من دکتر میردامادی را پیش تر می شناختم ؛ اما هرگز با او روبرو
نشده
بودم . او در ذهن معیوب من ؛ یکی از کسانی بود که نه ایران را
و نه آینده ی
آن را ؛ دوست ندارد
.
ظاهرا باید این ذهن معیوب ؛در زندان ترمیم می شد
.
در جایی که آدمها ذات خود را ” رو” می کنند . و یا فرصت برای
ابراز آن ذات
پنهان ؛ نسبت به بیرون از زندان ؛ فراهم تر است
.
دوسه روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به اعتصاب غذای سختی فرو رفتم
. بیشتر
بخاطر نحوه ی برخورد نگهبانان بند ؛ که نوشته های مرا ربوده
بودند و در
برابر اعتراض های من ؛ که تنها خواستار دیدار با افسر نگهبان
بودم ؛ در
کمال خونسردی ؛ و پنج نفره ؛ مرا از زمین بلند کرده و بر زمین
گرم سلول
کوفته بودند
.
خبر ضربه ای که به سرم خورده بود و دید چشمانم را تار ساخته
بود و خراش
هایی که به کتف و بازویم نشسته بود ؛ به بیرون از زندان درز
کرد و مسئولان
زندان را متوجه حضور من در جایی کرد که نباید آنجا می بودم .
آنان با شتاب
نگاهی به تبصره ها و بندهای خاک خورده ی قانون خود انداختند و
دیدند فلانی
با وجود آن که رای محکومیتش در دادگاه
صادر شده اما هم چنان در بازداشتگاه
وزارت اطلاعات است
.
خلاصه این که شبانه و با هزار منت مرا به بند عمومی منتقل
کردند . در
آنجا به دوستانی برخوردم که تماشای جمال مبارک آنان ؛ حال
ناخوش مرا جلا
بخشود . مثل : حمزه کرمی ؛ مثل : مجید توکلی ؛ مثل : سید حسین
مرعشی ؛ مثل
عماد بهاور ؛ مثل : محمد رضا رجبی ؛ مثل : آرمان رضا خانی . و
خیلی های
دیگر
.
دو روز از حضورم در بند عمومی (اندرزگاه هفت) نمی گذشت که جمال
مبارک
دکتر میردامادی را دیدم که در کت و شلواری بسیار شیک و چمدانی
سفری در دست ؛
بی های و هوی به همان سالن پنج – که ما آنجا بودیم – داخل شد .
خبر ورود
او زود در میان همه پیچید و شادمانی ما را مضاعف کرد . او را
در اتاق آقای
مرعشی اسکان دادیم . در این بند ؛ که عمدتا به زندانیان مالی
تعلق دارد ؛
حضور هفت هشت ده نفر زندانی سیاسی خالی از لطف نبود . تختی را
بچه های مالی
؛ بزرگوارانه برای دکتر میردامادی خالی کردند و او درست در
مقابل تخت آقای
مرعشی خانه کرد
.
ظاهرا در عروسی یکی از پسران آقای میردامادی ؛ عکسی از سران
فتنه ؛ آن
هم با چهره هایی خندان در اطراف یک میز ؛ کام دوستان را تلخ
کرده و او را
که در مرخصی به سر می برده ؛ به زندان باز آورده بود
.
دکتر میردامادی یک گل است . من به جرات می گویم : فردی چون او
؛ یک نقطه
ضعف کوچک اگر در پرونده داشت ؛ وزارت اسلامی اطلاعات ما ؛ آن
را تا خود
خورشید بالا برده بود . مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما
در این است که نقطه
ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند . و شاید علت این که
جرایمی چون
:
اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی
و مشارکت
علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش
خنده وا می
دارد ؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت
مضاعف پیدا کرده ؛
در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار
دوستان نیست و
آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی
باید دست ببرند
و قوانینی خلق کنند.
دکتر میر دامادی را فردی فهیم ؛ صبور ؛ مطلع ؛ صاحب تحلیل های
درست ؛
دوستدار وطن ؛ مسلمان ؛ دوستدار انقلاب و سرنوشت آن ؛ و یک پدر
و مشاور خوب
و موفق یافتم . ایکاش ما را آنچنان رشدی بود که از مردان صاحب
تجربه ی خود
؛ گرچه مخالف ما ؛ بهره می بردیم
.
متاسفانه ما ؛ در این افسوس بزرگ باید همچنان بگدازیم که چرا
با برآمدن
یک جمعیت سیاسی ؛ جمعیت های با تجربه ی دیگر ؛ به قهقرا رانده
می شوند ؟
شاید این خصلت کشورهای رده ی چندم جهان سوم است که مردان سیاست
؛ هنوز به
بلوغی از رشد دست نیافته اند که از انرژی رقیب ؛ برای توسعه و
ترقی جامعه و
منافع ملی آن بهره ببرند
.
دکتر سید محسن میردامادی ؛ دوستی پرانرژی ؛ و صاحب نظر در میان
ما است
.
او ؛ قد کوتاه خود را با قدم های ریز و تند خود جبران می کند و
در پیاده
روی ؛ همیشه این ما هستیم که باید بدویم و به او برسیم . او به
شش سال حبس و
ده سال محرومیت از حضور رسانه ای و سیاسی محکوم شده است . اما
به گمان من ؛
این جامعه ی محتاج و کم خرد ما است که
خود را به بی نیازی از تخصص او
محکوم کرده است
.
یک روز به دکتر سید محسن میردامادی گفتم : بزرگوار ؛ دعا کنیم
خدای خوب ؛
این روزهای زندان مارا به حساب کفاره ی
گناهان ما رقم بزند . روزهایی
که
خلاف و گناه و بی عدالتی را دیدیم و به امید آینده ای بهتر و
مصلحتی
نافرجام ؛ سکوت کردیم و از کنارهمه ی
آنها گذشتیم . و او ؛ سری به تاسف
تکان داد و سخن مرا تایید کرد
.
محمد نوری زاد
–
هجدهم خرداد سال هشتاد و نه – زندان اوین – اندرزگاه هفت
اکنون دکتر سید محسن میردامادی در بند ۳۵۰ زندان اوین ؛ زندانی
است
.
در کنار یک صد و پنجاه نفر زندانی دیگر که هر کدام در جایگاه
خود یک
میردامادی بزرگ هستند . بی هیچ گناه ؛ و بی هیچ چشم اندازی از
سلامت قانون
.
۸۹/۵/۲۷
پانوشت: هم اکنون دکتر میردامادی در بند ۳۵۰ اوین بسر می برند
و از مکان
فعلی جناب دکتر نوری زاد که بدلیل نامه آخر ایشان به رهبری ۲
روز است به
اوین بازگشته اند خبری در دست نیست. |