، که
امیدواریم نویسنده اش جزو دستگیر شدگان حوادث آن روزها نبوده و
همچنان در سلامت باشد و شاهد انتشار گزارشش باشد. گرچه با
تاخیر. دیر و زود داشت، اما سوخت و سوز نداشت. گرچه اینها
لحظاتی است که در تاریخ جمهوری اسلامی برای ابد ثبت شد. چه
گزارش های مکتوب و چه فیلم های تاریخی که مردم گرفتند و روی
شبکه یوتیوب قرار دادند.
باهم بخوانیم (البته ما نام ارسال کننده
گزارش را حذف کرده ایم):
من از خیابان انقلاب برای شما می نویسم:
تا
آنجا که من دیدم نذاشتن راهپیمایی شکل
بگیره ریختن و مردم را زدند. من
از مترو انقلاب داشتم میرفتم وقتی
به خیابون
رسیدم مردم را متفرق کردند
.حدود 30 جوان را گرفتند. یک عده
هم از باتوم
خوردن مینالیدند. گاز
اشک آور هم زدند. همینطور با شیلنگ
بزرگ آب مردم را متفرق
میکردند.
نیروی انتظامی چهره ی کریهی از خودش
نشان داد
که مردم دیگر آن را نخواهند
بخشید.ا به زحمت
رفتیم توی خیابان های اطراف. در کوچه پس
کوچه ها مردم آتش روشن
کرده بودند و به عده
معدودی زخمی کمک می کردند و عده ای
هم الله اکبر میگفتند.
در خیابان امیر آباد یک دفعه
همه جیغ زدند و به سمت بالا رفتند.
موتوری های نیرو انتظامی هم ویراژ
میدادند.
من خودم را چسباندم به دیوار و مثل
بقیه فرار کردم. یک جا نشستم و
چسبیدم به دیوار.
صدای تیر می آمد. سرم را بلند
کردم. دیدم موتوری ها دارند با چماق
به مردم توی
خیابون حمله می کنند و مردم هم
سعی میکردند بروند به پیاده روها.
در پیاده رو نگاه
کثیف یکی از آنها تا آخر عمرم یاد نمی
رود. پیر زنی با بغض می گفت: مگه شما
بچه های این مردم
نیستید؟
به زحمت خودم را رساندم به خیابان قدس.
آنجا یک عده
بسیجی باتوم به دست با
پوشش های متنوع ایستاده بودند. از
شلوار لی پوش و هفت تیغه
تا انواع مختلف. با
بغضی که مردم داشتند به بعضی هاشان
کنایه میزدند. این که: اگه
میخوای بیا ما را
هم بکش. چی از جوونمون میخواین و… |