"لولا" رئیس جمهور برزیل راهی ایران شد و به
کشورش بازگشت. رهبر ملی و محبوب ملتی که او را نمی ستایند،
بلکه می پرستند. به این دلیل واضح که برزیل را در امریکای
لاتین به قدرتی در حد چانه زنی های بین المللی تبدیل کرد. او
درکنار اردوغان، نخست وزیر ترکیه
برای شرکت در کنفرانس که نام نخست آن
"جی 15" بود، اما ظرف 48 ساعت تبدیل شد به کنفرانس "جی 3" به
تهران رفت. کنفرانسی میان ایران، ترکیه و برزیل، بر سر تحویل
اروانیوم 3 در صدی ایران و انتقال آن به ترکیه. کشوری که اکنون
نه تنها دندان عضویت در اتحادیه اروپا را کشیده، نه تنها دیگر
تمایلی به حضور و عضویت در این اتحادیه بحران زده را ندارد،
بلکه این اتحادیه به امید یافتن چاره ای برای بحران یونان، دست
به دامان نخست وزیر آن شده است! اردوغان رهبر یک حزب اسلامی
است و در کنار همسرش که روسری بر سر دارد، همه جا حاضر می شود.
اما آن اسلامی که وی پرچم آن را برافراشته و می رود تا نوع
جدیدی از امپراطوری عثمانی را در یک اتحادیه فراهم آورد و
سوریه را نیز عضو آن کند، با اسلامی که در ایران حاکم است،
زمین تا آسمان متفاوت است. او توانست، پس از نزدیک به 4 دهه،
دست ژنرال های ترکیه را از قدرت سیاسی و اجرائی کشور کوتاه کند
و طرح اصلاحاتی را از تصویب پارلمان بگذراند که بموجب آن
فعالیت احزاب- حتی احزاب غیر مسلح کُرد آن کشور- آزاد می شود.
اسلام او از مطبوعات آزاد نمی ترسد، همچنان که از جدائی کردهای
ترکیه از ترکیه وحشت ندارد. یعنی همه آنچه که عکس آن در ایران
جاری است!
لولا در 48 ساعت اقامت خود در تهران، پل تحویل
این اورانیوم از تهران به استانبول شد. او نیز رئیس
جمهور پرجمعیت ترین کشور امریکای
لاتین، یعنی
قوی ترین اقتصاد در میان کشورهای امریکای
لاتین است. کشوری که علیرغم قرار داشتن
زیر گوش امریکا، توانسته است در عالی
ترین
سطح به تکنولوژی اتمی دست یابد و امروز نه
تنها عضو باشگاه اتمی جهان است، بلکه
کاندیدای عضویت دائم در شورای امنیت
سازمان ملل شده است. رهبربرزیل، در
چارچوب
یک حاکمیت ملی و بی نیاز از کودتا و سرکوب
مردم و تحمیل خود بعنوان رئیس جمهور به
مردم، و همچنین
بی نیاز از ترویج خرافات مذهبی و جنجال
های تبلیغاتی و شاخ و شانه کشیدن برای
این
و آن و بُردن کشورش به لبه پرتگاه یک
فاجعه نظامی و جنگی، توانست گام به گام
برزیل
را به نخستین کشور اتمی امریکای لاتین
تبدیل کند. او کشورش را در چارچوب یک
سیاست ملی مجهز به تکنولوژی اتمی کرد،
چنان که اکنون از فراز سر ایران طرف مشورت امریکا و حکام اتمی
جهان است. و
در ایران، حاکمیتی ماجراجو و سرکوبگر عملا
می تواند سد راه دست یابی ایران به این
تکنولوژِی شود. تکنولوژی که از دهه
1350 پایه های آن ریخته شد و میلیاردها دلار پول نفت در دو دهه
اخیر به پای آن ریخته شده، اما هنوز نیروگاه برق اتمی آن در
بوشهر که اسکله آن پیش از انقلاب 57 بالا رفته بود به کار
نیفتاده است. نه تنها این! بلکه بیم آن می رود که همه آنچه
رشته شده، در یک حمله نظامی به ایران تبدیل به پنبه شود و بر
باد رود.
ترکیه نیز در آستانه سفر اردوغان به تهران
برای تحویل اورانیوم ایران – خلع سلاح اورانیومی ایران-
بزرگترین قرارداد اتمی را با روسیه بست. قراردادی که بموجب آن
ساختمان چهار راکتور اتمی در ساحل مدیترانه بزودی شروع خواهد
شد. محل تامین بودجه این سرمایه گذاری که گفته می شود 25
میلیارد دلار برآورد شده، نه از محل نفتی- که ترکیه آن را
ندارد-، بلکه از محل در آمد عظیم ترکیه از صنعت توریسم (همان
صنعتی که در جمهوری اسلامی نابود شده)، کشاورزی، دامداری و
باغداری مدرن که محصولات آن اروپا را فتح کرده و همچنین صنایع
ملی و تولیدی (نه مونتاژ اتومبیل پژو و پراید و ... و تبدیل
تهران به قبرستان اتومبیل) تامین می شود. آنها که رفتند تهران
تا به نیابت از حکام اتمی و سازمان انرژی اتمی جهان، 1200 کیلو
اورانیوم زیر 3 در صد ایران را تحویل بگیرند، با چنین پشتوانه
ای در کشورشان و با چنین موقعیت جهانی به این سفر رفتند.
موقعیتی که جمهوری اسلامی نه در داخل کشور و نه در سطح جهانی
دارد. |