یک هفته ای همه جا در ایران تعطیل بود. من هم تهران نبودم.
رفته بودم شمال. اما خوشبختانه به هر شکلی بود وبلاگم را تعطیل
نکردم. دیروزآمدم. اتفاقا در خیابان با آقای خاتمی برخورد کردم
که از سفر استرالیا برمی گشت. بعد از ظهر ایران درگیر فوتبال
حساس ایران وعربستان بود. تا اوایل نیمه دوم پای تلویزیون
نشستم. هم یک گل زده بودند و هم آقای احمدینژاد آمده بودند که
بازی را تماشا کنند و انگیزه بیشتری به بازیکنان بدهند. در
همان موقع چند تا
SMS
گرفتم که بر و بچه ها ابراز نگرانی می کردند که حتما بازی را
می بازیم. از همان طنز پردازی های سیاسی ایرانی. گفتم بیخود
حرفهای نا امید کننده و سیاسی نزنند. قرار داشتیم با مصطفی
تاجزاده و خانم بچه هامان به سینما برویم. برای دیدن فیلم
اخراجی های ۲ . رفتیم. فیلم قشنگی بود که در مورد آن هم
خواهم نوشت. مسعود دهنمکی تلفنی هماهنگ کرده بود. در وسط فیلم
چند تا
SMS
دریافت کردم که خبر از شکست تیم ایران می داد. لحن همه خیلی
عصبانی بود. حق داشتند. دلایلی هم برای این شکست نوشته بودند
که سیاسی بود و نه فوتبالی. بیشتر به حضور آقای رئیس جمهور
مربوط بود. هنوز به تهران نیامده دیروز و دیشب دوستان زیادی را
دیدم. بیشتر بحث این بود که افراد ستادها در تهران وشهرستانها
بعد از انصراف آقای خاتمی نمی دانستند چه کنند. غیر از ستادی
ها، مردمی هم که قصد داشتند در انتخابات شرکت کنند و می
خواستند با انتخاب خاتمی شاهد تغییرسازنده باشند، دارای ابهام
هستند. خیلی ازآنها که فعلاً قصد شرکت در انتخابات را ندارند.
عده ای هم به سمت ستاد های آقای مهندس موسوی که مدیر توانمند
دورانهای بحران بودهاند متمایل شدهاند و جمعی هم به خاطر
روحیات شجاعانه آقای کروبی و یا به خاطر دلگیری از اتفاقات
سیاسی اخیر به سمت ستادهای آقای کروبی علاقمند شدهاند. باید
روی اجماع این دو نفر کار کرد. بهترین راه هم نظرسنجی است که
مورد توافق هر دو نفر باشد. سال جدید سال پر حادثهای برای
ایران است که علیرغم انصراف آقای خاتمی شاید بتوان با یک حرکت
منسجم خرداد آینده، خرداد تغییر در ایران باشد. |