موسوی در اولین جلسه تبلیغ تلویزیونی خود نشان داد که با دیگر
رجال سیاسی در سالهای اخیر در قدرت، متفاوت است. او از
زاویهای حرف زد که مدتهاست از سوی کسی در تلویزیون رسمی
ایران صحبت نشدهاست. او از اخراج کارگران گفت و از دستمزدهای
معوقهی آنان، که میدانیم مختص امروز و دوران احمدینژاد نیست
(گرچه در این دوره رشدی سریعتر داشته است). او گرچه از تورم
انتقاد کرد اما وعده ارزانی نداد. از نابودشدن صنعت داخلی و
کشاورزی گفت و از واردات بیرویه که در این سالها کشاورزی ما
را به نابودی کشانده است. از لزوم حمایت از برنج ایرانی و چای
داخلی حرف زد و از بلایی که واردات شکر اضافی بر سر تولید قند
و شکر در ایران آورده است. او هیچ وعدهای برای ارزانی و
فراوانی نداد، که از اشتغال گفت. از بیکاری این سالها گفت و
از اینکه بیکاری پدر بسیاری از نابسامانیهاست و برای مبارزه
با اعتیاد و مشکلات فرهنگی باید بیکاری را نشانه رفت.
موسوی گرچه برای عموم حرف میزد اما به دام شعار زدگی نیافتاد
و وعدههای مردمپسند نداد. او مشکلات را گفت و در این میان
سمت و سوی اقتصادی خویش را هم مشخص کرد که همانا "نگاه به
درون" و "حمایت از کشاورزی و صنعت داخلی" بود (برای برنامه
اقتصادی او
اینجا را ببینید). او حمایت از فلسطین و لبنان را نیز منوط
به اقتصاد قوی داخل کرد. او با مثالی ساده در مورد مالیات
سیگار رویکرد مالیاتی خود را نیز مشخص کرد. مالیات بیشتر بر
روی سیگارهای گرانتر و ارزان نگهداشتن سیگارهای ارزان که وی
آنرا به بنیانگذار جمهوریاسلامی منسوب کرد، همان راه کار
مالیاتی پلهای- تصاعدی جناح چپ در همه دنیاست.
موسوی از خط فقر حرف زد، معیاری که راستگرایان از آن دلخوشی
ندارند و بیشتر ترجیح میدهند تا از اضافه شدن "درآمد" مردم
صحبت کنند و نه البته از "قدرت خرید" آنان. موسوی نشان داد که
چقدر زاویه دیدش با دولت نهم متفاوت است و جنس شعارهای حمایتی
وی از محرومان با شعارهای احمدینژاد تفاوتی ماهوی دارد. وی
نشان داد که نه تنها آلترناتیو سیاسی احمدینژاد است که
سیاستهای اقتصادیاش و نگاهاش به مسائل نیز نقطه مقابل دولت
نهم است.
در دو ماه اخیر بارها در وب جملاتی با این مضمون خواندهام که
"موسوی گونه اصلاحشده احمدینژاد است" و من امروز بیش از هر
زمان دیگری به اینگونه اظهارات میخندم. |