شیخ محمود حلبی بنیانگذار آن "تفکر امام
زمانی" است که احمدی نژاد، رحیم مشائی،
مصباح یزدی، احمد جنتی، خزعلی و ... بر
جمهوری اسلامی حاکم کرده اند. مشهد را
میتوان زادگاه حجتیه دانست زیرا شیخ محمد
حلبی در آنجا منبر می رفت و در همانجا
انجمن حجتیه را پایه ریزی کرد. بعدها آقای
خامنه ای نیز که در مشهد ساکن شده بود به
حجتیه وصل شد و بعنوان یکی از روحانیون
روشنفکر متمایل به افکار حجتیه، کتاب "سید
قطب" که نویسنده اش از پایه گذار
تئوریک اخوان
المسلمین است را از عربی به فارسی ترجمه و
منتشر کرد. پس از انقلاب تا چند ماه این
کتاب در کتابفروشی های تهران یافت می شد،
اما پس از آن ناگهان ناپدید شد. در این
کتاب همان افکاری تئوریزه می شود که بعدها
انجمن حجتیه از اصول اولیه - منهای انتظار
امام زمان- آن تقلید کرد. آن کتاب
برای اهل تسنن نوشته شده بود و حجتیه شاخه
تشیع اخوان المسلمین با نام "حجیته"
درایران شد.
روزی که آیت الله خمینی به شورای نگهبان و
با اشاره به افکار آیت الله خزعلی و آیت
الله جنتی که عضو این شورا بودند نوشت :"
اگر آنها – حجتیه- مسلط شوند، جمهوری
اسلامی را به باد خواهند داد"، این هشدار
جدی گرفته نشد و خود او نیز چنان پیر و
ناتوان شده بود که حتی در دو سال آخر
حیات، بیت و دفترش نیز آلوده به نفوذی های
حجتیه شده بود. همان ها توانستند احمد
خمینی را به آلت دست خود تبدیل کنند و بعد
هم در قتل های زنجیره ای کلک خود او را هم
بکنند.
امروز تقریبا آنهائی که آیت الله خمینی
نسبت به تسلط آنها بر جمهوری اسلامی هشدار
داده بود، بر جمهوری اسلامی مسلط شده اند.
درعالی ترین سطوح سپاه و بسیج و شورای
نگهبان و شورای ائمه جمعه و ... آقای
خامنه ای نیز بلند گو و مجری آنهاست. نامه
سرلشگر فیروزآبادی به امام زمان را که پس
از به خون کشیدن تظاهرات مردم نوشت یک
تابلوی تمام نمای سلطه حجتیه و افکار
حجتیه بر سطوح عالی نظامی است. چند گام
دیگر به جلو، به نتیجه نهائی هشدار آیت
الله خمینی خواهیم رسید. یعنی برباد رفتن
نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه ایران و و
انقلاب 57 آن!
هیچکس نمی گوید "حجتیه" در سالهای بعد از
انقلاب و بویژه سالهای پس از آیت الله خمینی چه ساختاری داشته
و یا پیدا کرده است. این انجمن زیر فشار آیت الله خمینی خود را
منحل اعلام کرد و برخی وزرای کابینه های اول انقلاب که مستقیما
وابسته به این انجمن بودند، - مانند علی اکبر پرورش وزیر آموزش
و پرورش- از کنار گذاشته شدند. اما این انجمن نه تنها منحل نشد
و کادرهای قدیمی اش – مانند علی اکبر پرورش، سید حسین سجادی و
سید حسن افتخار زاده سبزواری- نه تنها کناره گیری سیاسی
نکردند، بلکه ساختار جدید انجمن حجتیه را مانند یک "لژ" سازمان
دادند. سازمان های موازی با اسامی مختلف درست کردند. از جمله
"بنیاد غدیر" و یا "موسسه افکار آیت الله خمینی" که در واقع
موسسه افکار حجتیه است اما این نام را برای آن انتخاب کردند تا
حساسیت ایجاد نکند. اولی را آیت الله خزعلی بنیانگذاری کرد و
دومی را آیت الله مصباح. فراموش نکنیم که آیت الله احمد جنتی
نیز از کادرهای قدیمی همین انجمن است که شورای نگهبان را به
یکی از سازمان های وابسته به لژ مخفی حجتیه تبدیل کرد. این
انجمن در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی به گفته آیت الله خزعلی
در دیدار با آیت الله خمینی 30 هزار عضو و کادر داشت. می توان
حدس زد که طی 32 سال این شمار اعضا و کادر تا چه شماری رشد
کرده است. حداقل، شورای نگهبان و شخص جنتی 300 هزار کادر و عضو
بعنوان شبکه نظارت انتخاباتی درست کرده که شاخه ای از تشکیلات
مخفی حجتیه است. آنها در سپاه و بسیج نفوذ عمیق کردند و امروز
منتظر فرصت برای یک قتل عام سیاسی و حاکمیت بلامنازع اند.
شیخ محمود حلبی(محمود ذاکر زاده تولائی)
بنیانگذار انجمن حجتیه که خطیبی توانا بود و بیش از یک دهه در
جمهوری اسلامی همچنان پیشنماز یکی از مساجد جنوب شهر تهران بود
و اعتبار خود را نزد مریدانش مانند "قطب" حفظ کرد، در اواخر
دهه 1376 و در سن 80 سالگی در گذشته و در ابن بابویه تهران به
خاک سپرده شد. او تا کودتای 28 مرداد در مشهد بالای منبر می
رفت و پس از آن ناپدید شد تا آن که درتهران سروکله اش پیدا شد
و انجمن حجتیه را با موافقت دربار شاهنشاهی پایه گذاری کرد.
انحراف از مبارزه با دربار شاهنشاهی و تمرکز روی قشریت مذهبی و
تائید ادامه رژیم شاه با این توجیه که این رژیم و فساد آن جاده
را برای ظهور امام زمان هموار می کند، هدف این انجمن بود.(در
سالهای اخیر بسیاری از سخنرانی های او را جمع آوری کرده و در
یک سایت اینترنتی قرار داده اند. شما دراین سخنرانی ها، به
آسانی احمدی نژاد و مصباح یزدی را می یابید. سایت مذکور را از
اینجا ببینید!)
او بنیانگذار آن "تفکر امام زمانی" است که
احمدی نژاد، رحیم مشائی، مصباح یزدی، احمد جنتی، خزعلی و ...
بر جمهوری اسلامی حاکم کرده اند. مشهد را میتوان زادگاه حجتیه
دانست زیرا شیخ محمد حلبی در آنجا منبر می رفت و در همانجا
انجمن حجتیه را پایه ریزی کرد. بعدها آقای خامنه ای نیز که در
مشهد ساکن شده بود به حجتیه وصل شد و بعنوان یکی از روحانیون
روشنفکر متمایل به افکار حجتیه، کتاب "سید قطب" که نویسنده اش
پایه گذار اخوان المسلمین است را از عربی به فارسی ترجمه و
منتشر کرد. پس از انقلاب تا چند ماه این کتاب در کتابفروشی های
تهران یافت می شد، اما پس از آن ناگهان ناپدید شد. در این کتاب
بنیانگذار اخوان المسلمین "امین الحسینی" که در جنگ دوم متحد
هیتلر نیز شد، همان افکاری را تئوریزه کرده که بعدها انجمن
حجتیه از آن تقلید کرد. آن کتاب برای اهل تسنن نوشته شده بود و
حجتیه شاخه تشیع اخوان المسلمین با نام "حجیته" درایران شد.
روزی که آیت الله خمینی به شورای نگهبان و با
اشاره به افکار آیت الله خزعلی و آیت الله جنتی که عضو این
شورا بودند نوشت :" اگر آنها – حجتیه- مسلط شوند، جمهوری
اسلامی را به باد خواهند داد"، این هشدار جدی گرفته نشد و خود
او نیز چنان پیر و ناتوان شده بود که حتی در دو سال آخر حیات،
بیت و دفترش نیز آلوده به نفوذی های حجتیه شده بود. همان ها
توانستند احمد خمینی را به آلت دست خود تبدیل کنند و بعد هم در
قتل های زنجیره ای کلک خود او را هم بکنند.
امروز تقریبا آنهائی که آیت الله خمینی نسبت
به تسلط آنها بر جمهوری اسلامی هشدار داده بود، بر جمهوری
اسلامی مسلط شده اند. درعالی ترین سطوح سپاه و بسیج و شورای
نگهبان و شورای ائمه جمعه و ... آقای خامنه ای نیز بلند گو و
مجری آنهاست. چند گام دیگر به جلو، به نتیجه نهائی هشدار آیت
الله خمینی خواهیم رسید. یعنی برباد رفتن نه تنها جمهوری
اسلامی، بلکه ایران و و انقلاب 57 آن!
گروه فرقان که درهمان ابتدای جمهوری اسلامی
آیت الله مطهری- جانشین بی تردید آیت الله خمینی- را ترور کرد،
از شکم انجمن حجتیه بیرون آمده بود و رهبر روحانی آن "میلانی"،
برای به گور بردن اطلاعاتش، در زندان جمهوری اسلامی همان
سرنوشتی را پیدا کرد که سعید امامی پیدا کرد. در انفجار حزب
جمهوری اسلامی، دومین جانشین احتمالی آیت الله خمینی – آیت
الله بهشتی- کشته شد و درگام بعدی آیت الله منتظری حذف شد.
در تمام ترورهای مافیائی، قتل های زنجیره ای و
حتی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 تا کودتای 22 خرداد، و
خلاصه در تمام حوادث 31 سال اخیر، ردپای سازمان های مخفی این
انجمن و یا گرایش های نزدیک به آن را باید پی گرفت. حتی در
انفجارها و ترورهائی که بدست مجاهدین خلق اما با نفوذ و هدایت
همین انجمن صورت گرفت و میدان را برای روحانیون و کادرهای غیر
روحانی وابسته به این انجمن خالی کرد.
دراین 30 سال آنها کادر به خارج اعزام کردند
تا تحصیلات عالیه کرده و برای اشغال پست های وزارت و وکلالت به
ایران باز گردند. امثال محمدعلی رامین، که مبتکر هولوکاست شد و
اکنون در وزارت ارشاد اسلامی تیغ به گلوی مطبوعات بی جان
جمهوری اسلامی می کشد و یا کامران دانشجو وزیر علوم و دهها و
صدها کادر علنی شده و مخفی از جمله همین دوره دیده ها و تحصیل
کرده های حجتیه در سالهای تربیت کادر برای قبضه جمهوری اسلامی
اند. انجمن از جنگ و جبهه فاصله گرفت و در داخل و خارج کادر
سازی کرد و پس از جنگ مدعی جنگ شد و عمیقا در سپاه نفوذ کرد و
دفاتر نمایندگی رهبر و ستادهای ایدئولوژیک و کادر مدرسین و
استادان دانشگاه امام حسین سپاه را قبضه کرد. دکتر "عباسی"
معروف از جمله تربیت شدگان همین کادر مدرسین و استادان دانشگاه
سپاه است که حالا خود نیز در آنجا تدریس می کند.
این که محافل یهودی تباران درون حاکمیت جمهوری
اسلامی چه پیوند و ارتباطی با سازمان های مخفی انجمن حجتیه
دارند، نکاتی است که تاریخ و یا حوادث تکاندهنده و زیر و رو
کننده در ایران و در جمهوری اسلامی روشن خواهد کرد. همچنان که
پیوندهای اخوان المسلمین با نهادهای پنهان جهانی سرانجام فاش
خواهد شد و یا نقشی که حماس در متلاشی کردن سازمان آزادیبخش
فلسطین توانست بازی کند و هنوز نقش های دیگری را برعهده دارد
که آینده نشان خواهد داد.
مناسبات درونی حجتیه، مناسبات حزبی و
کارگزارانی و جبهه مشارکتی و از این حرف های مدرن و حزبی نیست.
وقتی قاضی و بازجو شدی و در پست های کلیدی نظامی و قضائی و
اقتصادی و شورای نگهبان قرار گرفتی باید تابع تصمیم "لژ" باشی.
انسجام درونی آن را با همین انسجام خدشه ناپذیر اگر حفظ نکرده
بودند، امروز رهبری و دولت و قوه قضائیه و نیروی نظامی و
حاکمیت جمهوری اسلامی را به چنگ نیآورده بودند.
در هفته های اول پیروزی انقلاب، آیت الله
خزعلی به نیابت از شیخ محمود حلبی – رهبر و بنیانگذار حجتیه-
که آیت الله خمینی حاضر نبود سایه اش را هم ببیند، چه رسد به
خودش، رفت نزد آقای خمینی و پیام حلبی را به ایشان داد. آن
پیام این بود که حجتیه 30 هزار کادر دارد که می تواند آن را در
خدمت جمهوری اسلامی قرار دهد. آقای خمینی فورا این پیشنهاد را
رد کرد و گفت که انقلاب احتیاجی به این کادرها ندارد. مدتی بعد
هم که اختلاف بر سر احکام اولیه و حکم حکومتی بالا گرفته بود و
شورای نگهبان چوب لای چرخ مجلس خط امامی و دولت میرحسین موسوی
گذاشت و آقای خامنه ای بعنوان رئیس جمهور جلودار ماجرا شد،
آقای خمینی نامه ای کوتاه برای این شورا که در آن احمد جنتی و
آیت الله خزعلی حضور داشتند نوشت و این جمله تاریخی را در آن
گنجاند: "مواظب باشید، اینها- حجتیه- اگر مسلط شوند همه چیز را
برباد خواهند داد".
آن مناسبات درونی و مافیائی "حجتیه"، بی سر و
صدا به کار خود ادامه داد و نفوذ خزنده را سازمان داد. روحانی
برای آینده تربیت کرد، این روحانیون را دراختیار علی خامنه ای
گذاشت تا در سپاه و بسیج و نمایندگی های رهبری در ارگان های
مختلف و نماز جمعه ها به خدمت بگیرد. پسران خامنه ای را زیر پر
و بال گرفت و عمامه بر سرشان گذاشت و آنها را تابع خود کرد با
آینده. حجتیه در تمام ارگان ها، شروع به جلب و جذب و تربیت
کرد. فرماندهان سپاه را زیر پر و بال خود گرفت و آنهائی را که
به راه نمی آمدند تصفیه کرد. همین کار را با نیروی انتظامی و
بسیج کرد. همین است که حالا وقتی فرماندهان هر سه نیرو دهان
باز می کنند، گوئی یک نوار ضبط صوت را باز کرده اند. از دهان
همه آنها یک صدا بیرون می آید. همه مثل هم فکر می کنند و مثل
هم سخن می گویند! قطب نما، همان "لژ" پنهانی است که چند تنی از
آنها شناخته شده اند و بقیه مخفی. امثال مصباح یزدی به روز و
رو به آینده اند و امثال آیت الله خزعلی به دیروز است و رو به
پایان، اما مناسبات مافیائی درون این لژ، مستحکم تر از
لژفراماسونی عمل می کند، چنان که امثال آیت الله خزعلی تا زنده
است، حتی می توان از رانت او بهره گرفت و به نفع جنبش سبز قلم
زد. یعنی همان کاری که دکتر خزعلی می کند و دستش درد نکند!
لابد چون فردا شود، فکر فردا کند! |