تقریبا همه گروههای مختلف فکری، ایدئولوژیک، قومی، اقلیت
ها، نحله های سیاسی و تشکل هایی که وجود فعال در ایران دارند
یا ندارند،
هر کدام رسانه ای یا رسانه های متعددی دارد. در این میان تنها
گروهی که
علیرغم گستردگی پشتوانه اجتماعی از رسانه ای که خبرها و
نظرهایش را منتشر
کند، برخوردار نیست، جریان اصلاح طلبی و جنبش سبز است. جنبش
سبز به دلایل
مختلف تاکنون نتوانسته است رسانه ویژه خود را ایجاد کند و
علیرغم داشتن
حامیان بسیار هنوز رسانه ای شایسته و قدرتمند ندارد. علل
نداشتن رسانه
اصلاح طلبان چنین است:
اول، توقیف و تعطیل شدن بیش از 150 روزنامه و نشریه در داخل
کشور و
زندانی شدن، ممنوعیت قلم و مهاجرت بخش وسیعی از این روزنامه
نگاران علیرغم
میل آنها. در حقیقت اصلاح طلبان و روزنامه نگاران جنبش سبز در
دوازده سال
گذشته تلاش کردند با سرمایه گذاشتن از جان شان هم فضای بهتری
برای تبادل
افکار و شکستن سانسور برای نیروهای داخل ایران باز شود و هم
اینکه فضای
بسیار مناسبی را برای روشنفکران بیرون از ایران فراهم کردند.
این تلاش
همچنان ادامه دارد.
دوم، نداشتن تلویزیون علیرغم داشتن قدرت در سالهای اصلاحات.
حکومت می
دانست که بزرگترین چیزی که می تواند باعث موفقیت اصلاح طلبان
شود، داشتن
تلویزیون است، به همین دلیل نه تنها تلویزیون را از دسترس آنان
خارج کرد،
بلکه در تمام هشت سال حکومت خاتمی و در دوران احمدی نژاد، از
رسانه ملی
علیه آنان استفاده کرد. بارها در دوران خاتمی طرح ایجاد یک
تلویزیون بیرون
ایران در میان اصلاح طلبان مطرح شد، اما به دلیل نداشتن
امکانات مالی از یک
سو و به دلیل فشارهای حکومت این کار میسر نشد.
سوم، اصلاح طلبان می دانند که دریافت هر گونه کمک مالی از
کشورهای دیگر،
حتی اگر بدون هیچ قصد و غرضی باشد، منجر به سرکوب شدیدتر آنان
خواهد شد،
این امر حتی موجب بدبینی حامیان اصلاح طلبان در داخل نیز می
شود. از سوی
دیگر رسانه های فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا یا
رسانه های
دولتی دیگر آلمانی، هلندی، فرانسوی و حتی رسانه های لس آنجلسی
در تمام
سالهای فعالیت اصلاح طلبان؛ عملا فقط زمانی که می توانستند از
آنان به
عنوان وسیله ای برای مخاطب بیشتر استفاده کنند، اخبار و نظرات
آنان را
منتشر کردند، اما در بسیاری موارد در تعارض منافع میان مصالح
ایران و مصلحت
دولت صاحب رسانه در بسیاری از موارد اصلاح طلبان و سبزها را از
برنامه های
خود کنار گذاشتند و حتی در برخی موارد، مانند کار صدای آمریکا
در دوران
بوش، عملا علیه اصلاح طلبان و به نفع تندروها عمل کردند.
چهارم، اصلاح طلبان و سبزها به دلیل اینکه اولا موجوداتی
دوزیست هستند،
یعنی برای انتشار آزاد خبر و نظر نیاز به فضای بیرون کشور
دارند، هم باید
در ایران حضور داشته باشند تا نظراتشان ارزش کافی داشته باشد،
همیشه در
فشار امنیتی بسیار بیشتر از رسانه های داخل یا خارج هستند. از
جانب دیگر،
آنان نتوانسته اند، و موجب تاسف است که هنوز موفق نشده اند پول
ایرانی
تولید کنند. این تاسف وقتی بیشتر می شود که بدانیم حامیان جنبش
سبز در خارج
از ایران، بزرگترین گروه جمعیتی هستند و تاسف از این روست که
هنوز ما از
نظر حزبی تجربیات کافی را برای جمع کردن پول ایرانی نداریم.
گفته می شود که
از خیل عظیم ایرانیانی که در سطح جهان زندگی می کنند، اگر فقط
ده هزار
نفرشان با کمک مالی عادی و معمول به این رسانه کمک کنند،
تلویزیون سبز می
تواند کارش را با اطمینان شروع کند. اما تاسف این است که
واقعیتی تا این حد
روشن هنوز شکل بیرونی نگرفته و جز در مورد جرس و تعداد معدودی
وب سایت های
کم هزینه هنوز رسانه سبزی که با پول ایرانی کارش را آغاز کند
ندارد. با
توجه به اینکه حامیان و کسانی که قصد ایجاد رسانه سبز را
دارند، باید
بدانند که این رسانه نه فقط برای امروز، بلکه حتی در صورت
تغییر حکومت و
قدرت گرفتن سبزها نیز لازم است باقی بماند. توضیح زیادی لازم
ندارد اگر
توجه کنیم که در 44 سال سابقه تلویزیون در ایران، هرگز
تلویزیون غیردولتی و
مستقل وجود نداشته، فارغ از اینکه جنبش سبز نیازمند آن است که
هم به
ایرانیان داخل کشور، هم به ایرانیان بیرون و هم به زبان های
دیگر به مردم
جهان پیام سبزها را برساند. ما به چیزی شبیه الجزیره نیازمندیم.
به نظر می رسد شروع کار یک تلویزیون حتی اگر با یک ساعت پخش و
با کیفیتی
ضعیف و با حمایت پول های کوچک ایرانی باشد، بی تردید بسرعت
موفق می شود
راهش را باز کند و موفق شود. تا آن روز تلاش و تلاش و تلاش
تنها کاری است
که می توانیم بکنیم.
(این مقاله خلاصه شده است. ضمنا "گلریزان"
مراسمی است سنتی در ایران که معمولا در زورخانه ها برگزار می
شد. در محله ها، برای کمک به کسانی که نیازمند کمک فوری بودند،
پیشکسوتان زورخانه محله یک مراسم کامل ورزش باستانی ترتیب
میدادند. هنگام چرخیدن ورزشکاران در گُود، مردم محله که برای
تماشا در زورخانه جمع شده بودند به نسبت توان مالی که داشتند
پول به وسط گود پرت می کردند. در پایان مراسم، این پول جمع شده
و دراختیار آن کسی قرار می گرفت که برایش گلریزان ترتیب داده
بودند. معمولا نام آن فرد نیز اعلام نمی شد و فقط ریش سفیدان
محله و پیشکسوتان زورخانه میدانستند کیست.) |