مهندس موسوی یکشنبه شب با اعضای کمیتههای دانشجویی ستاد
انتخاباتی خویش دیدار کرد و در آن علاوه بر بیان دیدگاه هایش
پیرامون جنبش دانشجوئی کشور، دیدگاه هائی را پیرامون آزادی ها،
اقتصاد و برخی واژه ها و اصطلاحاتی بیان کرد که در دو دهه اخیر
براثر تکرار آن از جانب کسانی که مردم آنها را قبول نداشته اند
از اعتبار ساقط شده است.
موسوی در این دیدار گفت:
برخوردهای نامناسب با دانشجویان را ناشی از اعتماد نداشتن به
جوانان و دانشجویان میدانم .اگر فکر کنیم دانشجویی که نسبت به
مشکلات اعتراض میکند، نمیخواهد خیانت و به ارزشها پشت کند،
هیچگاه
گیتهای امنیتی را در دانشگاهها نمیگذاریم. جوانان و دانشجویان
نمایندهی خانوادههای خود هستند و بیاعتمادی به آنها
بیاعتمادی به جوانها نیست بلکه به کل ملت است.
من به هیچوجه برنمیتابم که دانشجو از حق تحصیل
محروم شود. مسالهی
تبعیض جنسیتی
یا بومیکردن دانشگاهها به این شکل هم درست نیست و موجب محروم
شدن بسیاری از استعدادها و پایین آمدن سطح نیروی انسانی در
استانهای محروم میشود. اگر عدم تعالی هم بین میزان ورود
آقایان و خانمها به دانشگاه وجود دارد، باید به طور طبیعی
برخورد کرد و اگر بخواهیم آمرانه برخورد کنیم مشکلات فراوانی
پیدا خواهیم کرد.
در مورد مسالهی قومیتها متکی به قانون اساسی هستم و معتقدم
که ما انقلاب کردیم که شهروندان مساوی با حقوق برابر در کشور
داشته باشیم. بنابراین باید به سمت همان روحیه پیش برویم و بر
روی این مساله پایداری کنیم.
یکی از ارزشهای بنیادین ما آزادی است. من اصلاحطلبی هستم که
به اصول مراجعه میکنم و یکی از این اصول، آزادی است. تنها در
آزادی است که میتوانیم شاهد شکوفایی کشور، امید جوانان به
آینده و حفظ کرامت انسانی باشیم.
جوسازی وسیعی راجع به اعتقادات اقتصادی بنده صورت گرفته است.
در این 20 سال بسیاری حرفها را فرو خوردم و دم نزدم. مرا متهم
کردند که سیاستهای دوران جنگ را اجرا خواهم کرد در حالیکه
غیرعقلانی به نظر میآید که اقتصاد جنگی را در دوران غیرجنگ هم
بتوان ادامه داد و در مورد فضای فرهنگی و سیاسی هم همینطور
است.
بانک مرکزی مهمترین نهاد پولی یک کشور است و در دنیا گاهی به
مدیرانی در این عرصه برخورد میکنیم که مثلا 15 سال در پست خود
مشغول فعالیت هستند و خدمت میکنند ولی متاسفانه در کشور ما در
مدت چهار سال سه رییس بانک مرکزی و چهار رییس بانک ملی که
بزرگترین بانک دولتی کشور است تغییر کرده و طبیعی است که در
چنین شرایطی سرمایهگذاری خارجی در کشور صورت نخواهد گرفت.
راهحل این مشکل، ایجاد ثبات در سیاستگذاریها و نشان دادن
این مساله به دنیاست که بازیگرهای اقتصادی ما بازی عاقلانهای
را دنبال میکنند و سیاستهای آنها در خدمت اهداف و اغراض
روزمره نیست.
مدیریتی که پروژهها را اداره میکرد بیرون انداخته شده و
افراد بیتجربه و سیاسی جای آنها را گرفتهاند؛ به طوری که
مثلا یک نفر روزی رییس ایرناست و بعد، رییس خودروسازی کشور
میشود و یک زمان دیگر هم در جای دیگری مشغول میشود.
یکی از دانشجویان خطاب به موسوی گفت که وقتی به شهر ما آمدید
از واژههایی نظیر سلحشور و با غیرت استفاده نکنید چرا که
خسته شدیم از اینکه فقط در حرف چنین مسایلی بیان میشود
موسوی در پاسخ گفت:چرا واژههای زیبایی مانند سلحشوری و
ظلمستیزی را از خود سلب کنیم؟ باید این واژهها را خوب به کار
ببریم. چرا این واژهها را واگذار کنیم؟ یکی از دلایل وضعیت
فعلی ما این است که از این واژهها دست برداشتهایم و امروز
یکی از مهجورترین واژهها، واژه عدالت است.
گاهی ماجراجوییها در سیاستخارجی مصرف داخلی و رایآوری دارد.
در سیاست خارجی مشکل امروز این نیست که میخواهیم پایبند
منافع ملی باشیم، بلکه این است که گاهی حادثهجویی، ماجراجویی
و حرکتهایی که میتواند مصرف داخلی و رایآوری داشته باشد به
کار میگیریم و این مشکلاتی را به وجود میآورد.
موسوی در پاسخ به اعتراضات نسبت به رابطه سران کشور با سیدحسن
نصرالله گفت:
مشکل ما بر سر افراط و تفریط هاست. سیدحسن نصرالله باعث عزت
ماست و آنچه مورد ایراد است، این است که آیا بقیه سیاستهای ما
یک منظومه منطقی را میسازد یا نه؟ سیدحسن نصرالله، فرد دلاوری
است و مقاومتهای او در خدمت منافع ملی ما هم هست و او فرزند
طبیعی انقلاب اسلامی و امام است. مشکل ما مساله تناقضها و
ندیدن بسیاری از منافعی است که در اطراف ما وجود دارد. گاهی
موضع تند در قبال کشورها و برخی مسایل میگیریم و در نتیجه
مشکلاتی برای ما به وجود میآید و سپس میخواهیم در صدد جبران
این مساله برآییم و اسیر افراط میشویم و میبینیم که از دل آن
مثلا بحث دوستی با ملت اسراییل مطرح میشود یا نامهای که قابل
پیشبینی بود، نمیتواند پاسخی داشته باشد، به سران کشورهای
جهان داده میشود. مهمترین نهاد مسوول سیاستهای خارجی ما
وزارت امور خارجه است اما دست این وزارتخانه امروز در مورد
اکثر مسوولیتهای ذاتی خود خالی است و این دستگاه دیپلماسی ما،
از این نظر تقلیل یافته است.
در هیچ کشوری فضای فرهنگی نمیتواند به طور آمرانه اداره شود.
هیچ کس را نمیتوانید پیدا کنید که وقتی از او میپرسید آیا
بستن دهنها یا روزنامهها خوب است، جواب مثبت بدهد. همین فرد
در عین حال به اعتقادات قدسی، دین خود و شعارهای انقلاب حساس
است.
زمانی اگر گفته میشد تنها ده هزار دلار در دولت جابهجا شده
است، قطعا آن دولت ساقط میشد ولی متاسفانه امروز بحث
میلیاردها دلار مطرح است و آب از آب تکان نمیخورد.
موسوی در پاسخ به اعتراضات دانشجویان که چرا خیابانی به اسم
خالداسلامبولی داریم ولی خیابانی به اسم دکتر مصدق در کشور
نداریم گفت:
باید بدانیم که ما رشد نخواهیم کرد مگر اینکه همه بزرگان این
کشور را فارغ از طبقه آنها پاس بداریم. کشوری که نتواند
بزرگان خود را تقدیس کند یقینا مشکلاتی در خود دارند.
ما باید انجمنهای اسلامی در دانشگاهها به صورت فعال داشته
باشیم و انجمنهای دیگری که با غیر نام اسلامی هم میخواهند
فعالیت کنند باید داشته باشیم. اگر این طور بود قطعا فضای
بهتری میداشتیم اما آن زمان که بحث تصمیمگیری در این زمینه
بود تصمیم بر این شد که انجمن اسلامی در دانشگاه باشد. اول
انقلاب در تلویزیون برنامههای مناظرهای اجرا میشد که شهید
بهشتی یک پای این مناظرهها بود و به صورت آزاد با افراد
مختلفی نظیر رهبر حزب توده یا دیگران صحبت میکرد. این
مناظرهها ناشی از وجود یک گفتمان نیرومند در جامعه بود که
افکار مختلف را بر میتابید. زمانی که حرکتهای مسلحانه در
کشور آغاز شد متاسفانه این فضا کم کم تحتالشعاع قرار گرفت.
امروز باید تلاش کنیم به سمت آن فضای آزاد پیش برویم و راهحل
درست این است که به نسل جوان و دانشجوها اعتماد کنیم و با
سوءظن با حرفهای آنها روبهرو نشویم. |