| 
                  
                   
					  
					
					
					مردم از حدود ده صبح بتدریج جمع شدند. عده ای با کنترل شدید و 
					حتی ضبط تلفن همراه شان به داخل محوطه دانشگاه وارد شدند. عدهای بسیجی که گفته 
					می شد از ساعت 8 صبح به آنجا آمده بودند در 
					محوطه زمین فوتبال که اطراف آن محصور و سر آن  پوشیده  جمع 
					بودند و بقیه در خیابان های دیگر محوطه دانشگاه. عده ای زیر 
					آفتاب و عده ای زیر درختان و کنار ساختمان ها که سایه بود 
					نشسته بودند و یا ایستاده بودند.  محوطه زمین فوتبال با نرده 
					های فلزی محصور بود و از ساعت ده به بعد کسی را به آنجا راه 
					نمی دادند و عده ای را که قبلا به این محوطه رفته بودند و بعد 
					شناسایی شده بودند از این محوطه بیرون می کردند و ضمنا 
					افراد جدید از جمله طرفداران رفسنجانی و  موسوی را به آنجا راه 
					نمی دادند. همین مسئله- بستن درهای محوطه زمین فوتبال و راه 
					ندادن به داخل آن و نیز بیرون کردن عده ای که قاچاقی به این 
					محوطه رفته بودن و بعد بیرون کرده بودند-  از اول تا آخر بهانه 
					ای و وسیله ای شده بود برای جر و بحث بین حزب الهی ها و بقیه 
					مردم و طرفداران جنبش سبز. 
					
					
					گله گله بین دو طرف  جر و بحث بود و در موارد زیاد کار بحث به 
					گرفتن یقه همدیگر نیز منجر می شد و از دوطرف افراد مختلف جدا 
					می کردند. آنچه که چشم گیر بود این بود که حزب الهی ها کمتر 
					حالت تهاجمی داشتند و شاید دلیل آن این بود که جمعیت زیادی از 
					غیر خودشان را می دیدند که هم در محوطه دانشگاه بودند و در 
					انبوه هزاران نفر در بیرون دانشگاه و در خیابانها اطراف 
					دانشگاه بودند و هر آن می توانست جریان های جر و بحث  ها به جا 
					های باریک  بکشد. بهمین جهت عمدتا از طرف حزب الهی کوتاه می 
					آمدند. 
					
					
					قبل از آمدن رفسنجانی – بعد از نماز ظهر حدود ساعت 1:30- تقوی 
					صحبت می کرد. برای خودش صحبت می کرد و کسی گوش نمی کرد. 
					
					
					قبل از آمدن رفسنجانی جمعیت عظیمی هم در خیابان انقلاب و هم 
					خیابان آناتول فرانس( خیابان شرقی دانشگاه) و هم خیابان 16 آذر 
					جمع شده بودند و شعار می دادند. چه قبل از اینکه رفسنجانی 
					بیاید و بعد از اینکه رفسنجانی در حال سخنرانی بود چندین بار 
					با گاز اشک آور مردم را متفرق کردند ولی باز هم مردم جمع شدند 
					و در موقع سخنرانی رفسنجانی وقتی که رفسنجانی از عدم اجرای 
					قانون توسط شورای نگهبان  و... گفت شعار دفاع از رفسنجانی 
					دادند. 
					
					
					وقتی که خطبه تمام شد و مردم ایستادند برای نماز، عده زیادی از 
					حزب الهی ها که در محوطه زمین فوتبال بودند از بالای نرده ها  
					از محوطه زمین فوتبال بیرون آمدند ( احتمالا دستور داده بودند 
					تا اتمام نماز در ها را باز نکنید) با تعداد زیادی از این 
					افراد  در این زمان صحبت شد که چرا شما نماز نخواندید و از 
					نرده ها خودتان را به بیرون پرت کردید؟ چرا نماز نمی خوانید 
					الان مگر موقع نماز نیست؟ تقریبا تمامشان در جواب سئوال های 
					بالا می گفتند که " رفسنجانی 
					کافر است " ،" نباید پشت رفسنجانی نماز خواند." ،" حرف هایش 
					خلاف حرف های رهبر و شورای نگهبان بود"  و..... عده 
					دیگرشان که در محوطه زمین فوتبال باقی مانده بودند نیز نماز 
					نخواندند و برای خودشان در محوطه راه می رفتند و گوش به صدای 
					تکبیر گو و راهنما و بلند گو نمی دادند. حواسشان به مردم بود. 
					
					
					وقتی که دو رکعت نماز جمعه تمام شد، مردم ایستادند برای خواندن 
					چهار رکعت عصر و بعد از تمام شدن آن، بلند گو برای ختم جریان 
					شروع به الله اکبر گفتن کرد. ناگهان تمام مردم و تمام محوطه 
					داخل و بیرون تا  فاصله های دور با هم یک صدا، تکبیر بلند گو 
					را  تکرار کردند و این تکبیر بار ها و بارها تکرار شد. گفته شد 
					که تکبیر گو پشت بلند گو نمی دانست که این تکبیر به وسیله همه 
					تکرار می شود احتمالا اگر می دانست  یا نمی گفت و یا زیاد 
					تکرار نمی کرد. مسلما کسی که پشت بلند گو بود خبر نداشت که همه 
					دارند با هم تکبیر میگویند. احتمالا بعد بهش گفتند و تازه 
					فهمید رو دست خورده است. در تظاهرات مردم آنچه که بیشتر چشم 
					گیر بود و شعار های نسبتا جدیدی بود شعار های   " مرگ بر روسیه 
					" و " مرگ بر چین"  به ویژه " مرگ بر روسیه " بود.  |