کنار رفتن
خاتمی را مقداری زیر فشار میدانم. به دلیل این که تهدید شد.
روزنامهی کیهان سرمقاله نوشت که: «آقای خاتمی بداند که اگر آمد، سرنوشت بینظیر
بوتو در انتظارش
است.»
بینظیر بوتو را گروهی تروریستی مثل القاعده و طالبان ترور
کردند که
جزو دولت نبودند. ولی اینجا روزنامهی کیهان که سخنگوی اصلی
و بنیادی دولت است، از طرف دولت آقای خاتمی را تهدید میکند. بنابراین، آقای خاتمی
هم کار عاقلانهای
کرد.
آیا این تنها دلیل بود؟
نه، به نظر من، آقای خاتمی دید که مثل دو دورهی قبل که رییس جمهور بود، هر نه روزی یک بحران
برایش درست میکنند و
او در این بحرانها هیچ کاری نمیتواند بکند.
وقتی ایشان گفت «ایران برای همهی ایرانیان»، نگذاشتند آن را اجرا کند. بنابراین، آقای
خاتمی حق داشت. نه
این که حساب جان خود را کرده، حساب کرده که کاری نمیتواند
انجام
بدهد.
خیلیها معتقدند، آقای موسوی را نمیشود جزو جبههی
اصلاحات محسوب کرد. خود ایشان این ادعا را ندارد.
ایشان در نامهاش خطاب به آقای خاتمی، نوشته: «اگر مختصات زمانه ایجاب نمیکرد، برای
تداوم این طریق کسی
را مناسبتر از پایهگذار اصلاحات نمیدانستم…».
موسوی آنچنان نیست که ضد اصلاحطلبی باشد.
گروهی نگرانند که با آمدن موسوی، جلوی همین روند کند خصوصیسازی هم گرفته شود.
البته، این نظر شخصی من است. در دوران هشت
سالهای که ایشان نخست وزیر بود، تا حدودی کارهای ایشان را
مراقبت میکردم. او با
بخش خصوصی مخالفت نمیکرد، با بخش خصوصی بازار، یعنی
دلالی مخالف
بود.
وگرنه، نزدیک به دوازده هزار موافقت اصولی برای صنایع در زمان موسوی صادر شد. در وزارت صنایع سنگین، نزدیک به هیجده هزار موافقت
اصولی صادر شد. اگر با هلیکوپتر شهرهای ایران را دور بزنید،
میبینید که در حاشیهی تمام شهرهای ایران، یک ناحیهی صنعتی درست شد.
این تحولی است که در
زمان موسوی در ایران اتفاق افتاد که قبل از انقلاب اینطور
نبود.
یعنی،
در زمان آقای موسوی درست شدند؟
بله، آن موقع من خودم در سازمان صنایع،
در شورای برنامه ریزی صنعت بودم. در آنجا ضوابطی برای صدور
موافقت اصولی گذاشته
شده بود که صد درصد، صنایع سالم ملی داخلی واجد ارزش افزودهی
بالا تأسیس شد.
صنایعی که بعد از انقلاب تأسیس شد، صنایع کوچکی بودند ولی از لحاظ کیفیت صنعتی، ارزش
افزوده و سهم منابع
داخلی که ضوابط ما بودند، از صنایع قبل از انقلاب بسیار بهتر
هستند. اینها همه در
زمان موسوی انجام شد.
کتاب خاطرات جنگ جهانی دوم چرچیل را همه خواندهاند و
میدانیم که انگلستان مادر اقتصاد آزاد جهان است. چرچیل
مینویسد: اگر در انگلستان
جیرهبندی نمیکردیم، مردم انگلستان از گرسنگی میمردند. چرا
که انگلستان بیشتر مواد غذایی را از خارج وارد میکرد. یا میگوید: اگر جیرهبندی
نمیکردیم، با
مشکلات جنگی و نیروی دریایی آلمان، امنیتی وجود نداشت.
جیرهبندی کردیم و از طریق
جیرهبندی موفق شدیم طی پنج سال جنگ، فقط ده درصد تورم داشته
باشیم.
انگلستان که مادر اقتصاد آزاد جهان است، به دلیل شرایط جنگی و
ملاحظات امنیتی، ناچار میشود جیره بندی کند. الان هم یکی از
اعتراضاتی که به
میرحسین موسوی هست، این است که چرا جیرهبندی کرده است.
اما زمان جنگ بود و
او مجبور بود این کار را بکند. نمیتوان این را به حساب نقطهی
ضعف موسوی گذاشت. او
اتفاقاً دلالی را تحت فشار گذاشت و صنایع با کیفیت،
ارزشافزوده و منابع داخلی بالاتر در دورهی موسوی تأسیس شد.
بعداً چه اتفاقی برای آن صنایع داخلی ملی افتاد؟
ما انتظار داشتیم که صاحبان سرمایه صنعت ایجاد کنند
.هیچ
کدام نیامدند. بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاهها و برخی
بازنشستگان دولتی به این
صنایع روی آوردند.
آیا میتوان گفت انتخاب یا ترجیح شما الان آقای موسوی
است؟
من، شخصاً، هنوز در مورد آقای موسوی تصمیمی ندارم.
فوری ترین اقدامات رئیس جمهور آینده، به لحاظ اقتصادی و سیاسی
چه باید
باشد؟
در زمینهی اقتصادی، تشویق بخش خصوصی به سرمایهگذاری است. در
سیاست خارجی هم، سیاست انزوایی ما
را (که فقط آمریکا و اسرائیل با ما طرف نیستند، بلکه تمام دنیا
با ما طرف است(
تعدیل کند.
شانس آقای موسوی را از آقای کروبی بیشتر
میبینید؟
اگر آقای موسوی در این دوره، مواضع خود را شفافتر به مردم
اعلام کند، امید رأی آوردنش بیشتر است.
ارزیابیتان از سیاستهایی که آقای کروبی ممکن است اعمال کند، چیست؟
آقای کروبی در دورهی نهم که کاندیدا بود، اعلام کرد که به هر ایرانی ماهی پنجاه هزارتومان
خواهد داد. علیرغم
علاقه و ارادتی که به ایشان دارم و در دوران زندان به
خانوادههای ما خیلی محبت
کرده است، همان موقع به دلیل همین سیاست با ایشان مخالفت بودم.
متأسفانه،
بعداً آقای احمدینژاد هم همان سیاست را گرفته. یعنی از طریق
باج دادن و رشوه دادن به مردم، میخواهد از مردم رأی بخرد. آن موقع ایراد من به آقای
کروبی این
بود.
شانس انتخاب مجدد آقای احمدینژاد چقدراست ؟
متأسفانه، آقای احمدینژاد تمام راهها را بسته است. پنج شش
کانال تلویزیون شب و روز دارد برای ایشان تبلیغ میکند. در
حالی که تلویزیون ملی
است و باید برای همهی کاندیداها تبلیغ کند.
بعد هم ایشان به کردستان میرود و سرخود اعلام میکند که میخواهیم بزرگترین کارخانهی پوشاک
را اینجا بسازیم،
راه آهن ایجاد کنیم. اینها کجا و در کدام برنامه تصویب شده
است. اینها را سرخود
میگوید، این حرفها را خلاف قانون میزند. وعدههای پوچ به
مردم میدهد.
متأسفانه، ایشان تمام سپاه، بسیج و مداحها را ذخیره کرده که
برای او تبلیغ کنند.
مداحها
در ایران افکار عمومی در میان مردم سنتی میسازند.
از طرف دیگر،
حوادث اینطور هم نیست. در همین جریان افزایش مالیات بر ارزش
افزوده، بخش بازار اصفهان که اتفاقاً همه طرفدار نظام بودند، علیه او قیام
کردند. از این خبرها هم
ممکن است بشود.
یعنی، احتمال شکست ایشان در انتخابات را هم
میدهید؟
بله، شرطش این است که مردم هم بیدار شوند و متوجه باشند
وعدههایی را که میدهد و هزینههایی که میکند فقط برای
خریدن رأیشان است.(
نقل از سایت میزان) |