اینجانب داود سلیمانی فرزند احمد عضو هیات علمی دانشکده الهیات
و معارف
دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگا ها و از اعضای
شورای مرکزی
حزب مشارکت ایران اسلامی که به عنوان قائم مقام ستاد انتخاباتی
استان
تهران آقای میرحسین موسوی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری
فعالیت
داشتم ودر صبحگاه
۲۶/۳/۸۸
در منزل دستگیر شده و به زندان اوین منتقل گردیدم.
حدود یک ماه در بند
۲۰۹
و بیش از سه ماه و نیم در بند
۲۴۰
اطلاعات بصورت
انفرادی بسر بردم. یعنی از بدو دستگیری تا
۹/۸/۸۸
در انفرادی به اتهام نشر
اکاذیب و تشویش اذهان عمومی در شرایط سخت جسمی و روحی قرار
داشتم و پس از
۵
ماه از دستگیری اتهام جدید تبانی و اجتماع و تبلیغ علیه نظام
به اینجانب
مجددا تفهیم گردید! و بالاخره در تاریخ
۳/۱۲/۸۸
در جلسه غیر علنی محاکمه و
در تاریخ
۳۰/۱/۸۹
به اشد مجازات مربوطه، یعنی
۶
سال حبس تعزیری و ده سال
محرومیت از فعالیت های حزبی و مطبوعاتی محکوم گردیدم.
از آنجا که آنچه بر من و امثال من گذشته است بیرون از تصوری
بود که نسبت
به برخورد وزارت اطلاعات و قوه قضائیه داشتم، بنا به وظیفه
شرعی و اخلاقی و
خیرخواهی بر آن شدم که مطالبی را از این طریق به اطلاع برسانم.
وقتی با من که عضو هیات علمی دانشگاه و از
خانواده معظم شهدا هستم و سابقه حضور طولانی در جبهه های جنگ
تحمیلی را
در
کارنامه خود دارم اینگونه برخورد می شود، باید دید با دیگران
چه برخوردی
به عمل می آید.
مورد بنده یک نمونه از نحوه بازجویی ها و دادرسی ها و قضاوت ها
نسبت به
متهمین سیاسی است.
از آنجا که بر اساس اصل یکصد و دهم قانون اساسی رهبری نظام
نظارت بر سیاست های کلی نظام را برعهده دارد این امور را با
شما در میان می
گذارم.
در بازجویی ها تحت شرایط شدید
روحی و روانی، ضرب و شتم، فحاشی، اهانت و … قرار گرفته ام.
اینجانب توسط یک گروه از بازجویان تحت شرایط غیر معمول و در
فشار
برای نوشتن اقاریر کذب قرار گرفته ام که نام برخی از آنها را
می دانم و به
دلیل اینکه عملا در آنجا جز خدا شاهدی نداشته ام هیچگونه
ادعایی ندارم، ولی
به عنوان فرزند این انقلاب از شما می خواهم که برای اثبات این
ادعا و بررسی
صحت و سقم این گزارش فرد یا گروهی مطمئن را انتخاب و مامور
نمایید تا
شرایطی فراهم گردد که متهمین سیاسی به راحتی بتواند آنچه را که
بر
آنان گذشته شرح داده و تواتر یا عدم تواتر این ادعا را بر شما
مکشوف سازند.
واقعا به کجا می رویم، چگونه می توان ادعای مدیریت بر جهان را
داشت ولی
بی انصافی ها و ستم های بیّن، ناهنجاریها و دروغ و تهمت و فشار
و فریب برای
گرفتن اقاریر و ایجاد رعب و وحشت در داخل را
مدیریت کرد؟ اگر قوه قضائیه و
سازمان های اطلاعاتی در کشوری فاسد شده و راه ظلم و ستم و
رفتارهای غیر
انسانی و بلکه ضد اخلاقی را علیه شهروندان خود روا بدارند دیگر
مردم باید
شکوه و شکایت خود را به کجا برند و از چه دستگاه و مقامی
دادخواهی کنند.
بنده قبل از بازداشت و رفتن به زندان برخی اخبار و وقایع را می
شنیدم و
باور نمی کردم. تجربه زندان متاسفانه برخی از این مسایل را بر
من ملموس
نمود. این روایت بسیاری از زندانیان
سیاسی است که به احکام سنگین محکوم شده اند.
بنده دادخواهی خود و تمامی زندانیان سیاسی را که در باره
آنان عادلانه قضاوت نشده اولا به خدا و سپس به شما عرضه می
دارم که وظیفه
سنگین دفاع از حقوق انسانی شهروندان این مرزو بوم را به عهده
دارید.
زندان شهید کچویی فردیس کرج، داود سلیمانی خرداد
۸۹ |