انتقاد سازنده از حاکمان
و نقد پذیری آنان از سنت هایی است که در اسلام مورد توجه قرار
گرفته است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که به مردم می فرمود:
«اشیروا علیّ ایها الناس» یعنی ای مردم، نظرات مشورتی خود که
مخالف نظر من است را بر من عرضه بدارید. حضرت علی (ع) نیز در
خطبۀ 34 نهج البلاغه، نقد و نصیحت مردم نسبت به حاکمان و
حاکمان نسبت به مردم را از حقوق متقابل بین آنان شمرده و
فرموده اند: «ای مردم، همانا من بر شما حقی دارم و شما نیز بر
من حقی دارید. حق شما بر من، نصیحت و خیرخواهی شما است و حق من
بر شما، یکی وفای به پیمان و بیعت و دیگری نصیحت کردن من و خیر
خواهی در حضور و غیاب من می باشد.»
با توجه به دو سنت ذکر
شده، مرحوم آیت الله منتظری(ره) در زمانی که در قدرت بودند و
بعد از آن، لزوم آزادی بیان و انتقاد سازنده از حاکمان و نقد
پذیری آنان را عملاً مورد توجه قرار داده بودند. در همین
رابطه، مرحوم پدرم در دهۀ شصت و از همان دوران قائم مقامی این
رویه را احیاء نموده و نظریات انتقادی خود را در مورد حاکمیت،
توسط نامه به مرحوم آیت الله خمینی متذکر می شدند.
درهمین راستا، ایشان در
دیداری که با اصحاب مطبوعات داشتند، بر لزوم نقد حاکمیت و
آزادی بیان و طرح نظرات منتقدان در مطبوعات تأکید نمودند و به
دنبال آن، روزنامۀ کیهان که زیر نظر جناب آقای خاتمی اداره
میشد، یک صفحه را به عنوان «گذر اندیشه» اختصاص داد که در آن
نظرات گروه ها و جناح های سیاسی منتقد درج می شد که البته با
اعمال نفوذ مراکز قدرت این شیوه بزودی متوقف شد. معظم له نیز
در آن مقطع نظرات انتقادی و پیشنهادات خود را در رابطه با
اصلاح روند کارها بخصوص امور مربوط به جنگ، اوضاع اقتصادی و
مسایل زندان ها و دادگاه ها ابراز می داشتند.
به یاد دارم در آن مقطع،
بعضی از اطرافیان پدرم به ایشان می گفتند: چرا به حاکمیت
انتقاد می کنید، ممکن است امام از انتقادهای شما ناراحت شوند و
ایشان در پاسخ می گفتند: امام و مسئولان نظام با تمام احترامی
که برایشان قائل هستم از پیامبر اکرم (ص) بالاتر نیستند و من
هم از آن عرب بیابانی پایین تر نیستم. آن عرب بیابانی حق داشت
آزادانه و به راحتی از بعضی کارهای پیامبر با اینکه معصوم
بودند، انتقاد نماید و آن حضرت به او این حق را می دادند و
هرگز ناراحت نمی شدند.
پس از رحلت آیت الله
خمینی، پدرم همین شیوه را ادامه می دادند. به عنوان نمونه در
تاریخ 14/1 /82 در دیدار انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، مسألۀ
انتقاد از حاکمیت و عدم وجود خطوط قرمز را مطرح نموده و گفتند:
«جراید و رسانه ها ارگان مردم هستند نه ارگان حکومت ها و یاد
آور شدند: انتقاد، شاه بیت آزادی مطبوعات است. اگر جراید
نتوانند انتقاد کنند و در هر مقطع زمانی با انواع و اقسام خطوط
قرمز مواجه باشند، نمی توان گفت کشور ما کشوری است که در آن
مطبوعات، آزدای دارند... و اگر بر فرض، انتقادات و مطالب هم
دارای اشکال است، نباید به نام قانون و با حربۀ توقیف به مصاف
آن ها رفت، که متاسفانه این رویه در سال های اخیر اعمال شده و
بیش از هشتاد نشریه توقیف شده اند که این توقیف ها نه منطقی،
نه عقلی و نه شرعی است و به حیثیت و آبروی کشور ما در سطح
جهان، ضربۀ سنگینی وارد نموده است. متأسفانه امروزه روش های
اتخاذ شده در زندانی کردن نخبگان جامعه و محاکمات آنان به گونه
ای است که جامعه را فلج کرده و فاصلۀ بین نخبگان و حاکمیت را
نیز عمیق نموده است و این کارها با اخلاق نبوی و سیرۀ علوی
سازگار نیست.»(دیدگاه ها، ج2، ص95)
همچنین ایشان در تاریخ
11/5/82 یادآور شدند: من یادم هست که در پاریس از مرحوم امام
سوال شد آیا در حکومت مورد نظر شما، کمونیست ها هم حق اظهار
نظر دارند یا خیر؟ ایشان در جواب گفتند: بلی حتی آنان هم
آزادند. فقیه عالیقدر سپس گفتند: متأسفانه الان به گونه ای شده
است که حتی مسلمانان و نخبگان جامعه هم حق اظهار نظر
ندارند.(همان، ص145)
ایشان همیشه تأکید می
کردند: امر به معروف و نهی از منکر منحصر در مسایل جزئی جامعه
نیست، ارشاد وانتقاد از حاکمان و متصدیان امور و جلوگیری از
ظلم ها و تضییع حقوق مردم و رعایت نکردن قوانین از مصادیق بارز
امر به معروف و نهی از منکر است.(همان، ص 122)
اخلاق نقد پذیری پدرم در برخوردهای ایشان با شاگردان و در
خانواده کاملاً عیان و الگو بود. ایشان کراراً به شاگردان خود
می گفتند: بزرگی بزرگان نباید موجب خود کم بینی شما و مانع
اظهار نظرات خودتان شود.
|