به قیمت
نابودی محصولات داخلی دروازه ها را به روی اجناس بنجل خارجی
گشودند. در حالی که خودشان با یک حالت زیگزاگی نامه
نگاری هایی با سرکرده های قدرت های جهانی دارند، ما را به
رابطه خارجی متهم می کنند. امروز یکی از نشریات سپاه را
خواندم که نوشته باید امتیاز
فعالیت مجمع روحانیون مبارز را هم لغو کرد. آنها نگاهشان
اینطوری ست، می
خواهند تمام تشکل ها را از بین ببرند و یقیناً بعد به حساب
بقیه هم خواهند رسید.
یکی از حقوق مردم برگزاری انتخابات آزاد است. نباید
حکومت برای مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به
زشتی این کار
پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر که به فرض
خیلی آدم های عالی که تمام حسن
های جهان در آنها جمع شده باشد بنشینند یک عده ای را کنار
بزنند، عده ای
را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج میلیونی بگویند از
داخل اینهایی
که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت برخورد با یک
ملت است.
مدام گزینش انجام می دهیم، تمام دهان ها را
ببندیم، تمام مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما
می خواهیم
رأی بیاورد و بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات
عجیب و غریب
انجام بدهیم. اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد. دراینصورت
کشور به
اینجا میرسد که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشورماست و از
لحاظ سیاسی،
امنیتی، اقتصادی تهدیدات داخلی بیشتر است.
کار ما آگاهی دادن به مردم نسبت به این
مشکلات و بسط و گسترش
آن است. یعنی
همان اصلی ترین و مهم ترین عنصری که می تواند زمینه تغییر را
به نفع
اسلام و انقلاب و آتیه ی کشور ایجاد کند. من فکر می کنم بعد از
انتخابات در این زمینه پیشرفت
کرده ایم.
ما نباید بگوییم که خیابان ها، زمانی از
جمعیت زیاد و در زمانی کم بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش
سبز در کدام
نقطه ایستاده است. باید اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی
از
این حقوق چقدر است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه باید کشور
اداره شود؟
دلیل حساسیت جریانی که برسر کار است نسبت به رسانه ها
همین است. اگر هیچ بحرانی نداشتیم که
روزنامه ای مانند بهار بسته نمی شد و یا یکی دو مناظره ای که
بیشتر
نگذاشتند پا بگیرد و برنامه قطع یا یکطرفه شد. تمام این ها
نشانگر اهمیت
این مطلب- آگاهی- است که از قدیم می گفتند پاشنه آشیل و یا چشم
اسفندیار.
با این
انتخابات و اتفاقات بعد از آن یک ایده ای در داخل کشور مبنی بر
برگشت به
قانون اساسی متولد شد که برگشت ناپذیر است. وضعیت کارگری و وضع
اقتصادی موقعی خوب می شود که نمایندگان واقعی شان
در مجلس باشند و نمایندگان مردم هم بتوانند در صدا و سیما
نظرات آنها را
نقل کنند و مردم هم بتوانند مواظب فساد باشند.
جنبش سبز بر اساس معیارها و
الگوهای حقوق اساسی مردم، عدالت و آزادی حرکت می کند. این کار
تحقق نمی پذیرد مگر آنکه همه ملت
را دور هم جمع بکنیم. این ملت و شهروندی که مالیات می دهد
محترم است و هر
کس که قوانین داخلی کشور را رعایت می کند محترم است. از اول هم
اساس بر همین
بود. روزهای اول پیروزی انقلاب گروه های چپ و راست، حتی غیر
مذهبی ها خدمت
امام می رسیدند و دائم با ایشان ملاقات می کردند. برای اینکه
تصور بر این
بود، نظامی داریم که تمام اقشار را می تواند در بر گیرد. این،
هیچ نوع
منافاتی با جمهوری اسلامی حکومت اسلامی و حکومت دینی
نداشت.
جمعی از ایثارگران
انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق با میرحسین موسوی دیدار
کردند.
موسوی در ابتدای این
دیدار خطاب به ایثارگران گفت:
شما افراد ارزشی
هستید و
برای حل
مشکلات کشور دلی سوخته
دارید. نه
دنبال پست و مقامید و نه دنبال نفع شخصی و نه می خواهید چیزی
از
اوضاع برای
خود برداشت کنید. به همین دلیل
سخنان و نظرات
شما مهم است.
خصوصا که ریشه
در انقلاب دارید و دلتان برای آن فضای نورانی و معنوی که
انقلاب اسلامی
بشارت آن را داد تنگ شده است و دنبال آن فضایید.
مشکل امروز ایران
ما تهدید همین
فضای نورانی
است. دلیل اصلی آن هم روشن است، اگر نظام ما کارآمدی لازم را
داشت و متوجه
این مهم بود که انقلاب شده تا به آراء و عقاید مردم اهمیت
بدهیم و فضا
را باز کند، بیشتر آحاد ملت – که حالا ممکن است افراد جامعه
عقاید گوناگون
به این سو و آن سو داشته باشند- در جهت مصالح انقلاب و مصالح
ملی حرکت می
کنند. چنانکه در دوران دفاع مقدس چنین سابقه ای را می توان
یافت که از
دورافتاده ترین روستاهای کشور تا تهران و سایر شهرها همه به
جبهه
ای پیوسته
بودند و همه می دانستند که برای چه حرکت می کنند.
در اوایل جنگ به
بشاگرد رفته
بودیم؛ منطقه
ای که قبل از انقلاب برده فروشی در آن رواج داشت. منطقه ای
فقیر با فضایی
بسته. تنها سرمایه ای که آن مجموعه داشت و ما از درون کپر می
دیدیم چند
بزغاله و مرغ بود. اما از همین بشاگرد افرادی بودند که خودشان
را به جبهه
رساندند. وقتی از آنها خواستیم که بگویند
چه کاری
برایتان
انجام دهیم،
می گفتند یک حسینیه برایمان بسازید و آن فضا برای بنده فراموش
نشدنی است،
چرا که این
فرهنگی بود که در آن وضعیت کشور شایع شده بود و به
حق سرمایه ای
عظیم بود. همین پدیده ها بود که در زمان جنگ معجزه ها آفرید.
ما
متأسفانه با
گذشت زمان ارتباط خودمان را با این مردم از دست دادیم و فکر
کردیم که
بیشتر از آنها می دانیم و می توانیم به آنها هر چه خواستیم
بگوییم
و مردم هم
باید اطاعت کنند. از عقل جمعی استفاده نکردیم. موقعیت ها و
مقام ها و
ساخت قدرتی که بر پایه ی منافع و فساد در بعضی ها شکل گرفت
موجب
شد رجوعمان به
توده و اکثریت مردم کاهش پیدا کند و کم کم آن را از دست
دادیم و در
این زمینه متأسفانه ضعیف شدیم، و فقط پوسته ی اسلامی را نگه
داشتیم.
ای کاش این تغییر به
نام اسلام نبود و این
قدر خسارت نمی
داشتیم، چرا باید امروز هر کاری که انجام می شود و هر
ناکارآمدی و
هر مشکلی که وجود دارد به نام اسلام تمام شود؟ مخصوصاً که با
اغراق از
اسلام نام می بریم و مدام در اشارات خود از آیات و روایات دم
می
زنیم. حتی در
مورد زلزله تهران که امکان وقوع آن وجود دارد و ما هم قبول
داریم اما
دولت که نباید در این خصوص از اسلام خرج کند. ما همیشه باید
فکر
کنیم که تهران
در خطر زلزله است و برایش همواره راه حل داشته باشیم.
نکته ای
در کتاب قانون
ابن سینا هست که روی من خیلی اثر گذاشت. بخشی از کتاب راجع به
دیوانه ها
صحبت می کند و
اینکه چگونه باید علاجشان کرد. ابتدا می گوید که درمانش
چنین و چنان
است ولی بعد بحث روح را می کند و می گوید: روح این افراد را جن
تسخیر کرده و
به اینجای بحث که می رسد می گوید جایش در این کتاب نیست.
آنچه مربوط به پزشکی بود و مداوای آن گفته
شد و بعد بحث علمی اش را به آخر
می برد.
دولت برداشت های شخصی
و فرقه ای را به دین وصل می کند و
اگر به این
موضوع ناکارآمدی هم اضافه شود آن وقت هر نوع مشکلی به اسلام
نسبت داده
خواهد شد.
جوانی را
ببینید که در
دانشگاه، خودش و یا دوستانش را کتک می زنند، به نام اسلام
افراد را
بازداشت می کنند، به نام اسلام جلوی فعالیت احزاب را می گیرند،
به نام اسلام
رسانه ها را توقیف می کنند، صنعت کشور هم که در حال متلاشی
شدن است و وضع
کارگران و کارآفرینان هم تعریفی ندارد. همه اینها به نام
اسلام صورت می
گیرد. وقتی جوان از ما روی برمی گرداند باید مشکل را در خودمان
بیابیم. مگر
جوان چقدر تحلیل دارد؟ و چقدر می تواند موضوعات را برای خودش
توجیه کند؟
باید این نکته
را به وضوح روشن کنیم که مشکلاتی داریم ولی ربطی
به اسلام
ندارد.
آیا اسلام دنبال فساد
است یا دنبال از بین
بردن صنعت؟ ما
که می گوییم راهی برای تسلط کفار بر خود قرار ندهید نه به
این معنا که
به طور مثال تجارت خارجی را قبول نداشته باشیم و یا نباید با
جهان ارتباط
داشته باشیم، اما چرا اجرای ناقص این کار؟ آن هم
به قیمت
نابودی
محصولات داخلی؟ باز گذاشتن دروازه ها به روی اجناس بنجل خارجی
کجایش
اسلامی است؟
مردم برادران و
خواهران هم هستند. صحنه های زدن، کشتن یا خبرهایی که درباره
ی زندان ها
هست و توقیف روزنامه ها روی آنان تاثیر بد می گذارد. بنده اصلا
به این
روزنامه یا آن روزنامه متمایل نیستم ولی مگر چکار کردند که
آنها را
قیچی کردید و
بستید؟
شما اگر می گویید این
حزب ها خوب نیستند؛ یک حزب خوب تشکیل
دهید که با
اینها جوانمردانه
رقابت و
مقابله کند تا اگر توانست خود به
خود زمینه آن
حزب ها را در جامعه از بین ببرد.
قرار بود رقابت سیاسی
داشته باشیم و این مرّ قانون اساسی
در مورد آزادی
تشکل های سیاسی است و به نفع ماست. این به آن معنا نیست که
همه تشکل ها
خیلی خوب باشند. ممکن است حزبی در کشور شکل بگیرد که تشکل بدی
باشد ولی راه
حل آن حذف شدن در فرآیند رقابت است که ابواب جمعی مردم در یک
فضایی بهترین
را انتخاب کنند. این هم متأسفانه به نام اسلام تمام شده است و
به همین دلیل
کسانی که با این رفتار مخالفند و پایبند ارزش های انقلاب و
راه امام
هستند باید به شکل های مختلف نشان بدهند که اسلامی که ما می
شناسیم این
نیست.
اسلام، کسی را نمی
زند، کسی را نمی گیرد، تهمت نمی زند، کسی
را در زندان
نگه نمی دارد و محدودیت ایجاد نمی کند. اسلام یقیناً مدافع
نیرومند
اقتصاد ملی و عظمت و استقلال کشور است. این وظیفه ی فوق العاده
مهمی است که
در رفتار و کردارمان نشان بدهیم که این اسلام مدافع استقلال
ماست و حاضر
نیست یک ذره از استقلال ما از دست برود. منتها ما که در حکومت
نیستیم در
کنار حکومتیم.
می گویند شما از کشتی
نظام پیاده شده اید. بسیار خوب، از کشتی
مسلمانی که
پیاده نشده ایم. به عنوان یک مسلمان می خواهیم طوری رفتار کنیم
که جوانها را
مأیوس نکنیم و حداقل بگوییم اسلامی که می شناسیم این نیست،
اسلامی که می
شناسیم رحمت دارد، رئوف است، سعه صدر دارد، همه را می پذیرد.
با زبان استدلال با افراد رو به رو می شود. اسلام دینی است که
می تواند با
پیشرفت های
جامعه بشری همسو و پیشتاز شود.
در ابتدای انقلاب در
این زمینه ها
مشکلی
نداشتیم. ما ابداعاتی در سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد جنگ
و …
داشتیم و احساس نمی
کردیم از قافله بشری در زمینه تلاش برای
دستیابی به
تکنولوژی،
تمدن، سیاست و امثالهم عقب ماندگی داریم. لذا من معتقد بودم در
هر موقعیتی که
هستیم باید بین همسایه ها، همشهری ها و
در سطح ملی
این قضیه
را نشان دهیم.
فکر می کنم آن وصیتی که حضرت علی(ع) در آخرین لحظات
داشتند (کونوا
لظالم خصما و للمظلوم عونا) حامی مظلومین و مخالف ستمگران
باشید یک
توصیه ی فوق العاده است. یک نیروی مسلمان و دینی باید شهرت به
این
پیدا کند که
در کنار مظلومین است. هر جا که باشد مخالف ظلم باشد. هر جا که
می خواهد باشد.
این حرکت (جنبش سبز)
صد در صد یک
حرکت مستقل
است ولی مخالفان به جنبش سبز نسبت ناروا می دهند و آن را به
سلطنت طلبها،
منافقین، آمریکا و اسراییل منتسب می کنند. در حالی که خودشان
با یک حالت زیگزاگی که بیشتر به سیاست خارجی ما لطمه می زند
نامه
نگاری هایی با
سرکرده های قدرت های جهانی دارند. از یک طرف فحش می دهند و
از طرف دیگر
دنبال جلب نظر چین، روسیه و یا دیگری هستند. آنگاه ما را به
رابطه خارجی
متهم می کنند. این به این دلیل است که استقلال یک ارزش
جاافتاده ای
در میان ملت ماست. ملت ما نسبت به این مسئله حساسیت دارد و اگر
یک حرکتی را
به خارجی ها منتسب کنند طبیعی است که آن حرکت لطمه می خورد و
چهره اش مکدر
می شود.
وقتی حکومت می آید
روزنامه ها، سخنرانی ها، هیئت ها و احزاب
را می بندد و
حتی یک کانال نمی توانیم داشته باشیم و یا یک مناظره نمی
توانیم انجام
بدهیم و … در چنین حالتی است که صدای بیگانه در کشور بزرگ می
شود. از یک
طرف دولت و از طرف دیگر آنها، سرانجام این وسط چیزی که در دو
لبه قیچی از
بین می رود همان اعتقادات اصیل است که به نظر من در بدنه اصلی
جنبش سبز وجود
دارد. ما فکر می کنیم چیزی که در این جنبش مهم است تجربیات
خوب سی ساله
انقلاب است که باید تلاش کنیم جمع بشود. سپس یک حرکت جمعی
داشته باشیم.
این فضای پیرامونی ماست که ترسیم کردم، فضایی که هر روز با یک
مشکلی روبرو
هستیم.
امروز یکی از نشریات
سپاه را خواندم که نوشته باید امتیاز
فعالیت مجمع
روحانیون مبارز را هم لغو کرد. آنها نگاهشان اینطوری ست، می
خواهند تمام
تشکل ها را از بین ببرند و یقیناً بعد به حساب بقیه هم خواهند
رسید. در چنین حالتی
شبکه ها و
هیئت ها اهمیت فوق العاده
ای پیدا می
کنند. مواظب خود بودن، مواظب خانواده بودن، مواظب محله بودن،
مواظب جامعه و
هر چه پیرامون ما هست بودن، اهمیت زیادی پیدا می کند. ما در
این مصاف، نمی
خواهیم که شمشیر بکشیم و با یک حالت رزمی به میدان برویم
. ما تنها
عنصری که داریم و قدرتش از همه اینها بیشتر است ایمان و آگاهی
است.
باید این دو را تقویت کنیم. آگاهی نسبت به
حقوق اساسی مردم. مردم باید بدانند که
حقوقی دارند و
حقوق آنها دارد ضایع می شود.
یکی از حقوق مردم
برگزاری انتخابات آزاد است. نباید
حکومت برای
مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به زشتی این کار
پی می بریم که
مثلا چهار پنج نفر که به فرض
خیلی آدم های
عالی که تمام حسن
های جهان در
آنها جمع شده باشد، بنشینند یک عده ای را کنار بزنند، عده ای
را انتخاب
کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج میلیونی بگویند از داخل
اینهایی
که ما انتخاب
کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت برخورد با یک ملت است.
زشتی این کار را نمی فهمیم ، چون داخل آن هستیم و لمس نمی
کنیم. بله وقتی
که یک نماینده
ای خائن از آب درآمد با او باید با شدت و غلظت برخورد کرد و
او را بیرون
کرد. از گذشته هم برای این کار راه داشتیم اما حالا
انتخابات
را به این شکل
انجام می دهیم که مدام گزینش انجام دهیم، تمام دهان ها را
ببندیم، تمام
مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می خواهیم،
رأی بیاورد و
بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات عجیب و غریب
انجام بدهیم.
اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد. دراینصورت کشور به
اینجا میرسد
که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشورماست و از لحاظ سیاسی،
امنیتی،
اقتصادی تهدیدات داخلی بیشتر است.
یکی از مهمترین شاخص
های اقتصادی، میزان سرمایه گذاری است که الان پنج، شش
درصد است. در
حالی که باید بین دوازده تا چهارده درصد باشد. این کاهش به
معنای بیکاری،
فقر، فساد، فشار آمدن روی طبقات حقوق بگیر و امثالهم است.
یا مثلا گفته شد رشد اقتصادی کشور امسال
صفر خواهد شد. البته اطلاعات شفاف
وجود ندارد،
یک دفعه عده ای می نشینند تصمیم می گیرند و تمام اطلاعات مربوط
به فساد و نیز
اطلاعات راجع به لایحه ی هدفمند کردن یارانه ها قطع می شود.
افرادی به
دنبال آمار و اطلاعات هستند تا برای آینده کشور پیش بینی داشته
باشند، عوض
اینکه این افراد فرصت شمرده شوند، به عنوان تهدید مطرح می
شوند.
سعی می شود که
تمام اطلاعات قیچی شود و نتیجه این می شود که شرایط بسیار
وخیمی داشته
باشیم.
کار ما آگاهی دادن به
مردم نسبت به این مشکلات و بسط و گسترش
آن است. حقوقی
که مردم دارند گسترش این آگاهی ها و اطلاع از حقوق خود، یعنی
همان اصلی
ترین و مهم ترین عنصری است که می تواند زمینه تغییر را به نفع
اسلام و
انقلاب و آتیه ی کشور ایجاد کند، به شرطی که حالت اجماع نسبت
به این
مسأله بوجود
بیاید. من فکر می کنم بعد از انتخابات در این زمینه پیشرفت
کرده ایم.
ما نباید بگوییم که
خیابان ها، زمانی از
جمعیت زیاد و
در زمانی کم بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در کدام
نقطه ایستاده
است. باید شاخص و اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی از
این حقوق چقدر
است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه باید کشور اداره شود؟
آیا این آگاهی
در سطح جامع گسترده تر شده یا کم کم دارد دایره اش تنگ تر می
شود. اگر ما
نسبت به این موضوع پیشرفت داشتیم زمینه ی تغییر جدی را در
کشور ایجاد
کرده ایم.
دلیل حساسیت جریانی
که برسر کار است نسبت به رسانه ها
همین است و
این موضوع
اهمیت
بسیار زیادی
دارد. اگر هیچ بحرانی نداشتیم که
روزنامه ای
مانند بهار بسته نمی شد و یا یکی دو مناظره ای که بیشتر
نگذاشتند پا
بگیرد و برنامه قطع یا یکطرفه شد. تمام این ها نشانگر اهمیت
این مطلب است
که از قدیم می گفتند پاشنه آشیل و یا چشم اسفندیار.
باید آگاهی را گسترش
دهیم،
باید دامنه
آگاهی را به روستاییان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان
بکشانیم. به
آنها بگوییم این زندگی شایسته شما نیست. شما حق دارید که یک
نماینده به
مجلس بفرستید. شما حق دارید که صنعت مستقل داشته باشید، اقتصاد
ملی خوبی
داشته باشید.
از چنین حقوقی برخوردارید. شما حق دارید در جامعه صحبت و نظر
خودتان را
اعلام بکنید و به نظر شما باید اهمیت داده شود. این صدا و سیما
از
پول جیبی شما
اداره می شود. شما باید پشت این تریبون ها باشید.
یادم هست که حضرت
امام
رحمه الله
علیه می گفتند چرا اینقدر عکس من در روزنامه ها چاپ می شود؟
اصلاً غدغن کردند. در یک جلسه خصوصی به آقای محمد هاشمی رئیس
وقت صدا و
سیما از بابت
زیاد نشان دادن تصویر ایشان گلایه و ابراز ناراحتی زیاد
کردند. خود
بنده از میدان امام مقابل ساختمان مخابرات رد می شدم دیدم شیشه
هایش از بالا
تا پایین عکس امام را زده اند، ناراحت شدم زیرا آن حالت اغراق
آمیز، وضعیت
آن اداره را به هم می زد و با اعتقادات ما هم ناسازگار بود.
نمی دانم مرتضی نبوی یا محمد غرضی وزیر
مخابرات بود، تماس گرفتم و گفتم جمع شود و جمع
شد. خیلی طول
نکشید حاج احمد آقا با من تماس گرفت و از قول امام از من تشکر
کرد. خب این
وضعیت آن موقع امام بود.
باید به مردم اینها
را انتقال بدهیم و اینکه حکومت
دینی و جمهوری
اسلامی به معنای باز شدن تمام راه ها برای ابراز نظر و
خلاقیت آنها و
بودن آنها در صحنه واقعی است نه اینکه آنها نتوانند از این
صدا و سیما و
امکانات عادی هم استفاده کنند. برداشت من این است با این
انتخابات
واتفاقات بعد از آن یک ایده ای در داخل کشور مبنی بر برگشت به
قانون اساسی
متولد شد که برگشت ناپذیر است. کافیست که از این، مثل یک گیاه
و
گل پاسداری
کنیم و بگذاریم تناور و گسترده شود. در قرآن آمده است که
خداوند
سرنوشت قومی
را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان تغییر دهند. این آگاهی زمینه
تغییرات وسیعی
را در جامعه و حکومت ایجاد خواهد کرد.
باید برای راهمان
برنامه داشته باشیم و بیش از همیشه
باید به این
مسئله معطوف شویم که این جرقه آگاهی را به همه اقشار ملت
برسانیم.
وضعیت کارگری و وضع اقتصادی موقعی خوب می شود که نمایندگان
واقعی شان
در مجلس باشند
و نمایندگان مردم هم بتوانند در صدا و سیما نظرات آنها را
نقل کنند و
مردم هم بتوانند مواظب فساد باشند.
ما باید روش هایمان
را به روزتر کنیم. حالا که روزنامه نداریم باید راه های
تازه ای پیدا
کنیم؛ ضمن آنکه دنبال روزنامه هستیم تا از طریق
قانونی رسانه
داشته باشیم.
اما از طریق رسانه های مجازی که یقیناً جزء حقوق ماست از طریق
هیأت ها از
طریق خانواده و سینه به سینه باید اطلاع رسانی کنیم. این اطلاع
رسانی هم باید
حول مسئله ای که در آن اجماع داریم با روش های جدیدی که در
حین کار به
دست می آوریم انجام دهیم .دائم باید فکرهای نویی ارائه دهیم که
یک جمع خلاق
را داشته باشیم و روش های نو برای جامعه مان داشته باشیم.
جنبش سبز بر اساس
معیارها و
الگوهای حقوق
اساسی مردم، عدالت و آزادی حرکت می کند. این کار تحقق نمی
پذیرد مگر آنکه همه ملت
را دور هم جمع
بکنیم. این ملت و شهروندی که مالیات می دهد محترم است و هر
کس که قوانین
داخلی کشور را رعایت می کند محترم است. از اول هم اساس بر همین
بود. روزهای
اول پیروزی انقلاب گروههای چپ و راست حتی غیر مذهبی ها خدمت
امام می
رسیدند و دائم با ایشان ملاقات می کردند. برای اینکه تصور بر
این
بود نظامی
داریم که تمام اقشار را می تواند در بر گیرد. این، هیچ نوع
منافاتی با
جمهوری اسلامی حکومت اسلامی و حکومت دینی
نداشت.
هم اکنون هم تصور و
ایده ایی که جنبش سبز باید
ارائه دهد این
است که بتواند بیشترین نیروی ممکن را در خودش جمع کند. همان
جوانی که
امروز به خاطر بد کار کردن حکومت از دین بیزار شده است وقتی
درست
عمل کنیم راه
بازگشت او را فراهم کرده ایم و این برای ما اهمیت زیادی دارد.
یعنی بازگشت
وسیع مردم به سمت دین موقعی است که از دین شعارهای خوب و
سعه
صدر ببینند،
کار آمدی ببینند. در آن حالت ما کمترین روی گردانی را از دین و
از اسلام و
ارزشها و میراث های فرهنگی و قدیمی مان خواهیم داشت.
این
مشخصات و این
حرکت را به مردم منتقل کنیم . باید به مردم بگوییم ما دنبال
قدرت و دسترسی
به قدرت نیستیم. حکومت مال همان کسانی باشد که الان هست، اما
این معیارهایی
که مطابق اسلام و فطرت است را رعایت کنند. مردم را کتک نزنند
و بگذارند
مردم آراء خودشان را راحت در صندوق ها بریزند، بگذارند مردم
حرف بزنند،
همان که قانون اسلامی تصریح دارد، بگذارند رسانه ها آزاد
باشند. ما نمی خواهیم رسانه ایی باشد که به دین فحاشی کند.
الان در زندان
متأسفانه غیر از
افرادی که
شناخته شده اند زندانی های عجیب و غریبی می بینید که پنج سال
– شش سال به
دلیل اینکه در ۲۵خرداد
در راهپیمایی شرکت کرده اند محکوم شده
اند. ما می
گوییم این را دین نمی پذیرد، اسلام نمی پذیرد، این با هیچ
مبنای
دینی که ما می
شناسیم سازگاری ندارد. بیایید ثابت کنید که دین اسلام چنین
است. تا یکی
کوچکترین تکانی می خورد زود یک مارک محارب می زنند. الان
زندانیانی
هستند که ناشناس هستند، پرونده بعضی شان اصلا گمُ می شود، برخی
هستند ماهها
اصلا کسی سراغشان نمی رود. آنکه مشهور است به او می رسند چون
بالاخره اسمش
در سایت ها مطرح است. افرادی هستند که تکلیفشان واقعاً روشن
نیست، ما می
گوییم اسلام با این مسئله سازگاری ندارد.
می گوییم مرّ اسلام
را بگویید، آیا مرّ اسلام با اینها
سازگار است.
ما چنین چیزهایی نداریم. این حرف ها را مردم می پسندند. دلیلش
این است که با
فطرت آنها و اعتقادات دینی آنها و با تجربه روزانه آنها
سازگار است.
در خصوص مسائل سیاسی اقتصادی هم همین طور است. کجای اسلام گفته
شما دائم در
تمام دنیا بگردید و برای خودتان دشمن ایجاد بکنید؟ در دنیا در
سطح بین الملل
تقریباً هیچ کشوری نیست که در داخل یک بلوک رسمی نداشته
باشند تا درآن
جمع، تصمیم گیری جمعی بکنند. درآمریکا که ابرقدرت است و
نیروی نظامی،
بمب اتم، رسانه و سرمایه وسیعی دارد که در تمام دنیا در گردش
است به عنوان
یک قدرت بزرگ در رابطه با مسئله هسته ای با ما مشکل دارد
ببینید با این
مشکل چگونه مواجه می شود. یعنی کشوری که یقینا از لحاظ قدرت
مادی،
استغنایش از ما بیشتر است. او سعی میکند بین متحدینش وفاق
ایجاد کند.
حتی رقبایش
چین و روسیه را راضی کند تا درباره پرونده هسته ای ایران به یک
اجماع حداکثری
برسد. حال، ما که به این روش ها توجهی نداریم هیچ، کارمان این
شده است که
دشمن گیری کنیم.
این اصلاً ربطی
به اسلام
ندارد. ما می توانیم کشوری اسلامی و بهترین موقعیت و دوستان را
در
جهان داشته
باشیم و از طرق سیاسی در جاهایی که لازم است از خودمان دفاع
کنیم . چنانچه
ملت ما در دفاع مقدس نشان دادند بر سر ارزش ها حاضر است تا
آخرین قطره
خون بایستد. با این که به طور قطع بهترین فرصت های توسعه کشور
را با
افزایش قیمت
نفت از دست دادیم و درآمدهای عظیمی که در چهار پنج سال
اخیر به دست
آوردیم
همه را به باد
فنا دادیم و متأسفانه برعکس موقعیت کشور
را به سمت
بدتر شدن با بد استفاده کردن از درآمدها بردیم. من میگویم
اینها
باید شناخته
شود و دوستان، آنهایی که در زمینه اقتصاد نظریه پردازند به یک
شکل، آنهایی
که از نظر فرهنگی صاحب نظرند به شکل دیگر، این آیتم ها را به
اطلاع مردم
برسانند تا
زمینه دگرگونی
در این وضع ایجاد شود.
از طرفی هم باید
دلسوز باشیم و مشفقانه حاکمان را
نصیحت کنیم و
بگوییم راهی که شما می روید بیراهه است. در اطلاعیه شمارۀ
هفده یک موضوع
اساسی را طرح کردم که خیلی توجه نشد. گفتم شما فکر نکنید
وقتی با کسی
قرارداد می بندید اصلاً جنبش سبز وجود ندارد. شما همین چهار
پنج تا کار را
بکنید خواهید دید این آب گل آلود کشور و این وضعیت بحرانی
کشور به سمت
بهبود خواهد رفت. ما راه حل ها را با قید اینکه دنبال قدرت و
منفعت نیستیم
دائم باید اعلام بکنیم. بگوییم که کم هزینه ترین راه
برای اینکه
کشور از این مشکلات نجات پیدا کند این است که شما
در رویه تان
تغییراتی
ایجاد کنید.
در سیاست خارجی وقتی
یک رویه مهم در یک
کشور می خواهد
اتفاق بیفتد و می خواهند تصمیم بگیرند حتی درآن کشورها سعی
میکنند نظر
اپوزسیون را هم جلب کنند. لااقل
از دشمنان تان
درس بگیرید که
هیات دولتش در
کنار حزب رقیب می نشیند و در مورد یک موضوع بزرگ بحث می
کنند.
این جلسات هر
سال یک بار دو بار در سال پیش می آید و در همه دنیا
این وجود دارد.
این روشی که هر کس بر
خلاف شما صحبت کند و راه حلی
ارائه دهد را
صهیونیست یا منافق می نامید و دلبسته به آمریکا، برانداز و
محارب می شود
این به نفع
شما و به نفع کشور نیست، این تقویت محارب و
منافق است.
منافقین با این جنایت هایی که در داخل کشور داشته اند، با این
همکاری هایی
که با صدام داشتند مرده ای شده بودند که ننگ ابدی بر پیشانی
آنها مانده
است. شما وقتی فرزندان این ملت که دو سه میلیونشان در یک روز
یک
خیابان را پر
می کنند به منافقین نسبت می دهید، آیا منافقین را تضعیف
می کنید؟ یا
نفاق را تقویت می کنید؟ از آنطرف جریان سالمی که در کشور جامعه
را متمایل به
اسلام می کند،
شما پیشانی
بند جبهه آنها را که به عنوان
یادگاری حفظ
کرده اید پنهان می کنید که به آنها نگویند بسیجی و طرفدار
امام.
در
دیدار با خانواده یکی
از شهدای سبزموضوع جالبی را دیدم . عکس های قبل و بعد از
انتخابات این شهید برای
من خیلی تکان
دهنده بود، زیرا نشان می داد که یک جوان دانشجوی آنچنانی، با
آن طبع جوانی،
در جریان بحث های انتخاباتی و راه پیمایی ها چنان تغییر کرده
بود که با ته
ریش و پیشانی بند یاحسین(ع) یعنی همان چهره ی بسیجیان در طول
دوران دفاع
مقدس که مادران آنها را می بوسیدند و روانه ی جبهه می کردند
عکس گرفته
بود. خب به این حضرات
باید
گفت: ببینید
فضای جامعه به چه سمتی است و شما به چه سمتی می برید ؟
در یک دانشگاه پنجاه
دانشجو را ممنوع
التحصیل کرده
و ده نفر را گرفته اند. بچه ها محتاط تر شده اند، اما این به
معنای
بازگشت نیست.
به معنای بیشتر فکر کردن است و بدنبال راه حل های تازه تر
رفتن است.
بنده
امیدوارم راه حل های
اسلامی
و مسالمت
آمیز، خدای نکرده
فراموش نشود و
جوانان هرگز به راه حل های خشن روی
نیاورند. چون
با این همه دستگیری و سرکوب و زدن و گرفتن به جامعه نمی توان
مطمئن بود. در
آینده حرکت های خشن و تند یقیناً به ضرر ملت ماست و به ضرر
جنبش سبز است.
باید مراقب باشیم این اتفاق نیفتد
.
ملت کم قربانی نداده
است و بنده در
انتها باز هم برمی گردم به صحنه های جبهه ها. من همیشه
غبطه
می خوردم به
آن فضاهای نورانی، طوری نشود که از آن فضاهای روحانی نتوانیم
به راحتی در
جامعه صحبت کنیم. زیرا الان چنین حالتی بوجود آمده که کم کم
این ارزش ها
هم دارد زیر سؤال می رود.
انشاالله خداوند این
بحران را در نهایت به نفع
ملت و انقلاب
ختم کند تا ما شرمنده ی خون شهدا نباشیم. |