روشن بود كه عده ای سالها به دنبال فرصتی بودند تا با جبهه
مشاركت و اصلاح طلبان برخورد قهرآمیز كنند. حتی در گفتگوهای
داخل زندان هم
به بعضی گفته بودند كه ما سالها است با شما هستیم و كوچكترین
حركات شما زیر
نظر بوده است. به هر حال شرایط بعد از انتخابات این فرصت را
برایشان فراهم
كرد.
فكر می كنم اینكه بعد از مدتها همه دوستان اصلاح طلب در مهمانی
عروسی پسرم
شركت كردند و شائبه اینكه میان سران اصلاحات اختلاف جدی وجود
دارد با این
اتفاق بكلی از میان رفت، بعضی آقایان را عصبانی كرد.
نباید نقش آگاهی و هوشیاری مردم را از نظر دور داشت. خیلی ها
باور نمی
کردند نسل سومی که برخی نسبت به بی توجهی آنها به مسایل سیاسی
کشور انتقاد
می کردند به میدان بیاید و فریاد بزند «رأی ما یك كلام، نخست
وزیر امام» و
بعد از اعلام نتایج مغشوش انتخابات هم تا این حد قاطع و تمام
قد روی خواسته
مشروع خود پافشاری كند. این نسل خودش به میدان آمد و از جوانی
و زندگی اش
هزینه کرد، همه خطرات را به جان خرید و متأسفانه حکومت گران با
نادیده
گرفتن این مسائل یک فرصت طلایی و تاریخی برای جلب حمایت مردمی
و خصوصاً این
نسل را از دست دادند. حمایت این نسل می توانست خون جدیدی در
رگهای نظام
جاری كند.
خانم سارا توسلی یکی از دلایل
محکومیتش در دادگاه، حضور در منزل شهید موسوی - خواهر زاده
مهندس موسوی - و
تسلیت به خانواده ایشان بود درحالیکه در همان شب اول حادثه، یک
پیك ویژه
هم از بیت رهبری برای تسلیت گویی در منزل ایشان به سر می برد.
یكنفر مثل آقای نوری زاد به دلیل جسارت در گفتار در زندان تا
حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و کسانی نظیر زید آبادی،
بداغی،
محمودیان، سحرخیز به زندانی در کنار قاتلین و معتادین منتقل
شده اند. کسی
هم نیست پاسخ دهد کدام یک از این حرکات بر مبنای قانون اساسی
است؟
اتفاقات دردناك و فاجعه باری که در کهریزک افتاد، حمله به کوی
دانشگاه،
رخدادهای سی ام تیر، وقایع روز عاشورا، همه این موارد نشان از
بی تدبیری
کسانی دارد که فکر می کردند با خشونت می شود جامعه را کنترل
کرد. دیدیم که
از طرفداران امام و انقلاب و حتی مردمی که به هواداری از آنها
به میدان
آمده بودند، چه انتقام سختی هم گرفته شد اما مردم مصمم تر
شدند. امروز
بیشتر از گذشته نسبت به سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
کشورشان حساس شده
اند و از حکومت، اصلاح امور را قدرتمند تر از گذشته طلب می
کنند. همبستگی
بوجود آمده بین اقشار مختلف مردم را شاید بتوان نظیری برای
همبستگی روزهای
اول انقلاب دانست.
این همدلی و
همبستگی مهم تاریخی
که این روزها در میان ملت ایران به وجود آمده اتفاق نمی
افتاد مگر به برکت تحمل زندان ها توسط افراد معتقد. همسر من در
این مدت
همیشه می گفت «با وجود سختی سلول انفرادی و شرایط دشوار زندان،
آنچه به ما
گذشت در مقایسه با آنچه بر مردم گذشت هیچ بود» و من هم باور
دارم بسیاری
افراد که در زندان هم نیستند روزهای دشواری را در این یکسال
پشت سر گذاشته
اند و هزینه های سنگینی پرداخت کرده اند.
وقتی فکر می کنم برخی از جوان های کشور در زندان زیر شکنجه جان
دادند و
خانواده های آنان برای همیشه چشم به راه بچه هایشان ماندند
قلبم آتش می
گیرد. وقتی تصور می کنم برخی از جوان های کشور در جریان یک
اعتراض ساده به
انتخابات جان خود را از دست دادند با خودم می گویم شاید دفعه
اول شان بود
که به خیابان می آمدند و دیگر هم به خانه برنگشتند. متأسفانه
نامردمی ها
ادامه دارد و حتی بعد از مرگ جوانان باز هم داستان پردازی می
کنند؛ مثل قصه
ای که برای کشته شدن ندا آقا سلطان سر هم کردند و به جای جبران
اشتباهاتشان، به دروغ پردازی ادامه دادند تا دامن خود را از
ننگ آن بشویند و
آنرا به عوامل خارجی نسبت بدهند.
متأسفانه راهپیمایی پرشكوه و عظیم سکوت مردم در 25 خرداد 88 با
بی تدبیری و
خشونت مأموران مواجه شد. مردم با یک درد مشترک علیرغم اطلاع
رسانی در
شرایط زمانی محدود، یک راهپیمایی بی نظیر را شکل دادند ولی این
حضور فوق
العاده و مطالبه مردم چنان نادیده گرفته شد که حتی برخی از
افراد منصف در
طیف مخالف این جریانات هم صدای اعتراضشان بلند شد.
در سیاست خارجی با رفتاری كه دولت حاكم در پیش گرفته بود، پیش
بینی این روزها
می شد و اگر به توصیه های راهبردی اصلاح طلبان در زمینه سیاست
خارجی كمی
توجه شده بود، این روزها در عرصه های خارجی كمتر در تنگنا
بودیم.
به
نظر می رسد برای رخ ندادن اعتراضات به چنین دستاوردهای درخشانی
(!) لازم
دیدند فضای داخلی را روز به روز تنگ تر کنند.
به بهانه حفظ امینت و نظام، تمامی این خطاها از خشونت
سیاسی و هتک حقوق شهروندان گرفته تا بی برنامگی اقتصادی چنان
وضعیتی بر سر
كشور آورده که فریاد برخی اصولگرایان منصف تر را هم بلند کرده
است.
شوهرم خودش را برای
زندان آماده کرده بود و امروز هم در اندرزگاه هفت اوین، در یک
اتاق بیست و چهار
متری که بیست نفر در آن زندانی هستند روزگار می گذراند. من
بیشتر نگران وضعیت زنان زندانی و زندانیان جوانی هستم كه ممكن
است روزهای
سخت زندان اثر بد و جبران ناپذیری در زندگی آینده آنها بگذارد.
(برگرفته و خلاصه شده از سایت جرس) |