«مدت زیادیست که از
بیکاری رنج میبرم. صبح ها به این حوالی(....) می آیم تا شاید
کاری پیدا کنم. باور کن امروز با پای پیاده از "گرمدره" تا
"ناسیونال" که راه کمی نیست را گز کردم ولی طبق معمول از کار
خبری نبود. دیگر خسته شدم. نمیدانم چه کنم. 3 اولاد دارم
واجاره نشینم. زنم کار می کرد ولی او هم کمرش چندی پیش آسیب
دید. خانه های مردم را نظافت می کرد که چندی پیش در حین کار از
چهار پایه افتاد و از بد شانسی ما کمر و پایش آسیب دید.
ایام عیدی پیش بچه هام
شرمنده بودم. تمام عمرم با آبرو زندگی کردم . خدا انشاالله
احمدی نژاد را بی آبرو کند. به هر کارخانه ای رجوع می کنم یا
در حال تعطیل است یا تعطیل شده. گروه گروه کارگرها بیکار
میشوند. دیگر تولید براشون سودی نداره. تولیدات چین با قیمت
ارزان همه کارخانه های ما را به خاک سیاه نشاند. خیلی از کسانی
که با هم کار میکردیم وضعشان از من بدتر است. یک اقلیت از
ثروت دارند می ترکند و خدا را به بندگی قبول ندارند، یک عده ای
مثل ما آه ندارند با ناله سودا کنند. در عرض این یکماه قیمت
عدس و لوبیا کلی گران تر شده. ما که گوشت و مرغ نمیتوانیم
بخریم باید حداقل با این چیزها بسازیم آنهم که امروزه اینچنین
شده. باور کن هر شب از خدا می خوام که شب جانم را بگیره تا از
این تنگ روزی و خجالت نزد بچه هام رها شوم.»
این گفتار کارگری است که
روزی گفته میشد "پیغمبردستش را می بوسید". کارگری که دهها
کیلومتر را روزانه باید پیاده از گرمدره به کاروانسراسنگی و از
آنجا به ناسیونال برود. او شاید توجه به نوشتار "فرمایشات رهبر
معظم مبنی بر سال اصلاح الگوی مصرف گرامی باد" نداشته باشد که
در این مسیر در ابعاد بسیار بزرگ و با رنگهای گوناگون نصب شده
است. و یا شاید ببیند و مثل خیلی از هموطنانش بگوید " این
پوستر
با این کیفیت و با این اندازه و با این تیراژ در سراسر کشور چه
اندازه مخارج برداشته؟ |