آیا میر
حسین به عنوان کاندیدای ریاست
جمهوری باید روشنگرو محکوم کننده اعدامهای
دهه
شصت باشد یا خیر؟ در جواب کوتاه این سوال میگویم در یک فضای
ایدهآل
بله. اما در فضای کنونی لزوما پاسخ این
سوال مثبت نیست. برای توضیح این
پاسخ نیاز است ماجرای این اعدامها و
فضایی را که این وقایع در آن شکل گرفت
اندکی بشکافیم.
اعدامهای سال 67 در شرایطی صورت گرفت که
ایران در جنگ
با عراق متحمل فشار فراوانی بود و عقب
نشینیهای متعدد در جبههها را آغاز
کرده بود تا حدی که بر خلاف موضع
قبلیاش مجبور به پذیرش قطعنامه
598 شده
بود. از طرفی سازمان مجاهدین خلق با
پشتیبانی صدام و با استفاده از ضعف
ایران در جنگ اقدام به پیشروی در
مرزها کرده و بطور تمام عیار با رژیم
ایران وارد نبرد مسلحانه شده بود.
این همه در حاکمیت ایران مخصوصا در
رهبری سالخورده
آن باعث ایجاد یک فضای وحشت و هراس و از طرفی یک
خشونت
جنون آمیز شده بود. اگر به متن
بیانیهها و مکاتبات خمینی (فارغ از اینکه
چه کسی اینها را نوشته است و اینکه
چه مقدار از آنها کاراحمد خمینی است)
در این مدت نگاه کنید تندی لحن
شدیدی در آنها مشهود است. طبق روایت آقای
منتظری، نامهای از بیت خمینی به
قوه قضاییه و قضات کشور فرستاده میشود
که بر طبق آن این اعدامها شکل
میگیرند. باز به روایت منتظری حتی خامنهای
که رییس جمهور وقت بود از این قضیه
اظهار بیاطلاعی کرده است. به هر حال
آنچه ما در خصوص این اعدامها
میدانیم نشانگر این است که موسوی هیچ نقش
مستقیمی در این خصوص نداشته است.
البته میتوان این اشکال را بر موسوی
وارد کرد که ایشان در صورت اطلاع از
کم و کیف این قضایا چرا اعتراضی نکرده
است، اما وی مسولیت مستقیمی در این
زمینه قطعا نداشته است.
(مشروح این مقاله را می توانید از
اینجا بخوانید)
http://sahandiyeh.blogspot.com/2009/05/blog-post.html |