مهندس میر حسین موسوی در دیدار با جمعی از روزنامه نگاران
سابق روزنامه جمهوری اسلامی در سال های نخست پس از پیروزی
انقلاب اسلامی، که وی مدتی خود سردبیر آن بود و همچنین با
کارکنان نهاد نخست وزیری در دوران آیت الله خمینی و اعضای حزب
منحل شده جمهوری اسلامی، در موسسه دین و اقتصاد سخن گفت. این
سخنرانی را می توان بیان روشن تر دیدگاه های او برای دوران پس
از پیروزی در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ارزیابی کرد.
موسوی در باره ضرورت تغییرات متناسب با زمان و شرایط ایران و
جهان گفت:
عده ای تسلیم هر نوع تحولی می شوند و عده ای تلاش می کنند سدی
نفوذ ناپذیر در مقابل سیل تغییرات و دگر گونی ها بسازند، اما
در رویکرد سوم تغییرات به رسمیت شناخته شده و برای مدیریت آن
با استفاده از مزیت های نسبی کشورمان تلاش می شود. باید واقع بین باشیم و پس از دست یابی به فهمی درست از
واقعیت های پیش روی کشور، تلاش کنیم با توجه به امتیازات نسبی،
توانمندهای کشور، فرهنگ غنی اسلامی و گذشته بسیار عمیق خود،
تغییرات را به نفع مصالح ملی کشور مدیریت کنیم.
رویکرد دوم، خوشبین است که می توان جلوی سیل تغییرات را سد کرد
و با ایجاد سدی بزرگ، تغییرات را در پشت آن کنترل و به این
ترتیب کشور، نظام و ارزش ها را حفظ کرد. اما این رویکرد نمی
تواند نتیجه دراز مدتی برای کشور ما داشته باشد؛ چرا که
تغییرات را به اندازه ای در پشت یک سد بسیار بلند جمع می کند
که این سد شکسته شده و به
دنبال آن ضایعه ای به بزرگی تخریب های ناشی از جاری شدن سیل
تغییرات انباشته شده در پشت آن سد برای کشور به بار خواهد آمد.
رویکردی که به دنبال ایجاد سد بزرگ در مقابل سیل تغییرات است،
منجر به بسته شدن روزنامه ها و رسانه ها، از بین بردن آزادی ها
و قطع کردن نقش مردم در حاکمیت ملی و دینی خود خواهد شد.
در رویکرد منفعلانه یعنی رویکرد اول نیز باید تسلیم هرنوع
اتفاقی شد که در جهان رخ می دهد. نتیجه این رویکرد آمریکایی
شدن جامعه ما و تسلیم در مقابل پروژه های «جهانی کردن» و نه
«جهانی شدن» است.
رویکرد سوم یعنی قبول تغییرات که به عنوان
واقعیت پیش روی کشور و مدیریت آن است، تنها راه حل واقعی باقی
مانده برای اداره کشور است.
در این رويكرد ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و استقرار
عدالت را که از اهداف انقلاب اسلامی بود و هست حفظ می کنیم.
در رویکرد ایجاد مانع در مقابل تغییرات، نوعی ترس همگانی را
گسترش میدهیم و بدلیل این ترس نمی توانیم با جهان ارتباط منطقی
برقرار کنیم. سیاست داخلی و خارجی ما دچار مشکل می شود و
وضعیتی انفعالی پیدا می کند.
اسلامی که شرایط زمان را درک نکند، اسلام تحجری و اسلامی که به
منافع مردم پاسخ نمی دهد، طبیعی است جز ابزاری برای عقب
ماندگی، استثمار، استحمار و باز هم زنده کردن نفوذ بیگانگان
نخواهد بود و چنین اسلامی هرگز نمی تواند در دنیا اثرگذار
باشد؛ بلکه بتدریج ما را فرسوده خواهد کرد و ابزارهای
تأثیرگذاری را از ما خواهد گرفت.
نسل جدید کشور با مسائل بسیار جدیدی همچون اشتغال، ازدواج،
فرهنگهای نو و مسائلی از این دست روبروست که برای رفع هیچ یک
از آن ها، راه حل های روشنی ارائه نمی شود.
اگر رویکرد قبول تغییرات در جهان را بپذیریم و مدیریت تغییرات
را براساس توانایی ملی و دینی خود پی بگیریم، می توانیم به
پرسش های نسل سوم هم پاسخ دهیم، اما اگر همان رویکرد نخست را
در سد کردن، بستن و تنگ کردن فضا در پیش بگیریم، باید شاهد از
دست رفتن جوانان و بیگانگی آنها با نظام باشیم.
کسی که مسوولیت حضور در انتخابات را می پذیرد به این معناست که
خود را برای هر اتفاقی آماده کرده است.
ما برای انتخابات دو راه حل در پیش روی خود داشتیم. یا سرمایه
های چند ده میلیارد تومانی در ستاد انتخاباتی و وامدار، یا
حداقل شرمنده مجموعه هایی شدن که هزینه می کنند و آلودگی هایی
را می پذیرفتیم. یا همین روش خودداری از چاپ و پخش عکس و پوستر
که من دومی را با شعار«هر شهروند یک
ستاد» برگزیدم. همه کسانی که دوست دارند در جهت این
تغییر حرکتی کنند، با ابتکار خود می توانند بی آنکه منتظر ستاد
باشند در گرداگرد خود زمینه ای برای این تغییر ایجاد کنند
.
همه از ابداعات و ابتکارات خود استفاده کنند.
همه ما وضعیتی را که در آن قرار داریم حس می
کنیم. وضعیت خوبی نیست؛ جهت گیری های نامناسب درسیاست، فرهنگ،
اقتصاد، و قانون شکنی و شکستن ساختارهای تصمیم گیری اگر ادامه
یابد، مصالح دینی و مصالح ملی در خطر خواهد بود .
بر این باورم که اهداف اصلاحات از میان همه اقشار بویژه قشرهای
مستضعف باید بجوشد و با اعتقاد
این اقشار و حمایت آ نها می تواند اصلاحات تداوم داشته باشد.
این اصلاحات با عقاید دینی مردم و اصول بنیادی انقلاب ساز گار
خواهد بود و یا به عبارتی دیگر مقابل این اصول نخواهد بود.
بر این باورم که بازگشت به قشرهای مستضعف یک وظیفه بنیادین
حکومت است؛ چنانکه در این باره دستورات دینی بسیاری ارائه شده
است؛ حکومت می تواند مقابل اغنیا نباشد، تولید و تجارت را
تشویق کند وحکومت می تواند به نقش بی بدیل بخش خصوصی در تحقق
رشد و توسعه ایمان داشته باشد، اما حکومت خود باید مشهور به
همنشینی با فقرا باشد؛ این ویژگی یک نظام اسلامی است. اقشار
پایین بیشترین آمادگی را برای ایجاد تحول دارند و بالقوه اصلاح
طلب ترین قشرها، قشرهای فقیر هستند. آن ها چیزی برای از دست
دادن ندارند و دائم به دنبال بهتر شدن زندگی و جامعه خود و
یافتن راه حل هایی برای بهتر شدن وضعیت خود هستند. آنها مهم
ترین سرمایه برای دوام جمهوریت و اسلامیت نظام هستند.
نمی شود که در هنگامه جنگ این طبقات، بچه های خود را قربانی
کنند؛ چنانکه زمانی خیابان های تهران برای تشییع جنازه های
شهدای همین قشرها بسته می شد، اما اکنون آن ها را فراموش کنیم
و به طبقه دیگری روی بیاوریم. پس این حریت و آزادگی و عهد و
پیمانی که با این قشرها بستیم کجا رفت؟ آیا فکر نمی کنید که
دلیل آن که ما به عنوان یک طبقه جدید نمی توانیم با قشرهای
پایین سخن بگوییم، در گفت و گوی با آن ها لکنت پیدا کرده ایم و
با اول انقلاب فرق کرده ایم، ناشی از آن است که
اینان را فراموش کرده ایم؟ این
نگاه هیچ تناقضی با فراهم کردن بستر های مناسب برای حضور
توانمند بخش خصوصی در اقتصاد ندارد .
موسوی در پایان این نشست درباره کانال های تلویزیونی خصوصی و
واگذاری مسوولیت نیروی انتظامی به دولت سخن گفت و با اشاره به
این که تصمیم گیری درباره هر دو مسئله در اختیار مقام معظم
رهبری است، توضیح داد:
درباره رسانه های گروهی بحثی در روند مذاکرات بازنگری قانون
اساسی در مجلس قانون اساسی سال 68 داشتم، من اعتقاد به
آزادی کانال های تلویزیونی
دارم، البته با نظارتی که مشکلات سیاسی یا اخلاقی به بار
نیاورد. به باور من این امر یک ضرورت و نیاز توسعه کشور است و
این موضوع نه عقیده کنونی، بلکه باور دیرینه من بوده که در سال
68 در مجلس بازبینی قانون اساسی به طور رسمی آن را اعلام کردم.
البته برخی از دوستان گفتند که شما همه چیز را می خواهی دولتی
کنی اکنون که یک چیز را ما می خواهیم دولتی باشد می گویی خصوصی
باشد و بدین ترتیب این پیشنهاد رد شد.
هنوز بر سر آن عقیده هستم ، اما از نظر قانون اساسی
محدودیت هایی وجود دارد و تبعیت از قانون اساسی باور بنیادین
ماست و هر نوع راه حلی در این زمینه باید با این ملاحظه یافته
شود. |