ترکها، از هر مسلکی که باشند بر سر این
موضوع توافق دارند که نخست وزیرشان
دارای انسجام فکری ای است که انگیزه آن
بلندپروازیهای اقتصادی و امنیتی و
همچنین اندیشهای دقیق درباره جایگاه
ترکیه در جهان است. این سیاست در
برهه زمانی سرنوشت سازی وارد صحنه شده
است که در آن حکومت در حال باز پس
فرستادن ارتش به درون پادگان. این سیاست راه را بر استقرار
مردم سالاری در ساختارهای حکومت می گشاید و همچنین با
ظهور گروههای تازهای از نخبگان و
حضور فزاینده یک طبقه متوسط بسیار فعال
همگام است.
یک سال پیش پنج هزار نفر پرچم به دست به
استقبال نخست وزیر رجب طیب اردغان
رفتند که از اجلاس اقتصادی جهانی داووس
باز می گشت. او مناظره تلویزیونی ای
را که روز ٢٩ ژانویه ٢٠٠٩ بین او و
رئیس جمهوری اسرائیل شیمون پرز
ترتیب داده شده بود ترک کرده بود. اردغان
به پرز گفته بود: «شما دارید آدم می
کشید»، و مجری به او اجازه نداد
که استدلال خود را در رد توجیه پرز
برای جنگی که یک ماه زودتر علیه غزه
آغاز شده بود بیان کند. ترکها به
فلسطین علاقه و توجه زیادی نشان می
دهند. آنان همچنین صداقت احساسات
اردغان، جاذبه فردی او و اصل و نسب
فرودست و خانواده همیشه در صحنه اش
را می پسندند.
برخی ناظران بر این نکته دست گذاشتهاند
که آمریکا از ماجرایی که بین پرز و
نخست وزیر ترکیه روی داد – و نخست وزیر را به قهرمان عربها و
مسلمانان تبدیل کرد – چندان هم ناراضی نبود، گر چه
خواستار آن بود که ترکیه همدلی اش
را با فتح نشان دهد و نه فقط با حماس،
تا کمکی هم به فعال شدن دوباره
«روند صلح» شده باشد.
به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال
٢٠٠٢
مانع از حفظ پیوندهای تنگاتنگ با
اسرائیل نشد، دلیل این مدعا تلاشهای
دولت این حزب برای میانجیگری با
سوریه بود. تنها به سبب مداخله نظامی سال
٢٠٠٨
اسرائیل در غزه جو تغییر کرد.
ملیحه آلتونیسیک، استاد دانشگاه
فنی خاور میانه در آنکارا می گوید:
مسؤولان منطقه به ترکیه روی
میآورند و او را به ایفای یک نقش سازنده
ترغیب می کنند. اقتصاد نقش کلیدی
دارد، ولی شخصیت آقای اردغان هم بی تأثیر
نیست. من در مرکز دمشق با زنانی
روبرو شدهام که دارند به خاطر او ترکی
یاد می گیرند! همه چیز در سال ٢٠٠٣
آغاز شد، وقتی که آنکارا در برابر
آمریکا ایستادگی کرد و اجازه نداد
از این کشور
به عنوان پایگاهی برای جنگ
در عراق استفاده شود. احساس غالب
این بود که او، بر خلاف دیگر رهبران
سیاسی کشور موفق شده است کاری انجام
دهد.
در عوض، اکنون
رقابت میان آنکارا و تهران عیان شده
است. آنکارا با پشتیبانی آشکار از
غزه، با شرکت فعال در مذاکرات میان
سوریه و اسرائیل و با کمک به حل بحران
ریاست جمهوری در لبنان کوشید نقش
اول را از کف ایران برباید. این اراده حل
مشکلات از طریق همکاری از چند جهت
به سود آنکاراست: گسترش روابط با
کشورهای عرب و ایران، منافع اقتصادی
و همچنین ثبات این بخش از جهان. از
نظر ترکیه در درازمدت همه طرفها از
این استراتژی پیروز بیرون خواهند آمد.
در عمل ایران تنها موضوع سیاست خارجی است
که ترکها بر سر آن توافق ندارند.
مخالفان بر این عقیده اند که تلاش برای
میانجیگری در مسأله هسته ای ایران
در بهترین حالت ساده انگارانه و در
بدترین حالت خطرناک است. این اختلاف
عقیده ها منعکس کننده دشواری درک
بلندپروازی های تهران و همچنین
نگرانی از بروز یک موقعیت انفجار آمیز در
همسایگی ترکیه است.
از میان کشورهای عرب، سوریه برای ترکها
خیال انگیزترین است. در دانشگاهها
استادان از سفرشان به دمشق یاد می کنند
.با
در نظر گرفتن سابقه دراز و بد روابط میان دو کشور – با
پشتیبانی سوریه
از حزب کارگران کردستان در دهه ١٩٨٠ و
ادعاهای دمشق روی استان (هتای
الکساندرت) یا مسأله تقسیم آب –
تحول کنونی تا حدی معجزه آساست.
در مورد بغداد اما، در نتیجه اهمیت روابط
اقتصادی و اجتماعی بین دو کشور و
همچنین تلاشهای ترکیه برای پای میز
مذاکره نشاندن گروه های سنی، آرامش
نسبی بر مرز میان ترکیه و عراق حاکم شده
است – و حمله سال ٢٠٠٧ ترکیه علیه
شورشیان پ. کا. کا در شمال عراق از یادها
رفته است. در آفریقا نیز روابط رو
به گسترش اند، به ویژه با لیبی و سودان.
با وجود این، در مورد کشور دوم نخست
وزیر به تازگی یک «گاف» داد: در نهم
نوامبر ٢٠٠٩ او اعلام کرد که جنایات
جنگی اسرائیلیها از جنایتهایی که مورد
اتهام عمر البشیر در برابر دیوان
کیفری بینالمللی هستند بدترند. دست
آخر اینکه حضور «غیر جنگی» هزار و
هفتصد و پنجاه سرباز ترک در افغانستان
در تقویت تصویر مثبت آنکارا در
منطقه مؤثر است.
اما نگاه ترکیه تنها به سوی جهان اسلام
نیست: این نگاه متوجه روسیه،
صربستان، گرجستان و حتی ارمنستان نیز هست. ١٠
اکتبر ٢٠٠٩ دو پادمان با ارمنستان
به امضا رسید که موضوعشان برقراری روابط
دیپلماتیک و باز کردن مرزها بود.
دست آخر درباره پرونده حساس قبرس، امید
است که با همراهی نخست وزیر جدید
یونان گئورگس پاپاندرئو پیشرفتهایی به
دست آید.
آیا این خط دیپلماتیک نوین ترکیه، این
بلندپروازیها در شرق و جنوب،
همانطور که برخی از مطبوعات غربی گاه مطرح
میکنند نوزایی یک «مأموریت عثمانی»
است؟ این مفهوم نه در کلام و نه در
اندیشه رهبران سیاسی مردم ترکیه
جایی ندارد.
(مشروح این مقاله را می توانید از
اینجا
بخوانید.) |