سلام!
نازنین هستم. دختری از ایران. نام فامیل ام را هم که بگویم
به جز چند تن از اقوام و خویشان و هم محله ای ها و هم کلاسی
ها، دیگر کسی مرا نمی شناسد. هم از این رو اگر بیانیه بدهم و
فریاد بزنم که به این انتخابات اعتراض دارم که به شعورم توهین
شده و نمی توانم چهار سال دیگر رئیس جمهوری را تحمل کنم که
برگزیده من نیست و منتخب مردمان میهنم نیست و با دروغگویی و
تقلب به این مقام رسیده و آبروی ایرانیان پاک نهاد را در بین
جهانیان خدشه دار کرده است، حرفم به گوش کسی نمی رسد. حتی اگر
همین فردا خودم را از ننگ رفتن زیر بار خفت و خواری یک
دیکتاتور مطلقه که نظر خود را حکم الهی می داند و ادعای رهبری
جهان را دارد، به دار بزنم باز هم چندان بازتابی نخواهد داشت
چرا که من نازنینم، دختری از ایران! و هزاران نازنین چون من در
این سرزمین هستند که به زندگی روزمره می پردازند و شهرتی
ندارند که نامشان هر روز در نشریه ای درج شود و تصویرشان هر شب
در شبکه ای نمایان گردد.
اگر در نخستین نوشته ام در این وبلاگ، از هنر مندان و
بازیگران و ورزشکاران گلایه کردم که چرا به میدان نمی آیند به
این دلیل بود که سخن آنان شنیده می شود و به گوش می رسد و از
طرفی سرکوب و دستگیری آنان برای حاکمیت تاوان سنگینی دارد. به
این گروه نمی توان به سادگی برچسب سیاسی زد و آنان را وابسته
به استکبار جهانی دانست. امروز وقتی در سایت میرحسین، بیانیه
جمعی از هنرمندان و اهالی فرهنگ را خواندم چقدر لذت بردم،
آنگاه که خبر استعفای گروهی از اساتید دانشگاه را شنیدم به
آنان افتخار کردم و زمانی که مچ بندهای سبز را بر دستان
بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورم دیدم اشک به چشمانم آمد. کاش من
هم، چنان نام و نشان و شهرتی می داشتم که همه را یک جا تقدیم
شهیدان جاودانه بیست و پنجم خرداد کنم و با تمام وجود بگویم به
احترام خون پاک شما تا زمانی که رای من که شرف من است نادیده
گرفته شود و متقلبان و دروغ گویان در دادگاه عدالت محاکمه
نشوند، از تمام فعالیت هایی که برایم شهرت آفریده اند، کناره
گیری می کنم و هر روز به خیابان می آیم و راه پیمایی می کنم و
هر شب فریاد الله اکبر سر می دهم.
با احترام: نازنین
Nazaniniran.blogspot.com
|