شب که در اروپا فرا می رسد، روز در امریکا
آغاز می شود. مرکب اخبار روزانه اروپا در باره ایران، هنوز خشک
نشده و برگشتی روزنامه ها هنوز از روی دکه ها جمع نشده،
روزنامه های امریکا با اخبار تازه ای در باره ایران منتشر می
شوند. دراین فاصله سایت های مهم خبری اروپا و امریکا نیز برای
انتشار اخبار مربوط به ایران با هم سخت درحال رقابت اند. بدین
ترتیب است که هنوز مصوبه جدید وزرای اتحادیه اروپا برای تحریم
ها جدید علیه مقامات و سیاست های جمهوری اسلامی به بحث و نتیجه
گیری نرسیده، خبر افشای اسناد سفارت امریکا در کابل پایتخت
افغانستان انتشار می یابد. اسنادی که در آن ها سپاه پاسداران و
مقامات عالیه جمهوری اسلامی متهم به ارسال سلاح به افغانستان و
پاکستان و آموزش اعضای طالبان و القاعده اند. این اسناد به هر
بهانه و به هر شکلی که منتشر شده باشد، یک نکته در آن قطعی است
و آن برداشتن گام بلند دیگری برای حمله نظامی به ایران و یا
تسلیم بلاشرط جمهوری اسلامی.
چگونه می توان این اخبار را در ارتباط با هم
نگاه کرد؟
مصوبه روز دوشنبه اتحادیه اروپا آنچنان شدید و
همه سویه است که به حق باید پرسید: در اوضاع و احوال اقتصادی
که اروپا درگیر آنست و ارزش پول واحد این اتحادیه در برابر
دلار امریکائی بسرعت درحال کاهش، چنین مصوبه ای که در آن قید
بزرگترین قراردادهای اقتصادی با ایران زده می شود، چه ضرورتی
داشت؟ آخرین مصوبه شورای امنیت برای فشار به جمهوری اسلامی
کافی نبود؟
به آسانی می توان پاسخ داد: اروپا بشدت نگران
پیشدستی امریکا برای حمله نظامی به ایران و تسلط بر
ثروتمندترین بخش ایران – خوزستان- است. آنها با این مصوبه جدید
کوشش کردند، جلوی امریکا را بگیرند و راه حل تحریم را برتر از
راه حل نظامی نشان دهند.
آیا کشورهای بزرگ اروپائی مخالف حمله نظامی به
ایران اند؟
باز هم پاسخ ساده است: خیر! با حمله مخالف
نیستند، اما پیش از آن می خواهند سهم خودشان از گوشت قربانی
مشخص شود. نمی خواهند مانند افغانستان و عراق، امریکا جلودار
شود و سهم شیر را ببرد، اما در کشتار و بدنامی اروپا نیز سهیم
باشد.
اسنادی که به یکباره در کابل فاش شد، این
تدبیر اتحادیه اروپا را نقش برآب کرد و زمین گیر شدن ناتو در
افغانستان را به گردن جمهوری اسلامی انداخت!
در ایران، تمام اشارات روزهای اخیر مقامات –
از جمله وزیر خارجه و حتی شخص احمدی نژاد- وعده قبول شرایط
تبدیل سوخت در مذاکرات قریب الوقوع 1+5 بود. امریکا با "رو"
کردن اسناد همکاری سپاه پاسداران با طالبان و القاعده، نشان
داد که مرحله توافق و تفاهم بر سر سوخت اتمی پشت سر گذاشته شده
است و اکنون دیگر فعالیت اتمی در کانون بحث نیست، بلکه تسلیم
نظامی و همکاری با امریکا در افغانستان و عراق و پاکستان و
کشورهای منطقه نیز به آن اضافه شده است. یعنی تسلیم بلاشرط و
تبدیل شدن به ژاندارم امریکا.
آنها خوب میدانند که رژیم در بدترین موقعیت
اقتصادی و سیاسی و اجتماعی قرار دارد و مشروعیت آن از دست رفته
است. میدانند که کودتای 22 خرداد به بهانه دفاع از دستآوردهای
اتمی صورت گرفت، و حالا ادامه این دفاع از آن دستآورد، یعنی
گردن گذاشتن به زیر آن گیوتینی که بالا برده اند و قبول شرایط
امریکا و گروه 1+5، یعنی هم عقب نشینی اتمی و بازگشت به سیاست
هائی به مراتب عقب تر از دوران خاتمی و تسلیم نظامی و قبول
سیاست های نظامی امریکا در منطقه، یعنی شورش و حتی انفجار در
نیروهای نظامی و بویژه بدنه بسیج و سپاه که همه جنایات سالهای
اخیر و بویژه از 22 خرداد تا به حال به بهانه عقب نشینی نکردن
در برابر امریکا و اسرائیل و اروپا صورت گرفته و توجیه شده
بود.
بدین ترتیب، اره ای دو لبه را در گلوی جمهوری
اسلامی کرده اند و برای اطمینان از کارائی آن، توسط عوامل
درونی خود در حاکمیت جمهوری اسلامی، سیاست بی اعتمادی به
حاکمیت، به نیروهای نظامی، به تلویزیون و رادیوی جمهوری اسلامی
و دروغ و تخریب علیه چهره هائی نظیر موسوی و کروبی و خاتمی و
حتی هاشمی که می توانند در صورت بحرانی تر شدن و خطرناک تر شدن
اوضاع، ورود به صحنه کرده و مردم را برای دفاع از کشور فرا
بخوانند، ادامه میدهند. سخنرانی شیخ نادان و کیته توزی بنام
احمد جنتی را که درهمین شماره پیک نت می خوانید جز فصل آخر این
یادداشت میتوان تعبیر کرد؟ |