وبسایت بالاترین در تابستان 2006 با کپی برداری از نسخهء خارجی
دیگ، پا به عرصهء دنیای مجازی گذاشت. دلایل فراوانی را می توان
برشمرد که نشان دهندهء مقصود اصلی سازندگان آن باشد. اما هر چه
که بود، بدون شک تبدیل گشتن به رسانهء یک گروه یا طبقهء خاص و
یا مبدل گشتن به تریبون یک حزب و یا یک جنبش اجتماعی، در
مخیلیهء پدیدآورندگان آن نیز نمی گنجید.
اما بسته شدن مطبوعات و کشیده شدن مخالفان و منتقدان حاکمیت به
سمت فضای مجازی، فیلتر شدن آن در داخل کشور و سرعت پایین و
هزینهء بالای اینترنت در داخل کشور و متعاقب آن جهت پیدا کردن
مخاطبان این وبسایت به سمت ایرانیان خارج نشین، سبب گشت تا این
وبسایت نه تنها به سمت گرایشی خاص بایاس گردد، بلکه هر چه که
از عمر آن می گذشت، بیشتر از قبل رنگ و بوی سیاسی پیدا کند.
بالاترین، وبسایتی است که کاربرانش، لینکهای وبسایت ها و
وبلاگهای دیگر را، با توجه به قوانین بالاترین، به این وبسایت
عرضه می کنند و دیگر کاربران با رأی های مثبت و منفی خود،
برترین لینکها را بر می گزینند. این کاربران، شامل افرادی عادی
و یا فعالین سیاسی هستند که هریک بنا به دلیلی، کاربر این
وبسایت گشته اند. برخی به دلیل بالا بردن ترافیک وبسایت خود،
برخی به دلیل ترویج اندیشه و دیدگاه خود و برخی به دلیل سرگرمی
و گذران وقت.
به گفتهء دست اندرکاران بالاترین، این وبسایت تا 31000 کاربر
ثبت شده دارد که تقریبا بیش از نیمی از آنان کاربران غیر فعال
می باشند. شاید چیزی حدود 30 تا 40 درصد این تعداد، کاربرانی
هستند که گاه و بیگاه یه این وبسایت مراجعه می کنند. باز به
استناد آمار خود وبسایت، هر روز چیزی بین 1000 تا 3000 کاربر
به این وبسایت مراجعه می کنند و هر لینک با رایی بین 150 تا
250 رأی می تواند در زمرهء برترین لینکهای روز قرار گیرد. از
میان این کاربران، عده ای دارای گرایش سیاسی می باشند و برخی
هیچ تمایلی به پی گیری مسایل سیاسی ندارند و حوزهء علاقمندی
آنان، تنها لینکهای ورزشی و یا سرگرمی می باشد.
آیا وبسایتی با این تعداد کاربر که دارای هیچ گونه هویتی
نیستند و هیچ گونه مسئولیتی در برابر نظراتی که در هر لحظه
ابراز می کنند، دارا نمی باشند، می تواند به عنوان تریبون و
مرجعی برای بیان دیدگاههای یک حزب یا یک گروه یا یک جنبش باشد؟
وقتی که برترین لینکهای این وبسایت با رأیی حدود 200 رأی به
صدر لینکهای روز می رسند، آیا توان تسخیر این وبسایت، توسط هر
گروه سیاسی میسر نیست؟
از آنجایی که بنا نبود که وبسایت بالاترین، محل جولان گروههای
سیاسی باشد، مدیران این وبسایت، در نخستین روزهای پس از بلوای
22 خرداد، با مشاهدهء هجمهء فراوان اعضای جدید، مسیر عضوگیری
این وبسایت را مسدود نمودند، اما آیا حکومتی که به یک وبلاگ با
کمتر از 50 خواننده هم رحم نمی کند، برای رسوخ در تار و پود
این وبسایت، به انتظار بلوای 22 خرداد می نشیند؟
آیا ادعای داشتن دهها آیدی در بالاترین، توسط دستگاههای
اطلاعاتی و امنیتی، ادعایی گزاف است؟
آیا برای یافتن مسیر حرکت، تیم امنیتی کودتا در این وبسایت،
باید به انتظار لینکهایی در مدح دولت کودتا بنشینیم؟
براستی چرا در وزن و تأثیرگذاری وبسایتی با این تعداد اندک
کاربرآن هم غیرحرفه ای در عالم سیاست( که بخش عمدهء آن نیز در
خارج از ایران به سر می برند) تا این حد بزرگنمایی گشته است؟
آیا بالاترین اتاق فکری در اختیار دارد؟ آیا جز این است که
همین چند صد کاربر فعال و مجهول الهویهء بالاترین، چند صد نظر
متفاوت و گاها متناقض دارند؟ آیا حوزهء تأپیرگذاری این وبسایت
از وبسایتهای رسمی تری که خط فکری مشخص تری را دنبال می کنند و
با هویت مشخص، مسئولیت نظرات و گفته های خویش را برعهده می
گیرند، بیشتر است؟ واقعیت این است که کاربران بالاترین نه
سیاستمداران و تحلیلگرانی مجرب هستند و نه حتی نمونه ای درستی
از جامعهء آماری ایران.
آیا بزرگنمایی اثرگذاری بالاترین برجنبش سبز، از سوی دستگاههای
اطلاعاتی کودتا، از آن جهت نیست که از میان همهء رسانه های
جنبش سبز، وبسایت بالاترین، قابل تسخیرترین آن است؟
مدیران بالاترین، نه می خواهند و نه می توانند که بدل به
تریبون جنبش سبز گردند. آنکه در این میان بیش از همه تمایل
داشته و دارد که بالاترین را رسمی ترین تریبون رسمی جنبش سبز
بداند، کسی نیست جز اتاق فکر کودتای 22 خرداد.
حاکمیت کودتا با داشتن دهها آیدی پنهان و آشکار، سازماندهی شده
ترین گروهی هستند که دقیقا می دانند که از وبسایت بالاترین چه
می خواهند. پر واضح است که این گروه حرفه ای هرگز ماهیت خویش
را در حمایت از حاکمیت کودتا عیان نمی گردانند. لذا آنچه که
اینان به دنبالش می گردند، تبدیل بالاترین به رسانهء کودتا
نیست، بلکه تبلیغ بالاترین به عنوان اصلی ترین رسانهء جنبش سبز
و سپس جهت دهی آن به هر سمتی است که خواهانش می باشند.
یک مثال
بهمن 88، درست همان جایی بود که حاکمیت عزم آن داشت تا کار
جنبش سبز را از صدر تا ذیل، تمام شده بداند. روزهای پس از
عاشورای 88، روزهای ترکتازی حکومت کودتا بود. درست در همان
روزهایی که حاکمیت می خواست تا کار جنبش سبز و رهبرانش را یک
سره کند، وبسایت بالاترین، مملو از صدها لینکی بود که بر خلاف
نظر رهبران جنبش سبز، از براندازی و آکسیون نهایی و سرنگونی
رژیم سخن می راند. روزهایی که اصلی ترین لینکهای بالاترین
همگان را به تهیهء ابزار براندازی و خارج کردن حسابهای بانکی و
تبدیل آن به طلا و ارز ترغیب می کردند،.....
فردای 22 بهمن، پس از یک ماه رجزخوانی کاربران بالاترین، هیچ
خبری از ارائه دهندگان آن لینک های پر سر و صدا نبود. تنها
مقصر واقعهء 22 بهمن، از نگاه کاربران بالاترین، سایت جرس بود.
بالاترین و جرس
در طول چند ماه گذشته، ده ها لینک در مذمت وبسایت جرس، در
زمرهء برترین لینکهای بالاترین در آمده است؟ براستی اتهام جرس
چیست؟
جرس وبسایتی است که گردانندگان آن گرایش اصلاح طلبی دارند. در
میان تمام وبسایت و نشریات خارج از کشور، نزدیک ترین گروه
مطبوعاتی به رهبران جنبش سبز هستند که گرایش سیاسی آنان از جنس
همان اصلاح طلبان نامداری است که اینک در اوینند.
خارج نشین بودنشان آنان را از دسترس تیم امنیتی کودتا دور
نگهداشته و قرابت آنان با اصلاح طلبان داخل، منابع فراوان خبری
را در اختیار آنان قرار داده. همین دو عامل کافی است تا
کودتاچیان خشمگین را به فکر راهی برای مقابله با فراگیرتر شدن
این رسانهء قدرتمند بیاندازد و چه راهی بهتر از تقابل از درون.
جرس کاری را به انجام می رساند که دهها وبسایت دیگر سالها بدان
مشغولند. جرس نه امکان انحصار طلبی در فضای مجازی را اختیار
دارد و نه از رانتی بهره می برد که دیگر وبسایتها از داشتن آن
محروم باشند. آیا این همه تهاجم تنها به دلیل درج یک مطلب
وارده در وبسایت جرس بود به نام "اسب تروا"؟ آیا حجم عظیم این
حملات نشان از سازماندهی آن از یک مرجع خاص ندارد؟
کودتاچیان با رسوخ در بین شبکه های جنبش سبز و رصد کردن
اختلافات نحله های متفاوت این جنبش، تخم نفاق می پاشند.
اپوزیسیون برانداز و حاکمیت کودتا، از دیر باز، در توافقی
نانوشته که قدمت آن به کنفرانس برلین باز می گردد، با دو نیت
واز دو سو در قلع و قمع گفتمان اصلاح طلبی به یاری یکدیگر می
شتابند.
مهم این نیست که مطالبی که در بالاترین در ذم وبسایتهای اصلاح
طلب نگاشته می گردد(مطالبی که گاها تنها یک تیتر و یک خط مطلب
در تویتر بیش نیستند) و به برترین لینک روز بدل می گردند، توسط
تیم سایبری کودتا نگاشته می گردند و یا توسط اپوزیسیون برانداز
و یا توسط یک کاربر مستقل. آنچه مهم است این است که این لینکها
با دوپینگ اپوزیسیون برانداز و تیم سایبری کودتا، بدل به
برترین لینک های روز می گردند. دو گروهی که برای مهار اصلاح
طلبی در خارج از مرزهای ایران، به شدت به یاری یکدیگر
نیازمندند.
یک آی دی بی نام و نشان و تنها چند خط مطلب در تویتر با یک
تیتر جذاب و رادیکال وعامه پسند و یک گنگ با 30 یا 40 آی دی،
همهء آن چیزی است که طراحان این بازی بدان نیازمندند. بدون
نیاز به راه اندازی یک وبسایت و یا حتی یک وبلاگ. می نویسند و
رأیهایشان را به پای آن تیتر می ریزند و می روند. نه نشانی از
نویسندهء تیتر و لینک و نه مسئولیتی برای فرداهای بعد.
بالاترین مملو است از کاربران فاقد هویتی که یک رأی و نظری
ارائه می کنند و پس از جهت دهی فضا به سمت و سوی خاصی، زیرکانه
و بی هیچ ردی محو می گردند.
هرچند که بالاترین، به دلیل فراگیر نبودن و برخورداری از
نمونهء آماری اندک و ماهیت غیر حرفه ای کاربرانش، به همان
سهولت که به خدمت جنبش سبز درآمد، می تواند بر ضد جنبش و به
نفع کودتاچیان عمل نماید. اما در این فضای سانسور و فیلترینگ،
بالاترین یکی از چندین شبکه ای است که خدمات ارزنده ای به جنبش
سبز ارائه کرده. لذا آنچه که باید بیش از پیش مورد توجه قرار
گیرد، معقول نمودن سطح انتظارات از چنین رسانه ای است.
(اصل مقاله را در وبلاگ قاضی... می توانید از
اینجا
بخوانید) |