آنها که عکس و شرح بسیار کوتاهی در باره آنها
نوشته ایم، شمار کمی از قربانیان بیماری سوء ظن و کشف توطئه
اند. این بیماری از دهه دوم رهبری علی خامنه ای در جمهوری
اسلامی رو به تشدید گذاشت و اکنون چنان به اوج خود رسیده که وی
در سخنرانی بمناسبت روز ارتش، در هر چند جمله ای یکبار از
توطئه خارجی و عوامل داخلی آن یاد کرد. دولت سایه و سازمان
امنیت سایه ای که در دوران خاتمی و اصلاحات، در بیت او و زیر
نظر مستقیم منشی وی "میرحجازی" تشکیل شده بود نیز بر پایه همین
سوء ظن شکل گرفت و اصلاحاتی که می شد آن را مدیریت کرد و در
مسیری که یکصد سال است ایران بدنبال آن است انداخت، به یکی از
دوره های خونین و پرماجرا تبدیل شد. این دولت سایه و امنیت
سایه، پس از روی کار آمدن احمدی نژاد تبدیل به دولت و سازمان
امنیت رسمی شد و از سایه بیرون آمد. حجت الاسلامی که همه
میدانند دچار نوعی بیماری کشف توطئه است، در راس وزارت اطلاعات
و امنیت قرار گرفت. یعنی "محسنی اژه ای" قاضی دادگاه کرباسچی
شهردار فراموش نشدنی تهران و برپا کننده محاکمه آیت الله
خوئینی در دادگاه ویژه روحانیت به جرم منتشر کردن طرح سرکوب
مطبوعات که سعید امامی آن را تهیه کرده بود.
براندازی رنگی، نرم، سف، مخملی، نارنجی و...
از کشفیات محسنی اژهای در 4 سال دولت احمدی نژاد است. کشف این
براندازی ها قربانیان زیادی داشته است و از قضا هیچکدام از
آنها کسانی نبودند که "لب تاپ" اتمی ایران را به امریکائی ها
رساندند و یا آنها که ترتیب پناهنده شدن سردار عسگری را از
ترکیه دادند و یا عامل لو رفتن و ربوده شدن او در ترکیه شدند.
این براندازان آنهائی نبودند که انواع اطلاعات محرمانه نظامی و
اتمی ایران را تاکنون به امریکا و اسرائیل رسانده اند، کسانی
نبودند که حسینیه شیراز را با مین های باقی مانده از دوران جنگ
با عراق منفجر کردند، کسانی نبودند که زمان حرکت و اقامت ارشد
ترین فرماندهان سپاه و قدس را که در پوشش دیپلمات به "اربیل"
عراق رفته بودند به اطلاع امریکائی ها رساندند تا در یک شبیخون
امریکائی دستگیر شوند. ظاهرا اینها هیچکدام براندازی نیست،
بلکه براندازی یعنی خبرنگاری، آزادیخواهی، حقوق برابر با مردان
خواستن و برانداز هم یعنی خبرنگار و فعال جنبش زنان و کارگران
گرسنه و معترض و یا دانشجوی عضو انجمن اسلامی که با بسیج در
دانشگاه سرشاخ شده.
آنها که عکسشان را جمع کرده ایم، آن بخش از
قربانیان بیماری کشف توطئه براندازی اند که یا تابعیت دوگانه
داشته و به ایران سفر کرده اند، یا در رادیوها و یا مطبوعات
خارج از کشور کار می کرده اند، یا برای کار تحقیقی دانشگاهشان
به ایران رفته بودند و یا مانند هاله اسفندیاری رفته بودند سر
و گوشی آب بدهند و ببینند زمینه مذاکرات امریکا و ایران را می
شود فراهم کرد؟
از میان این عکس ها، شماری قربانی شدند. یعنی
دکتر زهرا بنی یعقوب که در بازدشتگاه منکرات همدان 24 ساعته
سرش را زیر آب کردند. یا دکتر زهراکاظمی عکاس خبرنگار بین
المللی که رفته بود مقابل زندان اوین تا با خانواده زندانیان
صحبت کند و عکس بگیرد. افتاد به تله قاضی مرتضوی و قاضی بخشی
نماینده ومعاون او در اوین و زیر فشار برای گرفتن اعتراف
جاسوسی (حتی با تجاوز جنسی) به قتل رسید.
برخی، پس از مدتی جنجال سازی امنیتی، آزاد
شدند و برگشتند به خارج و یا فرار کردند به خارج. مانند هاله
اسفندیاری که پس از کشاندن او به سیمای جمهوری اسلامی برگ
خروجش را امضاء کردند و برگشت امریکا. و البته با این وعده که
پلی شود میان دولت احمدی نژاد با محافل امریکائی!
رویا طلوعی نیز که در سنندج دستگیر شده و زیر
فشار و شکنجه ای مشابه زهرا کاظمی قرار گرفته بود، درجریان یک
مرخصی کوتاه توانست به ترکیه گریخته و از آنجا راهی سوئد و سپس
امریکا شود. شرم آور است که یکبار دیگر بنویسم با او که زنی
دارای شوهر و سه فرزند است در زندان سنندج چه کردند.
نازی عظیما گوینده و تهیه کننده برنامه در
رادیو فردا نیز قربانی دیگری بود که صرفا برای دیدن خانواده اش
به ایران رفته بود اما پاسپورتش را ضبط کردند و مدت ها ممنوع
الخروج بود تا بالاخره رها شد.
پیش از همه اینها، کاملیا انتخابی فرد، با
سرنوشتی مشابه "رکسانا صابری" روبرو شد. البته او از خارج به
ایران نرفته بود، بلکه در ایران فعالیت خبری برای روزنامه "زن"
می کرد که سر از زندان امنیتی در آورد و نزدیک به 3 ماه اسیر
بود. او نیز بعدها از ایران خارج شد و کار خبرنگاری خود را
خارج از کشور دنبال کرد.
عشاء مومنی برای کار تحقیقاتی دانشگاهی که در
آن درس می خواند به ایران رفت تا درباره زنان ایران تحقق کند.
سر از زندان در آورد و فعلا با وثیقه آزاد است تا محاکمه اش را
در یک فرصت دیگری که نیازمند جنجالی تازه هستند برپا کنند.
خانم هاراتونیان نیز سرگذشتی مشابه بقیه دارد.
کار تحقیقاتی می کرده و از اقلیت مسیحی ایران است. به او حکم
محکومیت 3 ساله را داده اند و در زندان است.
مثل رکسانا صابری خبرنگاری که هنوز در زندان
است و این روزها سوژه خبری تقریبا تمام رسانه های بین المللی.
بخشی از ماجرای اخیر، یعنی دستگیری خانم ها
صابری و هاراتونیان، تلاشی است که برای تاخت زدن آنها با
سرداران سپاه که در "اربیل" کردستان عراق توسط امریکائی ها
ربوده شده اند و شاید هم سردار عسگری که در ترکیه ربوده شد.
البته بعید است تا پیش از نشستن پشت میز مذاکره مستقیم با
امریکا، مسئله آن سرداران حل شود. مثل ماجرای پایگاه مجاهدین
خلق در عراق و مثل بسیار مسائل دیگر. ضمن آنکه رکسانا صابری
هنوز آن شکار دندان گیری نیست که جمهوری اسلامی در جستجوی آنست
تا با سرداران اسیر در دست امریکائی ها بتواند تاخت بزند.
درباره این ماجرا، نخستین تفسیر پیک نت را که
19 فروردین منتشر شد از
اینجا بخوانید |