س-
چرا شما همیشه روسریهای گلدار به سر میکنید؟
ج: چرا به سر نکنم؟ مگر جای تعجب دارد.
خداوند رنگ را برای همه آفریده.
مساله این است که از رنگ میشود استفاده خوب کرد یا استفاده
نادرست.
در رابطه با
حجاب مهم حفظ حدود شرعیست که من سخت به آن پایبندم. من آدم
کلیشهای نیستم. نقد هنری نوشتن در
مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو
شروع کردم و به مجله راه زینب (اطلاعات
بانوان) رفتم و هنوز هم خود را یک
روزنامهنگار میدانم. تنها
مدیریتم مدیریت دانشگاه الزهرا
بوده. البته، در دوران آقای خاتمی مشاور سیاسی ایشان بودم.
سیاستی مثبت و
قابل دفاع است که فارغ از اتوریته و تزویر
باشد. من به این امر به شدت
معتقدم .
من در
خانوادهای پر جمعیت بزرگ شدم با ده
جور فکر. از مذهبی سنتی بگیرید تا
گرایشهای لیبرالیستی ملی گرایانه
و حتی کمونیستی. در نتیجه آزادی فکر و
اندیشه در خانواده ما جایگاه خاصی
داشت. پدرم نظامی بود، اما یک نظامی
ناسازگار با رژیم شاه. برای همین هر
شش ماه یک بار ما باید در یک گوشهای
از این مملکت زندگی میکردیم. همین
مساله زندگی من را سرشار از تنوعها
کرد. بعد برای ازدواج هم به همسرم
گفتم من آدم بیقراری هستم و یک جا بنشین
نیستم و او هم با شرایط من موافقت
کرد. پدرم مخالف رژیم بود و طبیعتا ما
هم مخالف رژیم بار آمدیم، اما بدون
هیچ تئوری خاصی. موج اسلامگرایی که
راه افتاد، ما به شدت تحت تاثیر
افکار دکتر شریعتی و شهید مطهری قرارگرفتیم. در همین راستا
ازدواج کردم.
دکتر شریعتی و شهید مطهری و آیتالله
طالقانی مرا
جذب خودشان کردند. و دیری نگذشت که امام
خمینی (ره) را شناختم.
خواهر
من در مدرسه عالی سینما و تلویزیون، سینما میخواند. من و او
در یک
اتاق زندگی میکردیم. یک روز که او خانه
نبود، من رفتم سر گنجهاش تا
گنجهاش را مرتب کنم. بین کتابهایش
به کتابی از بوکهارت برخوردم که سید
حسین نصر ترجمه کرده بود. من چون
اساسا آدم کنجکاوی بودم و عاشق مطالعه،
نشستم و شروع کردم به ورقزدن کتاب
غروب نشده بود که کتاب تمام شد.
پایههای گرایش مذهبی من در واقع با
آن کتاب معنا پیدا کرد. آنجا بود که دیدم که اسلام چه قلمرو
گستردهای دارد و چقدر پاسخ برای هر
چیز میشود آن را پیدا کرد. بعدها زیارت و دعا را هم تجربه
کردم.
توصیهام به همه این است که مذهب را کشف
کنند تا بتوانند از مذهبی بودن لذت ببرند.
جمهوری
اسلامی در دورههای مختلف نسبت به
دکتر شریعتی موضعگیری های مختلفی داشته
است؛ از موضعگیری دفعی تا
موضعگیری جذبی. الان فکر میکنم اگر دانشگاه
ها بخواهند جوان مسلمان را با
اندیشه زیبای اسلام و با زبان و بیانی
متفاوت آشنا کنند حتما دانشگاه خودش
برای دکتر شریعتی دعوتنامه میفرستاد.
همیشه کلاهم پس معرکه
بوده است و از سال 67 تاکنون کتاب
درسی دانشگاهی نوشتهام و نوشتههای
دیگرم که ماحصل عمر و پژوهشهای
طولانیم بوده است همچنان خاک میخورند و
غصه این قصه را بگذار تا وقتی دیگر.
اما این به این معنی نیست که از شرایط
موجود راضی هستم، بلکه به شدت هم
منتقد شرایط حال حاضرم؛ به نظرم آزادی
قلم، بیان و اندیشه به حداقل سطح
خود در 30 ساله گذشته رسیده، تولید
اقتصادیمان ضربههای بزرگی خورده،
سیاسیت بینالمللی، ما را در موضع
پایینی قرار داده و مدام مضحکه
دیگران میشویم، تولید صنعتی و کشاورزی
بسیار پایین آمده، رشد نقدینگی به
حداکثر رسیده و ... من منتقد این
اوضاع
هستم. بیشتر دوست داشتهام توی همین
اتاق اندیشه و هنر خود را به ملت
ایران به ویژه زنان و جوانان تقدیم
کنم. اما زمانی که مهندس موسوی تصمیم
گرفت پا به عرصه
رقابت انتخاباتی بگذارد، وظیفه خودم
دانستم که از او حمایت کنم.
سه دهه است که در حوزه زنان فعالیت
میکنم. به نظرم مطالبات زنان در
زمان فعلی در هیچ دورهای از تاریخ
معاصر ما به این اندازه نبوده. حتی در
دوره هشت ساله آقای خاتمی هم
مطالبات زنان به این اوج نرسیده بود. چرا که
آنها دارند مرتب خودشان را با زنان
دیگر نقاط جهان مقایسه میکنند و
میبینند اگر از زنان دیگر چیزی
بیشتر نداشته باشند، چیزی هم کمتر ندارند؛
به ویژه از زاویه خردورزی و
فعالیتهای اجتماعی. الان شما بالای 70 درصد
ورودی دختر دانشگاه دارید. در کلاس
دکترای من فقط دو تا پسر است. در کلاس
فوق لیسانسم فقط چهار تا پسر است،
بقیه همه دختر هستند. البته همیشه با
سهمیه بندی جنسیتی برای تحصیل و
سایر زمینهها مخالف بودهام و با کمال
فروتنی و برای دادن یک گزارش باید
بگویم من تنها کسی هستم که در سال 1367
در موقعیت نماینده وزارت علوم در
شورای فرهنگی اجتماعی زنان با سهمیهبندی
جنسیتی تحصیلی مخالفت کردم. در آن
زمان سهم زنان در تحصیل بسیار ناچیز بود
من طرحی را تهیه کردم مبنی بر ایجاد
شرایط مساوی برای تحصیل خانمها و
آقایان و آن را به شورای عالی
انقلاب فرهنگی ارائه کردم و حضورا آن دفاع
هم کردم و مورد موافقت قرار گرفت و
سهمیهبندیها حذف شد. امروز با وجود
چنین زنان شایستهای، میبینم که
در وضع بسیار قابل انتقادی از نظر امور
اجتماعی، قوانین خانواده و مدنی،
قضایی، جزایی، فرهنگی، دیات و
... هستیم. فقط از نظر علمی زنان
فرصت استفاده ظرفیتهای بالایشان را
داشتهاند. زنان الان در اوج
مطالباتشان هستند و از این نظر خوشحالم که در
اوج مطالبات زنان انتخابات دهم
ریاست جمهوری آغاز میشود. مطالبات زنان،
مطالبات میلیونی است، حل
مشکلات زنان در
دادگاههایی که بخشی از قوانین آن یا علیه
زنان است یا نارسایی قوانین
بیداد میکند، تحول در حقوق مدنی که
در حال حاضر نسبت به زنان مضمونی قیم
مابانه دارد و هم چنین، بالا بردن
مالکیت زنان و ما میبینیم که سهم زنان
کمترین مالکیت، کمترین آزادی در
سرنوشت خود و تصمیمگریهای مربوط به خود،
در این نظام حقوقی است. اینها همه
باید مورد توجه قرار بگیرید. به عنوان
مثال بیشترین کشاورزان ما زن هستند،
اما چند درصد زمینهای کشاورزی متعلق
به زنان است؟ یک سوم کارگران ما زن
هستند، اما چه کسی به این مساله توجه
کرده؟ بخش عظیمی از زنهای ما
تولیدکنندگان خانگی و زنهای خانهدار
هستند، اما کار آنها در تولید
ناخالص ملی حساب نمیشود؛ آنان از بیمه و
سایر امکانات رفاهی بیبهرهاند
شبانهروز جان میکنند و با وجود فقر و
مشکلات مالی توسط همسران خشونت
گرایشان مجبور به ترک کار میشوند و در
گروهی دیگر علیرغم عدم تمایل یا
توانایی جسمی به کارهای مشقتبار یا خارج
از شئونات خود وادار میشوند. این
گونه زنان بدون هیچ حمایت و فراغتی جزو
محرومترین و مظلومترین اقشار زنان
هستند. من فکر میکنم هر دولتی که سر
کار بیاید، حق ندارد به صرف این که
بگوید چون تفکیک قوا وجود دارد و حل
بخشی از این مشکلات به عهده قوه
مقننه و قضاییه است، بخواهد از زیر این
بار شانه خالی کند.
من وظیفه همیشگی خودم دانستهام که به حل
مشکلات زنان کمک کنم. قبل یا بعد از
ریاست جمهوری برایم فرقی نمیکند.
همیشه در کنار آنان بودهام.
به هر حال زنان ما نیاز به یک فضای فکری دارند که این مساله را
بپذیرند. فضای فکریای که حتی خود زنان ما هم گاهی آن را در
نظر
نمی گیرند و آن، اعتماد به یک زن از جنس
خودشان است. این حرف دردمندانهای است که میشود ساعتها
درباره آن صحبت کرد.
امیدوارم که به من اعتماد کنند. همین!
تاکنون رییس جمهورها و سایر مقامات بالا
حاضر بودهاند با خانمهای دیگر به
ماموریت بروند اما از مسافرتهای رسمی
با خانم خودشان خودداری میکردند.
نمیدانم چه چیزی باعث ترسشان شده است؟
به نظر من این اتفاق یک اتفاق بسیار
عادی، طبیعی، شرعی و عقلی است که پیش
از اینها باید موردنظر قرار میگرفت
تا در سطح جهانی هزینههای آن را
نمیپرداختیم و در سطح داخلی و ملی
نیز الگویی از همدلی و همکاری بین زن و
شوهر را ارائه میدادیم، شاید دلیل
این غفلت غالب بودن فضای جاهلانه از
روابط سازنده بین زن و شوهر بر
لایههایی از سلیقهها باشد که فرصت این
جرات را به مسوولین ما نمیداده اما
امیدوارم پس از این، چنین اتفاقی
بیفتد.
30 سال پس از استقرار جمهوری اسلامی،
حالا با یک حکومت
مستحکم مواجهایم که به این راحتی نمیشود
با یک حمله طبس و یک کودتا
برانداختش. جمهوری اسلامی دیگر
نباید نگرانی براندازی داشته باشد، چون
بحمدالله آنقدر محکم هست. شرایط
فعلی ما دیگر شبیه هشت سال اول انقلاب
نیست. رییس قوه مجریه نباید به
واسطه مساله تفکیک قوا پای خودش را از
بسیاری از مسایل کنار بکشد او نه از
گروههای فشار باید بترسد و نه به
بیعدالتیها بیتفاوت باشد. یک
هماهنگی بین قوا، دوری از اصطکاک و
کشاکشهای همیشگی و قدرت گرفتن
NGOها میتواند کشور را خوشبتتر
کند.
میتوانم با جرات تمام بگویم یکی از بهترین
مشاوران من و موسوی
در امور فرهنگی، هنری، علمی،
اجتماعی دخترانمان هستند. یکی شان دکترای
فیزیک دارد، یکی شان دانشجویی
دکترای هنری است و آخری هم دارد فوقلیسانس
تصویرگری میگیرد.
موسیقی رپ را دوست دارم. البته در
موارد اندکی در آن
بیاخلاقی ها یا بد اخلاقی هایی را دیده ام
که آن را نمیپسندم، ولی به
نظرم در دو عنصر وزن و ضرب،
نوآوریهای خاصی داشته است که همین مساله
متمایزش کرده و آن را به گفتاری
آهنگین تبدیل کرده است.
کسی حق ندارد برای مردم گشت امنیتی
بگذارد این که آنها را تحت فشار
قرار دهند که چه رنگی بپوشند، چه شکلی
باشند، چه مدلی را انتخاب کند که
اموری سلیقه یی هستند و به رشد و شعور
اجتماعی مردم، زنان و جوانان باید
اعتماد کرد.
در این جامعه همه جور دزدی و تجاوز،
ماجراجویی و از
بین بردن منافع ملی و بی خردی داشته باشیم،
اما به زنان که میرسیم بگوئیم
خانم تو باید آن طور که من میگویم
باشی.
من در
اوج جوانی، از بی حجابی به حجاب
رسیدیم و این را لطف الهی میدانم. برای
همین میدانم که چه چیز ارزشمند و
دوست داشتنی را انتخاب کردهام.
س:
چرا هیچ وقت کیفتان را از خودتان جدا نمیکنید؟
من اگر این کیف را نداشته باشم تعادلم را
از دست میدهم. اگر کیفم، هم
همراهم نباشد، حتما باید یک کتاب
دستم بگیرم که بتوانم درست راه برود. دوم
اینکه نقش روی این کیف سنتهای بومی
و ملی و تصویر ما را بیان میکند و
شاید به طور ناآگاهانه نماد علایق
ملی و هنری من است...
اشکالی دارد؟ تویش
غیر از چند تا کاغذ و قلم و عینک و مقداری پول چیز دیگری نیست. |