زمانی که دنیس راس، مشاور اسرائیلی الاصل کمپین انتخاباتی
باراک اوباما در ماه فوریه به عنوان مشاور ویژه ی اوباما در
حوزه ی "خلیج (خلیج فارس) و آسیای جنوب غربی" انتخاب شد،
انتقادات تندی را مطرح کرد که امید داشت تاثیر عمیق و خشنی در
منطقه داشته باشد. به هر حال بر خلاف دیپلمات های ویژه و معروف
چون جورج میشل (برای منطقه ی اسرائیل- فلسطین) و ریچارد
هولبروک (برای منطقه ی افغانستان- پاکستان) که انتصابشان با
هیاهو اعلام شد، انتصاب راس زمان زیادی طول کشید و ناگهان در
یک شب سریعا خبر انتصاب او را در رسانه ها پخش کردند.
اما دیپلمات ها و ناظران خاورمیانه که امید دارند سیاست های
راس به کنار رانده شود در اشتباه هستند. او یک امپراطوری در
دفتر دولتی فدرال (State
Department)
به پا کرده است: استخدام پرسنل و منصوب کردن آشنایان و همفکران
خود در محدوده ی وسیعی از مسئولیت های ایالات متحده، با توجه
به استعداد بی نظیری که در کاغذپراکنی و نزاع از این طریق
دارد. یکی از کارمندان داخلی می گوید: رسیدگی به مسئله ایران
را وظیفه ی ویژه خود قرار داده است. یکی از متخصصان در امور
ایران نیز گفته: "همه ی شواهد نشان می دهد که "راس" تماما خود
را وقف مسئله ی ایران کرده است".
این گفته ی اوباما که مذاکره جدی با ایران را در دستور کار
خود قرار داده است، با کار فعلی او که پرونده ی ایران را به
"راس" سپرده متناقض است. اوباما گام های مهمی
برای بازکردن راه ها بسوی ایران برداشته، او به "اولبروک"
نماینده وی در امور افغانستان اجازه داد تا با همتاهای ایرانی
خود صحبت کند؛ اما هنوز راس همچون دیگر همفکران نومحافظه کارش
از تردیدهای خود در مفید بودن دیپلماسی با ایران سخن می گوید.
یکی از مسئولان قدیمی کاخ سفید بطور جدی می گوید که "راس"
خصوصی به همکارانش گفته که معتقد است ایالات متحده نهایتا هیچ
انتخابی جز حمله به ایران در قبال برنامه ی هسته ای آن ندارد.
دنیس راس در سال های دهه ی 1970 تا 1980 با پائول ولفوویتز (Paul
Wolfowitz)
در وزارت دفاع و فدرال، و نیز با اندرو مارشال (Andrew
Marshall)
نیز کار کرده است، که آخری یکی از استراتژیست های نومحافظه
کاران است که اداره ی پنتاگون در ارزیابی شبکه ای (PONA)
را هدایت می کند. در سال 1985، راس به برپایی مرکز مطالعات
واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک (WINEP)،
که در اصل یکی از اتاق های لابی اسرائیل است کمک کرد.
دنیس راس از سال 2001 تا انتصاب اخیرش در ماه فوریه، در مرکز
WINEP
سرپرستی یک سلسله گزارشاتی را برعهده داشت که بموجب آنها زنگ
خطر برنامه ی هسته ای ایران به صدا در آمد. تابستان سال گذشته،
درحالیکه مشاور اوباما بود، نهادی را تشکیل داد که خروجی این
نهاد مقاله ای با عنوان "قدرت بخشیدن به شرکا: چطور می
توان همکاری آمریکا-اسرائیل را در خصوص مسئله ی هسته ای ایران
عمق بخشید؟"
بود.
این مقاله برای نشان دادن بحرانی بودن شرایط هسته ای ایران
انتخاب شد و راه حل پیشنهاد شده در مقاله این بود که رئیس
جمهور بعدی باید یک مکانیزم رسمی آمریکایی – اسرائیلی را برای
هماهنگ کردن سیاست های دولت ها در قبال ایران پیش گیرد، که
البته عملیات نظامی پیشگیرانه در قبال ایران را نیز شامل می
شد.
در کنار هولبروک، راس به شکل گیری اتحاد علیه ایران اتمی (UANI)
نیز کمک کرد. مشاوران این گروه عبارت بودند از رئیس سابق سیا،
جمیز ولسی (James
Woolsey)
و فواد اجمی (Fouad
Ajami-
احتمالا خبره ترین فرد آشنا با مسائل خاورمیانه با گرایشات
نومحافظه کارانه).
در ماه سپتامبر، راس به عنوان عضوکلیدی گروه کاری دیگری شروع
به کار کرد که توسط مرکز سیاسی دو حزبی
یا
BPC
مدیریت می شد. گزارش این گروه با عنوان "برخورد
با معضل: سیاست ایالات متحده در قبال برنامه ی هسته ای ایران"
که نویسنده ی آن، مایکل روبین (Michael
Rubin)،
یکی از اعضای شاخص نومحافظه کار در مرکز اقتصادی آمریکایی (AEI)
است منتشر شد. این مقاله نوعی اعلان جنگ بود. این گزارش
BPC
پیش بینی می کند که دیپلماسی با ایران رو به شکست خواهد رفت.
با پیش بینی شکست مذاکرات، راس و همفکرانش پیشنهاد كردند كه
ايالات متحده استقرار ادوات نظامی (Prepositioning
Military Assets)
را در منطقه بررسی كند، یعنی یک پایگاه
نظامی در خليج فارس ايجاد كند تا قدرت آمریکا را نشان دهد. این عمل موجب
انسداد راه های واردات بنزین و صادرات نفت به ایران و به معنی
فلج شدن اقتصاد ایران است.
حمله ی ایالات متحده به ایران – طبق پیشنهاد گروه کاری راس-
روبین بایستی وسیع، جامع و همه جانبه
باشد. حمله باید سریع باشد و قدرت تخریب
مراکز بی شماری را که امکان توسعه ی برنامه ی اتمی در آن است
داشته باشد. ضمن اينكه هدف های دیگری همچون مراکز پدافند هوایی، تاسیسات سپاه
پاسداران و بسیاری از مجتمع های صنعتی- نظامی ایران همچون
سیستم های ارتباطی، تاسیسات تدارکاتی و انبار مهمات، فرودگاه ها
و تاسیسات دریایی را شامل شود. نهایتا این گزارش نتیجه میگیرد
که ایالات متحده ناچارا باید نیروهای زمینی ایران، دکل های
برق، شبکه های الکتریکی، پل ها، تاسیسات مخابراتی و نیز
کارخانجات تولید فولاد، اتومبیل، اتوبوس و غیره را نیز هدف
بگیرد.
راس تاكيد مي كند كه زمان مذاکراه با ايران بايد محدود باشد
بطوریکه مذاکرات را بتوان در ظرف چند هفته یا حداکثر ظرف چند
ماه به پایان رساند.
در ماه نوامبر، یکی از خبرگان امور ایران یعنی پاتریک کلاسون (Patrick
Clawson)
که در عین حال همکار راس در
WINEP
نیز هست، هر گونه مذکراه بین ایران و آمریکا را یک تئاتر مضحک
دانست و گفت: "هدف واقعی ما از این پیشنهادات
]به
ایران[،
ایران نیست. هدف واقعی ما با این پیشنهادات در حقیقت جلب نظر جامعه
ی آمریکا و نظر جامعهی جهانی و قانع کردن آنها به غیر قابل
گفتگو بودن ایران است. زمانی که این وظیفه را انجام دهیم،
آنگاه باید چوب گلف بزرگ را از روی زمین برداریم!"
بدین ترتیب و با محدود کردن زمان دیپلماسی که خواست راس و
همفکرانش است، شکست مذکرات قطعی است و شرایط برای تحریم های
سخت تر و آن اقدام محرکی که راس آنرا پیشنهاد کرده فراهم
می شود. |