اعتصاب یک روزه
شیخ مهدی کروبی و
موجی نوینی که در
مخالفت با ادامه
حصر موسوی و
کروبی و خانم
رهنورد ایجاد شد،
نامه هائی که
خطاب به رهبر
جمهوری اسلامی
نوشته شد و
مصاحبه هائی که
انجام شد و گفته
شد که در همین
روزها چه ملاقات
هائی با علی
خامنه ای انجام
شد تا او را قانع
کنند به حصر
پایان بدهد، بار
دیگر این واقعیت
را آشکار ساخت:
به همان اندازه
که موسوی و کروبی
در حصر آقای
خامنه ای قرار
دارند و همه در
این روزها گفتند
که او یگانه
مخالف خاتمه این
حصر است، خود
ایشان هم عملا در
حصر و بند موسوی
و کروبی به اسارت
در آمده است. او
نمی تواند به حصر
خاتمه بدهد زیرا
آنها پس از پایان
حصر بعنوان یک
شهروند حق دارند
بگویند بر آنها
چه گذشت و حقیقت
انتخابات 88 چه
بود. موسوی و
کروبی هم نه می
توانند و نه می
خواهند از حصر
بیرون آمده و لب
از لب نگشایند و
این موقعیت ملی
را که پیدا کرده
اند قربانی چند
صباحی زندگی
کوتاه عادی اما
در سکوت
بگذرانند. این می
شود مرگ در سکوت.
درحالیکه آنها
خوب میدانند که
مرگ آنها در حصر
یعنی ادامه زندگی
آنها در جامعه و
در کنار مردم.
بدین ترتیب هر
روز که از حصر می
گذرد، آقای خامنه
ای فرسوده حصر می
شود و آنها که
درحصرند بالنده
این حصر!
چنین است که رهبر
جمهوری اسلامی
حتی رسوائی تجدید
انتصاب احمدی
نژاد در مجمع
مصلحت نظام را به
قیمت یک رسوائی
دیگر افزون بر
همه رسوائی ها به
جان خرید تا او
به یکباره از
اینسوی پشت بام
به آنسوی پشت بام
پرت نشود و
چیزهائی را فاش
نکند که به سود
آنهائی که در حصر
رهبرند تمام شود
و بر اعتبار ملی
آنها بیافزاید و
درعین حال موجب
بی اعتباری بیشتر
ایشان در میان
مردم بشود. |