کشتن و سرکوب ومحبوس کردن
فرهیختگان، معلمان، کارگران و زنان و
مردان کار یک عده بیمار و یا
وابستگان به قدرت و سودبرندگان از غارت
منابع ملی است. فرض کنند ما همه دشمن و
یا فریب خورده دشمن باشیم؛ شما بدون توجه
به ما، میثاق بین خود و مردم که
رعایت حقوق مردم و حفظ آزادی ها واجرای
بدون تنازل قانون اساسی و حق
حاکمیت مردم بر سر نوشت خودشان است را
رعایت کنید.
شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری
از استبداد خودتان پرچم سبز
را بلند کنید. چه کسی به شما اختیار داده
است که با ماجراجوئی واستبداد رای
کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید و
این شرایط وخیم را در وضعیت اقتصادی
و سیاسی کشور ایجاد کنید؟ خودتان برای
خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار
کنید، ببینید آیا مردم این سیاست های
ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟ البته این
سیاست های ویرانگر دولتمداران، نقش اساسی
در توجه دادن مردم
به شعارها جنبش سبز داشته است و بتدریج
آنرا بصورت تنها بدیل برای وضعیت موجود
در آورده است.
با دلخوشی به تجمعاتی که با حاضر غایب
کردن در ادارات و یا تشویق و
ترساندن و با هدایت احزاب و تشکل های
پادگانی ترتیب داده می شود، مشکل حل
نمی شود. همین تکبیرهای خودجوش روز دوشنبه
آخر شهریور به تنهائی پاسخ آن
همه تجمعات مهندسی شده را داد.
بگذارند بدون پر کردن خیابانها از
نیروهای سیاهپوش و مسلح در مراسمی مثل
شانزده آذر و یا 25 خرداد، مردم
نظر
خود را با استفاده از حقوقشان که در اصل
بیست و هفت قانون اساسی آمده
است(راهپیمائی)، نشان بدهند.
اثراتی که جنبش سبز تاکنون
داشته جمع کردنی نیست. شما به ترک هائی که
در بدنه آلوده به فساد و ظلم
ایجاد شده نگاه کنید. این ترک ها در
جاهایی به شکاف های غیر قابل ترمیم تبدیل
شده است. آنها برای پوشاندن این شکافها
بطور مرتب به دروغگوئی وادار می
شوند.
اینها نه تنها از تجمع ها و راهپیمایی های
خیابان که حتی از مچ بند
سبز هنرمندان و ورزشکاران و جوانان
نیز می ترسند.
اینکه ما در مقابل میلیاردها انسان در مقر
سازمان ملل
بگوییم در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد
و اینهائی که زندانی هستند می
خواسته اند پلیس ها را بکشند و یا ترس خود
را از مچ بند سبز ورزشکاران و
هنرمندان نتوانیم پنهان کنیم نشان می دهد
که جنبش در همه حال و همه جای
ایران و جهان حضور دارد و اینان را راحت
نمی گذارد و عرصه را آن چنان برای
ظالمان تنگ کرده است که تصدیق بدیهیات از
سوی اینان مساوی رها کردن قدرت
خواهد بود و به همین دلیل بسط آگاهی ها
برای آینده کشور و جنبش نقش حیاتی
دارد. نیروهای مسلحی که درآستانه روز قدس
برای ترساندن مردم به خیابانها
آورده شدند نشان می دهد که اقتدار گرایان
از سرزندگی جنبش اطلاع کامل
دارند.
شفافیت و اذعان به وجود بحران، بخش جدائی
ناپذیر
از راه حل است. دروغ و وارونه سازی حقایق
باید متوقف شود تا ما همه مردم را پشت
نظام
داشته باشیم. چه اشکالی دارد موتلفه هم از
رسیدگی به نامه های حمزه کرمی و عبدالله
مومنی و دفاعیه آریا آرام نژاد و فعالین
مازندرانی دفاع کند و
مخالفت صریح خود را با شکنجه و اعتراف
گیری و تواب سازی اعلام کند؟ من یقین دارم
اگر شهید بزرگوار عراقی
( پیشکسوت و بنیانگذار موتلفه اسلامی که
در موج ترورهای ابتدای جمهوری اسلامی کشته
شد)
امروز زنده بود از حق وعدالت دفاع می کرد
حتی اگر به ضررخود ویا دوستانش
بود. |