بهزاد مهاجر روز 30خرداد و در جریان
اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، بر اثر اصابت
گلوله کشته شد. خواهر زاده او بنام نیما نامداری که از سوی
خانواده بهزاد مهاجر برای پی گیری شکایت و طرح دعوا در دادگاه،
وکالت دارد می گوید:
بهزاد پس از تماس کوتاهی با خانواده خود در
جریان اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در روز 30خرداد ناپدید شد و
40 روز بعد پیکر او در حالی تحویل خانواده اش شد که جای یک
گلوله روی قسمت چپ سینه او وجود داشت.
خانواده آقای مهاجر شکایت کرده اند. این
شکایت با چه هدفی صورت گرفته و خواهان چه چیزی هستند؟
وقتی كسی به قتل میرسد جرمی رخ داده و
جنایتی انجام شدهاست. طبیعی است كه خانواده مقتول دنبال اعاده
حق و شناسایی و مجازات قاتل باشند. مرحوم بهزاد مهاجر روز
30خرداد تیر خورد و در دم كشته شد. گناه او چه بود؟ آیا حضور
در خیابان جرم است؟ اصلا ایشان چهكار میكرده كه باید به سوی
او شلیك میشده؟ آیا در روز 30خرداد در تهران حكومت نظامی
اعلام شدهبود؟ فرض كنیم به هر دلیلی حكومت نمیخواسته مردم
تهران در 30خرداد از خانههایشان بیرون بیایند، خوب این را
رسما اعلام می كردند. مثل دوران شاه كه فرمانداری نظامی تهران
بیانیه میداد و اعلام حكومت نظامی و منع تردد در خیابانها
میكرد اینها هم ای كاش انقدر شجاعت و تدبیر داشتند كه رسما
مسئولیت تصمیماتشان را میپذیرفتند و با جان مردم بازی
نمیكردند.
اکنون این شکایت در چه مرحله ای است و
آیا پاسخی به شما داده اند؟
هیچ پیشرفتی نداشته است. پرونده حتی به
دادگاه ارسال نشده و در همان مرحله بازپرسی باقی ماندهاست. تا
جایی كه من میدانم پرونده قریب به 40 نفر از كشته شدگان خرداد
88 در دو شعبه بازپرسی دادسرای جنایی تهران تشكیل شده اما به
غیر از شكایت اولیای دم و برخی اطلاعات اولیه و گزارش پزشكی
قانونی هیچ چیز در پروندهها وجود ندارد. در پرونده دایی من
صرفا یك گزارش از پزشكی قانونی وجود دارد كه تایید میكند او
با یك گلوله اسلحه جنگی كه كالیبرش هم مشخص شده و از فاصله 3
تا 15 متری که از روبرو شلیك شده و به سینه او اصابت كرده،
كشته شده و به دلیل خونریزی ریه و خفگی در دقایق كوتاهی جان
سپردهاست. متاسفانه در حالی كه پیكر اینها در اختیار پزشكی
قانونی بوده حتی گلولهای كه از جنازه خارج شده در پرونده
دیده نمیشود. تا الان هیچ كس درباره این پرونده احضار و
بازجویی نشده و بازپرس پرونده هم میگوید كاری از دستش ساخته
نیست. بازپرس به صراحت به من گفت كه انتظار پیشرفت در این
پروندهها را نداشته باشید حداكثر به شما یك دیه خواهند داد.
یعنی به نوعی به شما گفته اند که شکایت
را پی گیری نکنید درست است؟
آخرین باری كه من با بازپرس پرونده صحبت
كردم از موضع مشورت و نصحیت توصیه میكرد ادامه ندهیم و دلیل
اصلیاش هم این بود كه بسیاری از مقامات معتقدند اینها
مهدورالدم هستند و همین كه میخواهیم دیه بدهیم داریم لطف
میكنیم. البته من نمیدانم با بقیه خانوادهها چه برخوردی شده
ولی آنهایی كه من ارتباط دارم همه با همین موضع روبرو شدهاند.
میخواهند به آدم بفهمانند دیه بگیرید و بیخیال شوید. واضح
است كه مسئولیت تیراندازی با فرمانده عملیاتی است كه در محل
حاضر بوده، این هم رویه پنهان و پیچیدهای نیست. همین الان حتی
اگر یك مسابقه فوتبال در استادیوم آزادی برگزار شود، یگان
مستقر در آنجا فرمانده عملیات دارد و او مسئول همه اتفاقاتی
است كه در آنجا رخ میدهد. این رویه در پلیس ایران عادی است.
قطعا در روز 30 خرداد هم یك فرمانده عملیات در تهران وجود
داشته، این فرد هر كه باشد مسئولیت رسمی درباره كشته شدگان
دارد. اگر او دستور تیراندازی را صادر كرده باید از دستورش
دفاع كند و بگوید چرا چنین دستوری صادر كرده و اگر هم او صادر
نكرده رسما اعلام كند تا اتهامی متوجه نهاد رسمی مسئول نباشد.
جالب اینجا است وقتی من از بازپرس پرسیدم چرا فرمانده عملیات
را احضار و بازجویی نكردهاید خیلی راحت پاسخ داد فرماندهی
عملیات با سپاه پاسداران بوده و من نمیتوانم آنها را احضار
كنم؛ شما اگر دوست دارید خودتان بروید از سپاه شكایت كنید.
با توجه به این مساله، آیا خانواده آقای
مهاجر از سپاه شکایت کرده اند؟
واضح است كه خیر، به نظر من این كار فقط
برای ارعاب و ترساندن خانوادهها است. وظیفه تحقیقات و بازجویی
از افراد آگاه یا مظنونان برعهده دادگاه است نه شاكی، اگر از
خانه كسی دزدی شود او خودش دزد را شناسایی و از او شكایت
میكند؟ پس دادسرا و پلیس و آگاهی چهكاره هستند؟ اصلا این حرف
خلاف تمام اصول حقوقی است كه ما خودمان از سپاه شكایت كنیم.
اینها برای ارعاب است. میخواهند با آوردن اسم سپاه خانوادهها
را بترسانند.
گویا خانواده آقای مهاجر را تهدید نیز
کرده اند؛ تا جایی که می دانم چند بار خواهر آقای مهاجر به
اداره اطلاعات احضار شده است.
بله مادر من را اداره اطلاعات همدان چند
بار احضار كرده و به او تلفن زده و تهدیدش كردهاند. البته
تنها درباره پرونده برادرش نبوده؛ مثلا مادر من عضو هیات امنای
یك پرورشگاه خیریه است یا برخی كارهای خیریه به ویژه درباره
زنان انجام میدهد درباره آنها هم او را تحت فشار گذاشتهاند.
یا قبل از راهپیمایی 22 بهمن تهدیدش كرده بودند كه حق ندارد
در راهپیمایی حاضر شود. به نظر من همه اینها برای ترساندن او
است تا پرونده را پیگیری نكند. البته این را هم بگویم
نتیجهاین اقدامات برعكس بوده، ظاهرا بیشتر از آنكه ما از آنها
بترسیم آنها از ما ترسیدهاند.
اما حکومت مدعی است که تجمع کنندگان
اغتشاش گر بودند و کشته شدگان نیز از این اغتشاش گران بوده
اند. از طرفی ادعا می شود تعدادی از کشته شدگان از افراد بسیج
بودند و توسط اغتشاش گران کشته شده اند.
برخلاف آنچه حكومت اعلام میكند شواهد
مختلفی وجود دارد كه در تیراندازیها به هیچ وجه اشخاص معینی
هدف نبودهاند و اصلا ربطی به بحث اغتشاش نداشتهاست. در میان
كشته شدههایی كه در دادسرای جنایی تهران پرونده دارند یك
كارگر افغانی هست كه در حال بنایی در بالای داربست تیر خورده،
نوجوانی هست كه در چند متری محل سكونتش تیر خورده، مادر و
دختری هستند كه جلوی در مهدكودك تیر خورده و درگذشتهاند.
اینها اغتشاشگر هستند؟ فرض كنید تجمع غیرقانونی هم بوده و
پلیس میخواسته مردم را متفرق كند. آیا برای پراكنده كردن
جمعیت باید به سوی آنها تیراندازی كرد؟ آن هم با اسلحه جنگی و
به سر و سینه آنها؟ من شخصا این قضیه را از خانوادههای
كشتهشدگان پیگیری كردهام و در تمام مواردی كه من صحبت
كردهام تیراندازی به نقاط حساس بدن و از فاصله نزدیك بوده،
یعنی اصلا دغدغه پراكندن مردم معترض وجود نداشته و صرفا هدف
آنها كشتن تعدادی آدم برای ترساندن بقیه بودهاست.
با توجه به این مسائل، چگونه قصد دارید
شکایت خود را پی گیری کنید؟ آیا این امکان وجودد دارد که از
طریق نهادهای بین المللی شکایت خود را پی گیری کنید؟
من از طرف خانوادههای دیگر نمیتوانم حرف
بزنم اما ما برای احقاق حق هیچ راهی را مسدود و منتفی
نمیدانیم. فعلا منتظر دادگاه هستیم اما تا ابد منتظر
نمیمانیم. مساله فقط یك مساله شخصی نیست اینطور نبوده که دو
آدم با هم درگیر شوند و یكی دیگری را بكشد. اینجا بحث حقوق
اساسی انسانها در این كشور مطرح است. اینكه آدمی به خیابان
برود و بی هیچ دلیل و علت روشنی او را بكشند و طلبكار هم باشند
نشانه انحطاط نظام سیاسی كشور است. نشانه سقوطی است كه صاحبان
قدرت كردهاند. این را به دیگر خانوادهها میگویم كه شما در
برابر مملكتتان مسئولید. پیگیری این پروندهها دینی است كه
خانوادههای مقتولان هم به خود شهدا هم به نسلهای بعد دارند.
باید درآینده بتوانیم جواب بدهیم كه برای تحقق عدالت و برای
جلوگیری از سلب حقوق اولیه انسانها در این كشور چه كردهایم.
آقای نامداری بسیاری از خانواده های
شهدا سکوت اختیار کرده اند و حتی برخی، از اعلام نام عزیز از
دست رفته خود نیز ابا دارند. آیا تهدیدها و فشارهای امنیتی
باعث سکوت آنها شده است؟
البته تا جایی كه من میدانم اغلب
خانوادهها شهادت
فرزندانشان را اعلام كردهاند و غیر از یك
مورد، شهیدی را سراغ ندارم كه
خانوادهاش از پیگیری مساله استنكاف
كنند. به نظر من مشكل اصلی محدودیتهای
رسانهای در كشور است. رسانه های
داخل كشور كه عملا یا بوقهای قدرت هستند
یا چنان دچار خودسانسوری شدهاند كه
این مساله را پوشش نمیدهند.رسانههای
خارجی هم مسائل خاص خودشان را
دارند. بسیاری از خانوادهها هم از اقشاری
هستند كه چندان با مسائل رسانهای
آشنا نیستند و اینها باعث شده راحت
اعتماد نكنند. ضمن اینكه معمولا در
چنین شرایطی فكر میكنند اگر مساله را
رسانهای نكنند حكومت به آنها در
رسیدگی به پروندهها مساعدت خواهد كرد. به
نظر من همه تجربههای قبلی نشان
داده این تحلیل غلط است. نكته دیگری هم كه
به نظر من در این قضیه اهمیت دارد
سناریویی است كه حكومت اجرا كرد و آن هم
تمركز صرف بر شهدای زندان كهریزك
است. در زندان كهریزك چهار جوان بیگناه
به شهادت رسیدند كه بسیار هم دردناك
بود. اما در 25 و 30 خرداد در
خیابانهای مركزی تهران حدود چهل نفر
كشته شدهاند. حكومت با تمركز بر آن
چهار شهید و تقلیل آن جنایت به یك
خطای اداری خودسرانه، دنبال پنهان كردن
بقیه شهدا است. اگر حاكمان واقعا
نگران جان انسانها هستند و برای بسته شدن
كهریزك دستور میدهند چرا برای چهل
نفر دیگر كاری نمیكنند؟ |