در آخرین روز هفته گذشته – پنجشنبه- مهندس موسوی سد حکومت
ساخته میان ملی – مذهبی ها و بخش مهمی از حاکمیت دهه اول
جمهوری اسلامی را شکست. سدی که رهبران کودتای 22 خرداد بشدت از
آن حفاظت می کنند و تاکنون نسبت به عبور از آن واکنش های تند
نشان داده اند. جدا ساختن ملی – مذهبی ها- از حاکمیت جمهوری
اسلامی، از جمله توطئه های زیرکانه مرتجعین مذهبی در دهه اول
جمهوری اسلامی بود که متاسفانه بخش قابل توجهی از چپ مذهبی و
حتی خط میانه حاکمیت – از جمله کارگزاران- به دام این توطئه
افتاد. اکنون، میرحسین موسوی با جسارتی برخاسته از جنبش عمومی
مردم ایران که خواهان در هم شکستن همه این سدها و تفاهم بر سر
ایجاد تحول در ایران است این سد را شکست. شبکه های توطئه در
دهه اول جمهوری اسلامی که بصورت خزنده در حاکمیت پیش آمدند تا
آن که سرانجام در اواخر دهه سوم جمهوری اسلامی قدرت را بدست
گرفتند، امثال دکتر پیمان و مهندس سحابی را که خود عضو شورای
انقلاب بودند نه تنها از حاکمیت حذف کردند، بلکه آنها را
زندانی نیز کردند. آنها، فقط نمونه اند، چرا که در این توطئه
خزنده صدها چهره مذهبی و انقلابی از حاکمیت حذف و به حاشیه
رانده شدند، ترور شدند، منزوی شدند، زندانی شدند، اعدام شدند
و... تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی، بدون کشف این توطئه و بیرون
کشیدن مستندات آن، بی اعتبار است! میرحسین موسوی با پیشگام شدن
برای دیدار با ملی – مذهبی های ایران، علاوه بر شکستن سدی که
در بالا به آن اشاره شد، گامی بزرگ در جهت تدوین تاریخ واقعی
جمهوری اسلامی برداشت. در این تاریخ نویسی واقعی است که معلوم
می شود چرا امثال آیت الله منتظری منفور کودتاچی هاست؟ چرا شیخ
محمد یزدی آیت الله صناتعی را از آیت الهی خلع می کند؟ چرا آیت
الله طاهری در اصفهان و آیت الله دستغیب در شیراز منزوی و در
واقع ترور شده اند، گرچه زنده اند. چرا آیت الله های همطراز و
همفکر آنها در ابتدای جمهوری اسلامی بدست عده ای آلت دست بنام
فرقان و مجاهدین خلق ترور شدند؟ چرا سرلشگر صیاد شیرازی ترور
شد؟ چرا شماری از فرماندهان جنگ در جبهه ها از پشت گلوله
خوردند و کشته شدند؟ چرا شمار زیادی از دانشجویان خط امام
گروهی به جبهه فرستاده شد و در یک انفجار همگی کشته شدند؟
تاریخی واقعی جمهوری اسلامی از دالان پیچ در پیچ این حوادث و
دیگر حوادث مشابه آن عبور می کند و تا سد تفرقه علیرغم همه
هزینه هائی که کودتاچی ها به آن تحمیل خواهند کرد شکسته نشود،
نه از زیر آوار کودتا می توان بیرون آمد و نه مردم با تاریخ
واقعی 30 سال اخیر آشنا می شوند. دیدار میرحسین موسوی با ملی –
مذهبی، علاوه بر سخنانی که موسوی در این دیدار گفت و تقریبا
تکرار دقیق تر همین گفته ها در دیدارهای قبلی و بیانیه های وی
بود، دارای این اهمیت است.
خلاصه ای از سخنان موسوی در دیدار با ملی – مذهبی ها را در
ادامه می خوانید:
«برای تامین منافع ملی و رسیدن به جامعهای مطلوب، چارهای جز
استمرار و تداوم جنبش سبز نداریم؛ روندی که نیازمند صبوری و
تحمل
سختیها و شدائد است. باید ایجاد جامعه مدنی بههم پیوسته، با
استفاده از
تمامی امکانات موجود در کشور را پی گرفت.
حضور مهربانانه و همدلانه توام با مدارا و صبوری و همیاری و
نیز کنش
مدنی معترضان در راهپیمائی 25 خرداد گذشته، نمونه و الگویی از
جامعهای مطلوب است.
باید با ارزشها و اهداف سیاسی زندگی کرد. کار، کاری طولانی و
مسیر جنبش سبز، مسیری پر پیچ و خم و
زمانبر است؛ اگرچه شاید جنبش زودتر از آنچه بسیاری تصور
میکنند به نتیجه
برسد، اما باید صبور بود و استقامت ورزید و برای تداوم جنبش
زندگی کردن
با آن را درپیش گرفت.
البته ایستادن و صبوری کردن و استقامت برای تحقق
مطلوبهای جنبش سبز، هزینه بر است و از این گریزی نیست؛
سختیها و فشارها
و محدودیتها و سرکوبها و شدائد و زندانها وجود دارد، اما
چارهای جز
ادامهی این راه و تحمل این مصائب و پرداخت هزینهها نیست.
در جنبش سبز بحث تصاحب قدرت فرع بر هدف اصلی است. هدف جنبش سبز
متحول کردن جامعه و رسیدن به جامعهای مطلوب و در خور ایرانیان
است. این
رویکرد به ما آرامش خواهد داد.
مسئلهی آگاهیبخشی،
موضوعی بسیار مهم است. هر «تغییر» وقتی متحقق
میشود که «ایده»ای متولد شود. اکنون بهنظر میرسد که ایدهی
تغییر متولد
شده است؛ هر چقدر این ایده و ابعاد آن را بیشتر تبیین کنیم،
امکان بسط و
پیشبرد جنبش بیشتر میشود.
ما باید بیش از پیش، مردمی را که در «منطقه خاکستری» زیست
میکنند (شهروندانی که نه همراه جنبش سبز هستند و نه موافق و
همگام صاحبان
قدرت و حکومت) نسبت به «منطقه روشن» آگاه، و جنبش سبز دعوت و
جذب کنیم.
صاحبان قدرت هم بیش از هر چیز نسبت به بسط
آگاهیها
در جامعه حساساند؛ چنانکه نسبت به اطلاعرسانی در مورد تعداد
شهدای جنبش یا تبیین و خبررسانی در خصوص واقعیت سرکوبها و
انتشار اخبارمربوط به رفتارهای غیرانسانی با بازداشتشدگان،
حساسیت فراوان و برخوردهای
تندی نشان دادهاند.
مسئلهی رسانه برای ما بسیار حیاتی است و
متاسفانه به علل و دلایل گوناگون ، در این عرصه دچار ضعف
هستیم. ما هنوز از امکانات اینترنت و
بستری که فضای مجازی در اختیار ما قرار میدهد، حداکثر بهره و
استفاده را
نبردهایم.
همه باید دور هم و کنار و
همدل یکدیگر باشیم؛ باید روی «حداقلها» توافق کرد. شعارهایی
را برگزینیم
که قدرت وصلکردن و همراه ساختن حداکثری داشته باشد. همانطور
که رنگ سبز،
شاخصی حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود
شده است، باید
بر محورهایی حداقلی برای پیشبرد و گسترش جنبش سبز اجماع کرد.
باید برای همگان مشخص شود که ما به فکر
منافع و مصالح ملی هستیم؛ بحث خودخواهی مطرح نیست. ما
نمیخواهیم کنار ظلم
و ظالم بایستیم؛ ما کنار مظلومایم. اگرچه جنبش سبز اهل مدارا
و
گفتوگوست. باید با تعامل و گفتوگو و همفکری همهی جریانهای
دلسوز ایران
و پیگیر منافع ملی، این کار و راه دشوار و طولانی را پیش برد». |