وبسایت "خود
نویس" در خارج از کشور منتشر می شود و اخیرا رویکرد ضد جنبش
سبز آن خیلی هم پر رنگ تر شده است! از طرف این وبسایت،
آقای"کوثر" یک مصاحبه کتبی با دکتر زهرا رهنورد، همسر مهندس
موسوی کرده است.
سئوالات آنقدر
حرفه ای نیست که به پیش مقاله ای همراه با قضاوت می ماند، تا
سئوال حرفه ای خبرنگاری بی طرف. خانم رهنورد، دو ماه پس از
دریافت این سئوالات به آن ها پاسخ داده است. ما این مصاحبه را
کمی خلاصه کرده و بویژه سئوالات را حذف یا کوتاه کرده ایم تا
هم خواندن مصاحبه سریع تر ممکن شود و هم سئوالات پرحاشیه دور
زده شده و خواننده زودتر به نظرات خانم رهنورد برسد!
-
از
خاطرات
دوران انقلاب و رهبری «امام»
همه ما خاطرات فردی مان با هم متفاوت است و در عین حال
مشترکاتی هم دارد. آن سالها
(اوائل جمهوری اسلامی)،
سالهای عزت و سر بلندی همراه با خطاها و اشتباهات و تندروی
هاست. این سخن من طی سی سال گذشته است. از سویی تقدیس
عظمتها و از سویی نق زدن برای کاستیها و تند رویها. به
عنوان یک روشنفکر منتقد که سر در چاه دانشگاه کرده و نالههای
خود را در آنجا ضبط کرده، یادمان باشد در تفکرو باورهای مان
چهارده معصوم داریم و نه بیشتر. پس هیچ فردی را نباید مطلق کرد.
اصلا چرا بر اصول و ارزشهای آزادیخواهانه و دمکراتیک توافق
نکنیم؟ بر قانونگرایی و اینکه چرا در این مقطع قانون اساسی
را به عنوان محور مشترک خود نپذیریم. ملتی متکثر از ذوق و
سلیقه و فکر و باور و نژاد و فرهنگ و زبانهای متنوع به تاریخ
پر فراز و نشیب خود فکر میکند و آنقدر بلوغ فکری و شخصیتی
دارد که اوج و فرودهای خود را درک کند و سلیقهها و اندیشههای
خود را پیگیری کند.
چرا فکر میکنید ایدئولوژی بر بلوغ یک ملت غلبه دارد؟
-
چرا، همچنان خمینی؟
من
فکر میکنم تمام تجربیات سی ساله ما،
در انتخابات دهم ریاست جمهوری بار دیگر در معرض نقد و قضاوتمان
قرار گرفت. هر کس حق دارد هر فکر و سلیقه ای داشته باشد و برای
آن آرمان پردازی کند و در عمل هم برای تحقق آن تلاش کند. امروز
به این نتیجه رسیدهایم که شکوه وحدت رنگین کمان ملت شهر فرنگ
نیست اما از همه رنگ است. و این تجربه بزرگی است. کثرت در وحدت
هم فلسفی است و هم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، چرا حق نمیدهید
در این هفت رنگ یا رنگارنگی، موسوی مذهبی دوستدار امام خمینی
هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او که گفته است من در کنار
شما هستم.
یعنی همین رنگی از رنگین کمان اندیشه و فرهنگ و سلیقه و
قومیتها و زبانها. در این رنگین کمان از ارزشیترین مذهبی ها
تا باورها و نگرشهای دیگر حضور دارند. آزادی و دمکراسی، رنگ
بیرنگیهاست. چرا به موسوی حق ندهیم که به عنوان یک فرد مذهبی
و دوستدار امام خمینی از او به نیکی یاد کند؟ البته ما بیش از
چهارده معصوم نداریم و هیچ کس هم مطلق نیست اما باید قبول کرد
ضمن حفظ حق انتقاد
نسبت به هر فرد سیاسی و مذهبی، امام خمینی فروپاشی یک نظام
پوسیده پلیسی و استبدادی وابسته به خارج را رهبری کرد و بخش
عظیمی از ملت ما به او باور دارند.
-
نگاه شما
و
میر حسین موسوی
به آزادی چگونه است؟
چرا برخی کامنت ها روی
سایت کلمه
سانسور می شود؟ با این روش، اگر موسوی به قدرت می رسید چه می
کرد؟
هم من و هم موسوی به آزادی قلم، زبان و اندیشه باور داریم و
عمده حضورمان در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به همین دلیل
بوده است. البته من شخصا مایل بودهام نظرات خودم را درباره
سعادت ملت در بعد اقتصادی بین المللی و سیاسی و فرهنگی و
آزادیها در خارج از چارچوب انتخابات بیان کنم،
اما در هر حال وضع به این صورت پیش رفت که همه شاهد بودیم.
همین جا میگویم که من با «سایت کلمه» در ارتباط مستقیم نیستم
و شخصا معتقدم نباید کامنتها سانسور شود مگر اینکه شخص پرستی
و فردپرستی و فرعون پروری باشد که همیشه در تاریخ کشور ما دیده
شده است. اگر نقد و راهنمایی در کامنتها باشد که چه بهتر.
اما نکته آخر که گفتید اگر موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی می
افتد؟ از اول هم قرار نبود موسوی به قدرت برسد. نکته در همین
جاست
که
قرار بود مردم به قدرت برسند.
مردم امنیت داشته باشند. مردم به حقوق خود برسند.
پس قرار نبود و نخواهد بود باز هم فردی به قدرت برسد.
-
گرچه بسیاری از نامههای رهبری به آقای موسوی در میان گروهی
دست به دست شده اما اکثر مردم از این نامه نگاری ها بیاطلاع
اند
.
به نظر میرسد تجربه سال های
۶۷
و
۶۸
برای نخست وزیر امام چندان رضایت بخش نبوده.
به عبارتی قدرت کمتری داشتهاند.
بنابراین، ایشان
با چه تصوری باز به میدان آمدند؟ با آنکه نه نیروهای مسلح و نه
بسیاری از نیروها وفادار
گذشته
را نداشتند و عملا نمیتوانستند در صورت پیروزی با توجه به
ساختار حاکمیت کار خاصی
را
از پیش ببرند؟
من فکر میکنم اگر موسوی یا آقای کروبی در این انتخابات رییس
جمهور میشدند قطعا رئیس
جمهور موفقی نبودند،
چرا که ساختار انقلاب اسلامی خیلی زود از مسیر سالم خودش خارج
شد و بسیاری از اتفاقات و انحرافات در این ایام گریبانگیر
کشور شده است که کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری یکی از آنها و
باعث برملا شدن آن شد. من فکر
می کنم این اتفاق برای ملت قدم مهمی در دست یابی به دمکراسی و
آزادی و قانونگرایی است که امیدوارم از طریق جنبش مسالمت جوی
اصلاحی تحقق پیدا کند.
-
چرا سخن گفتن از وقایع دهه
۶۰
این قدر سخت است؟ قابل درک است که یک گروه با عملیات تروریستی
خود فضا را مخدوش کرد، اما آیا میتوان اسرای یک گروه را به
این راحتی در تابستان سال
۶۷
سر به نیست کرد؟ آیا میتوان پذیرفت که نخست وزیر از این ماجرا
بیاطلاع بوده؟
جنایات و عملیات تروریستی آن گروه کذایی
– مجاهدین خلق-
بر کسی پوشیده نیست. اما انتقامجویی طرف مقابل هم خطای بزرگی
بود و هیچ کجروی قابل قبول یا اغماض نیست. اما بطوری که بارها
گفته شده از این جنایت نه آقای خامنهای و نه آقای موسوی هیچ
یک اطلاعی نداشتند و در حوزه وظایف شان هم نبوده است. البته
سکوت و توجیهی هم در کار نیست و آن اقدامات خارج از چارچوب های
حقوقی و ملاحظات اخلاقی بوده که بارها در نشستها و در پاسخ به
سوال کنندگان درباره آن تقبیح شده است.
آن اتفاق لکههای سیاهی است
که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد.
-
آیا هیچگاه به [خاوران] رفتهاید تا به خانوادههای کشته شدگان
سالهای
۶۰
تسلیت بگویید؟
کاش
شما در
ایران بودید و در جریان محیط پلیسی و خفقان قرار می گرفتید!
فکر میکنید من روی صندلی تابدار لیوان آب میوهای در دست پا
روی پا انداخته ام و دارم کتابهای
"هری
پاتر"
می خوانم یا حسین کرد شبستری را حفظ میکنم؟
فکر میکنید شما در سپهر آزادیخواهان و ما هم پالکی بیخیالان
و یا در کنار جنایتکاران هستیم؟ حاشا و کلا که چنین نیست.
همه ما یک خانوادهایم. زندانی داده، دردمند و مصیبت دیده و
شناخته و شکنجه شده و هزینه داده. در گورستانها به سوگ نشسته
و در مرگ و شهادت جوانان و عزیزانمان داغدارو سیهپوش. شما هم
سری به ایران بزنید و با ما باشید یا حداقل با خواندن
بیوگرافیها و با در جریان قرار گرفتن از مصائب ما از باتوم
برقی خوردنها از گاز فلفل اختصاصی برای چشم و ریههای مجروح و
از بازجویی های خیابانی و ترور شخصیتهای روزنامهای و
دیجیتالی در جریان مصائب ما قرار بگیرید تا جنبش سبز را تنها
نگذارید. |