همایشی
که سپاه
در
استادیوم
آزادی
برای
آقای
خامنه ای
ترتیب
داد تا
ایشان
بگوید
"تا من
زنده ام
مذاکره
با
امریکا
صورت
نخواهد
گرفت" نه
در
رسانه
های
داخلی و
نه در
رسانه
های
خارجی
بازتاب
چندانی
نداشت.
در واقع
اکنون
مدت هاست
که روی
حرف های
برخاسته
از هیجان
و خشم
ایشان
حساب نمی
کنند. نه
در داخل
و نه در
خارج.
مگر کسی
گفته
مذاکره
کنید که
تسلیم
شوید؟
گفته اند
مذاکره
کنید و
با قدرت
بگویید
از تولید
موشک
صرفنظر
نمی
کنید، به
حزب الله
لبنان و
هر جریان
دیگری که
کمک می
کنید
بگوئید
کمک را
ادامه
میدهیم.
خلاصه هر
چه
را
می
خواهید
بگوئید.
مگر
مذاکره
به معنای
تسلیم
است؟ این
سوژه
تبلیغاتی
برای
سپاه و
بسیج
شاید
مفید
باشد اما
نه برای
عرصه
سیاست
جهانی.
کدام
سیاستمدار
عاقلی را
در جهان
می
شناسید
که
احتمالات
آینده را
فرض
نکرده و
یکباره
"متر
نکرده،
پاره
کند"؟
حتی دو
روز پس
از این
همایش و
این
سخنرانی
ظریف
وزیر
خارجه
دولت
روحانی
گفت
"هرگز
نمی توان
در باره
آینده
هرگز را
به کار
برُد".
آقای
خامنه ای
با دیدن
جمعیتی
رنگارنگی
که سپاه
در
ورزشگاه
آزادی
جمع کرده
بود و
هیچ
شباهتی
به بسیج
دوران
جنگ و
دیدار با
آقای
خمینی
برای
خداحافظی
و رفتن
به جبهه
های جنگ
نداشت
دچار شور
حسینی شد
و این
همایش
ترتیب
داده شده
را با
اوائل
انقلاب و
جنگ
مقایسه
کرد.
قیاسی مع
الفارق!
دوران
رهبری
آقای
خمینی و
آن
سالهای
شور
انقلابی
مردم کجا
و امروز
کجا که
حکومت از
وحشت
شورش
مردم
تحمل
تلگرام
را هم
ندارد!
این حکم
درباره
بسیاری
از
رهبران
کشورها
جاری است
که تا
لحظه از
دست رفتن
همه فرصت
ها،
همچنان
شیفته
خود و
افکار و
نظرات
خویش
باقی می
مانند و
حاضر
نیستند
از تجربه
دیگران
بیاموزند.
این بخش
از کتاب
خاطرات
462 صفحه
ای "اگون
کرنتس"
آخرین
رهبر
آلمان
دمکراتیک
و دبیرکل
حزب
سوسیالیست
متحد این
کشور،
پیش از
فرو
ریختن
دیوار دو
برلین که
اتفاقا
در ایران
هم ترجمه
و منتشر
شده را
ایکاش
بارها
برای
آقای
خامنه ای
بخوانند.
او در
این کتاب
می
نویسد:
«سالگرد
تاسیس
آلمان
دمکراتیک
بود،
بزرگترین
رژه
نظامی در
برلین
شرقی
برپا شده
بود و
بزرگترین
تظاهرات
دولتی
نیز
سازمان
داده شده
بود.
هونکر
رهبر
کشور با
دیدن این
رژه و آن
تظاهرات،
به
گورباچف
رهبر
اتحاد
شوروی که
در کنارش
ناظر این
جشن و
سالگرد
بود با
اطمینان
از بقای
آلمان
دمکراتیک
سخن گفت.
اما من
که در
کنارش
ایستاده
بودم می
دانستم
که پشت
این رژه
و
تظاهرات
وسیع
دولتی،
یک جنبش
بزرگ
نارضائی
پنهان
است که
می تواند
به
یکباره
مانند
زخمی
چرکین سر
باز کرده
و بیمار
را از
پای در
آورد.» |