رهبر جمهوری
اسلامی، یک هفته پس از انتخابات 22 خرداد که می توانست تبدیل
به بزرگترین اهرم تامین امنیت ملی ایران شود و با کودتائی که
علیه نتیجه واقعی آن کردند، به ضد امنیت تبدیل شد، به نماز
جمعه آمد تا رویدادهای 7 روزه ای را جمع بندی کند. رویدادهائی
که می رود تا بتدریج سرنوشت خود او را تعیین کند. او عملا گفت
که 85 در صد مردم آمدند پای صندوق های رای، این رای به نظام
بود، چون رئیس جمهوری را من تعیین می کنم!
سخنان وی مجموعه ناهمگونی بود از ضعف سیاسی، تهدید به خشونت،
جلب ترحم، طرح همیشگی تئوری توطئه خارجی، حمایت از رئیس جمهوری
که ضعیف ترین پایگاه داخلی را دارد، بیم از قبول خواست تجدید
انتخابات ریاست جمهوری که می رود تا به خواستی ملی تبدیل شود و
سرانجام طرح خواست اصلی خویش، یعنی بازگشت مردم از خیابان به
خانه ها و قبول کودتای انتخاباتی.
او با این حضور و
با این سخنان عملا نشان داد که تنها سخنگوی یک بخش از حاکمیت
است و نه کل حاکمیت، و از آن مهم تر، سخنگوی بخش اقلیت جامعه
است و نه اکثریت جامعه ایران. برخلاف برخی انتظارات، او نشان
داد که درک درستی از شرایط کشور و خواست مردم ندارد، تا آنجا
که هنگام تفسیر و انتقاد از حمله به کوی دانشگاه ها، از کشته
شدن دانشجویان بسیجی سخن گفت! فتنه های اعضای حزب پادگانی و
نیروی انتظامی در خیابان ها و ریختن خون مردم معترض را به گردن
آنهائی انداخت که نسبت به کودتای انتخاباتی اعتراض دارند!
او بیش از هر
زمان دیگری، ضعف سیاسی خود را در ارزیابی از وضع کشور به نمایش
گذاشت و نشان داد که پایگاه اجتماعی وی در پائین ترین ظرفیت
قرار گرفته است. ما در ادامه این برداشت خود از خطبه سیاسی
رهبر جمهوری اسلامی، به نکاتی اشاره می کنیم:
1- جنبش اعتراضی
و ملی مردم ایران وارد مرحله ای صریح تر شده و برخلاف تصور و
تهدیدهای رهبر جمهوری اسلامی، گام های بلند تر و آگاهانه تری
را به جلو برخواهد داشت.
2- مقاومت
خیرسرانه رهبر جمهوری اسلامی در برابر خواست مردم برای تجدید
انتخابات و حتی به رفراندوم گذاشتن قبول و یا عدم قبول نتیجه
ای که بصورت کودتائی اعلام شده، نشان داد که اتفاقا بر خلاف
نظر و توصیه او، این خواست تنها با ادامه حضور مردم در خیابان
و بر بام خانه ها می توان به نتیجه برسد. نتیجه وعده های
رسیدگی به تخلفات انتخاباتی در گذشته، به فروپاشی اعتماد عمومی
به شورای نگهبان و نهادهای برگزیده رهبر انجامیده و این دفتر
جمع شده است. همین اعتماد نسبت به دستگاه قضائی کشور، در دهها
نمونه رسیدگی به پرونده های قتل و جنایت سیاسی فروپاشیده است.
3- رهبر جمهوری
اسلامی، با سخنانی که در نماز جمعه خود گفت، عملا نه تنها خود
را در معرض بزرگترین قضاوت ملی قرار داد، نه تنها میزان عدالت
و صداقت خود در گفتار و کردار را به نمایش گذاشت، بلکه برای
نخستین بار آشکارا اعتراف کرد که سرنخ تمام امور در بیت اوست و
جنبش ملی و اعتراضی مردم ایران چاره ای ندارد، جز عبور از سد
وی. این درست همان درس و تجربه ایست که از جنبش ملی دهه 1330 و
تضاد میان مصدق و شاه و دربار شاه در تاریخ کشور ما باقی مانده
است. آن تجربه می گوید که بزرگترین اشتباه مصدق عقب نشینی از
خیابان و وارد بازی سیاسی شدن به دربار دیکتاتوری شاه و اعتماد
به مظلوم نمائی وی پس از شکست دولت قوام بود. ما یقین داریم که
رهبران و سخنگویان هنوز دستگیر نشده جنبش کنونی نیز اگر یک گام
به عقب بردارند جنبش مردم، شاید با هزینه ای خونین تر و گسترده
تر آنها را نیز پشت سرخواهد گذاشت و این درحالی است که عقب
نشینی آنها، خود نه تنها به معنای مرگ سیاسی، بلکه به معنای
پیوستن به قربانیانی خواهد بود که طی یک هفته گذشته دستگیر و
زندانی شده و زیر فشاراند تا تئوری توطئه مخملی کودتاگرانی را
بپذیرند که کودتائی به رنگ
خون کرده اند.
اما، نکاتی از
میان سخنان رهبر:
1- علی خامنه ای
که سخنانش را تقریبا از روی متنی می خواند که در دست داشت، از
خون ریزی های آینده، در صورت ادامه حضور مردم در خیابان ها سخن
گفت. اولا در این یک هفته خون ریختند و دیگر مرحله ترساندن
مردم از ریختن خون آنها پشت سر مانده است. این همان مرحله ایست
که در اواخر سال 1356 و اوائل 1357 پشت سر گذاشته شد. او هنوز
متوجه عمق واقعه نشده است. این واقعه که مردم، دیگر امیدی و
اعتمادی به ارگان های حقوقی و قضائی و اجرائی زیر سلطه او
ندارند و برای گفتن حرفشان و گرفتن حقشان به خیابان آمده اند و
بر خلاف تصور او، اتفاقا این حاکمیت است که باید تسلیم خیابان
و پشت بام مردم شود، نه مردم تسلیم صدا و سیمای کودتا و نماز
شکرگزاری کودتا!
2- ما نمی دانیم
سخنگویان ضد کودتا که هنوز آزادند و به دستگیر شدگان روزهای
اخیر نپیوسته اند، درباره تهدید رهبر به خون ریزی چه واکنشی
نشان خواهند داد، اما تمام شواهد نشان میدهد که خونی که در یک
هفته مقاومت در برابر کودتا ریخته شده و در آینده نیز ریخته
خواهد شود، به مراتب کمتر از آن فاجعه خون ریزی خواهد بود که
رهبر می خواهد کشور را بدان سمت هدایت کند!
3- رهبر جمهوری
اسلامی نشان داد که برای حفظ موقعیت خویش، حاضر به استفاده از
هر وسیله و ترفندی است. از بغض شکسته در گلو، تا اشاره به علیل
بودن خود، اما حاضر نیست تسلیم مردم شود. شاه در سال انقلاب،
بغض آلود در سیمای شاهنشاهی ظاهر شد و با اذعان به جنبشی که
درخیابان ها بود، به مردم گفت "صدای انقلاب شما را شنیدم"، اما
وی با علیرغم صدای بغض آلود خود، حاضر نشد به مردم بگوید "صدای
شما را شنیدم." و این نهایت کیش شخصیت است.
3- روح حاکم بر
سخنان رهبر جمهوری اسلامی "ضعف" ی بود که پشت تهدید پنهان شده
بود. باحتمال زیاد او از رایزنی ها و مذاکرات روحانیون تاثیر
گذار در مجلس خبرگان با خبر است و به همین دلیل نیز گفت که تا
آخر خط می خواهد بایستد. این پاسخ به اعضای موثر خبرگان بود،
نه به مردم. او دراین سخنرانی آشفته و عصبی، یا از سر بی
اطلاعی از خواست عمومی مردم ایران و یا از سر آشفته فکری و
ضعف، گفت که هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان با تمام سیاست
های داخلی و خارجی احمدی نژاد مخالف است، اما احمدی نژاد به
نظرات وی نزدیک است. اگر اندک اطلاع عمیقی از خواست های مردم
داشت، با این سخنان بیشترین محبوبیت را برای هاشمی رفسنجانی
فراهم نمی آورد.
4- تهدید به این
که تسلیم جنبش به خیابان آمده نخواهد شد، بیش از آن که از موضع
قدرت باشد، از موضع ضعف بود، زیرا نشان داد که چنان موقعیت خود
را در مخاطره می بیند که معتقد است نیم گام به عقب، یعنی
برداشتن گام های دیگر به عقب. یعنی از دست دادن فرماندهی کل
قوای نظامی کشور که عملا از روحانیت جدا شده و به آن متکی است.
یعنی تسلیم ضوابط قانونی شدن، یعنی تسلیم معیارهای خبرگان برای
انتصابات شدن، یعنی تسلیم شدن در برابر ضوابط تعیین درجات
نظامی، معیارهای انتصاب رئیس قوه قضائیه، از کف دادن کنترل صدا
و سیما و دهها نمونه دیگر. بنابراین، تهدید او به ایستادگی و
برنداشتن نیم گام به عقب را باید به حساب ضعفی گذاشت که او
اکنون نسبت به موقعیت خود احساس می کند. او میداند که در ضعیف
ترین موقعیت است و با برداشتن نیم گام به عقب اختیارات خودکامه
خود را از کف خواهد داد.
5- علی خامنه ای
تلویحا موسوی و خاتمی و کروبی و شماری از روحانیون بلندپایه
کشور را مسئول خونریزی های آینده، در صورت به خیابان آمدن مردم
معرفی کرد. با این جمله، تاریخ برای چندمین بار طی 30 سال
جمهوری اسلامی تکرار شد. شاه نیز در سال انقلاب و پیش از آن که
در صدا و سیمای شاهنشاهی ظاهر شده و با صدای بغض آلود بگوید
"صدای انقلاب شما را شنیدم" خطاب به آیت الله خمینی گفت که
مسئول ریخته شدن خون مردم در خیابان ها ایشان است، نه او و
ژنرال هایش.
درعین حال، آنچه
که پس از جمع بندی سخنان رهبر می توان گفت اینست که موقعیت وی
در راس حاکمیت به مخاطره افتاده است و این سخنان دفاعی بود که
او از خود کرد.
ما بازتاب این موقعیت به
خطر افتاده را در حوادث روزهای گذشته مجلس باید پی بگیریم، در
تلاش جنون آسای بخش امنیتی سپاه پاسداران برای سرهم کردن یک
سناریوی مخملی به کارگردانی حسین شریعتمداری و به نمایش گذاشتن
آن در صدای و سیمائی که سکه یک پول شده است. در مقاومت مراجع
در تائید کودتا، تائید احمدی نژاد و حتی تائید بیانیه کودتائی
رهبر. بازتاب این موقعیت در خطر افتاده را در دیدارش با اعضای
دست چندم ستاد انتخاباتی کاندیداها و در سخنان امروزش در خطبه
های نماز جمعه تهران باید ببینیم. در نیآمدن بسیاری از چهره
های منتقد اوضاع به نماز جمعه وی، نرفتن کاندیداها به دیدار وی
و فرستادن بازماندگان ستادهای انتخاباتی که هنوز دستگیر نشده
اند به این دیدار. او عملا در نماز جمعه امروز تهران اعتراف
کرد که رفتن احمدی نژاد یعنی سقوط رهبر! و ریشه کودتای 22
خرداد نیز در همینجا نهفته است.
آیت الله خمینی در سال
انقلاب، خطاب به تهدیدهای شاه گفت: دلیل خونریزی شاه اینست که
هنوز فکر می کند ماندنی است، آن لحظه که بداند رفتنی است دیگر
دست از خونریزی بر میدارد و به همین واسطه همه باید بایستیم
روی شعارهایمان تا شاه بفهمد که باید عقب بنشیند و برود!
ما به تکرار این لحظات
تاریخی رسیده ایم؟
|