نامه آیت الله خوئینی ها، خطاب به رهبر
جمهوری اسلامی که منتشر شد، چاپلوسان قدرت
که دور و بر بیت رهبری پرسه می زنند حملات
تبلیغاتی به او را شروع کردند. رهبر
جمهوری اسلامی نیز سکوت اختیار کرد و این
نامه را به روی خود نیآورد. آن حملات
تبلیغاتی و این سکوت رهبر جمهوری اسلامی
در امواج اخبار داخلی و خارجی به حاشیه
رفت اما دلیل و انگیزه نوشتن آن نامه نه
به حاشیه رفت و به حاشیه رفتنی است. آن
دلائل و انگیزه ها در آماری که می خوانید
نهفته است. هیولائی است که چون بختک روی
ایران افتاده و تمام ظرفیت های یک انفجار
اجتماعی در آن نهفته است. آیا بقول قوام
السلطنه کشتیبان را سیاستی دیگر و دل کندن
از سیاست های سه دهه گذشته پیش خواهد آمد؟
و یا ظرفیت این تجدید نظر نیست و انفجار
اجتماعی گریز ناپذیر است؟ آمار چه می
گوید:
"بیش از
۳۰
درصد مردم کشور گرسنهاند و نان برای
خوردن ندارند"ٰ؛ "سالانه
۷۰۰
هزار نفر در ایران به دلیل هزینههای
درمان ورشکست میشوند"؛ "۲۵
درصد جمعیت شهری ایران حاشیه نشین هستند و
۱۰
میلیون و
۲۰۰
هزار نفر در سکونتگاههای غیر رسمی
شناسایی شدهاند"؛ "یک میلیون و
۲۰۰
هزار نفر در حاشیه شهر مشهد زندگی
میکنند. تبریز
۵۰۰
هزار نفر حاشیه نشین دارد"؛ "فقر، محرومیت
اجتماعی، پایین بودن شاخصهای توسعه
انسانی، بیبهره ماندن از خدمات شهری،
پایین بودن سطح بهداشت عمومی و شیوع
بیماریها از جمله مسائل حاشیه نشینی است،
به طوری که
۹۴
درصد افراد ساکن در حاشیه شهرها اعلام
کردهاند که از سطح پایین بهداشت
برخوردارند".
در ایران جمعا 18 میلیون حاشیه نشین داریم
که خود پدیده حاشیه نشینی به معنای آن است
که دستمزد و درآمد این عده تکافوی حداقل
زندگی در داخل شهر را هم به آنان نمی دهد.
یعنی این جدا از پدیده فقرای شهری و آن
دسته از ساکنان شهرهاست که زیر خط فقر
زندگی می کنند و باید به این آمار افزوده
شود. بنا به آمار وزارت کار 40 درصد
ساکنان شهرها و 35 درصد ساکنان روستاها
زیر خط فقر زندگی می کنند. تعیین این خط
فقر بر مبنای دستمزد یک میلیون و دویست و
پنجاه هزار تومان برای یک خانواده پنج
نفری است.
در کشور حدود چهار میلیون معتاد داریم که
به معنای درگیری خانواده این معتادان با
اعتیاد و تبعات آن است. در کشور 15 میلیون
پرونده قضایی داریم یعنی از هر پنج نفر یک
نفر با مسئله قضایی درگیر است. ضمن اینکه
220 هزار زندانی ثابت و 600 هزار زندانی
غیرثابت در کشور داریم یعنی حدود 800 هزار
زندانی ثابت و غیرثابت.
سالی 30 هزار تن در نتیجه تصادفات رانندگی
کشته میشوند و در کنار این قطع نخاعیها
نیز وجود دارند. هر قطع نخاعی 20 تا 30
نفر را به طور میانگین بین 30 تا 40 سال
مشغول به خود میکند. اما این هنوز بخش
کوچکی از هزینه تصادفهای رانندگی است.
هزینه پرورش این افراد یعنی از ازدواج پدر
و مادر، زایمان، خدمات درمانی، تحصیلات و
آموزش و پرورش این 30 هزارتن را که هر سال
در تصادفات رانندگی کشته می شوند باید به
عنوان هزینه ملی به ضایعات تصادفات
رانندگی افزود.
زنان سرپرست خانوار حدود 2.6 میلیون زن
هستند یعنی سرپرست حدود 13 درصد خانوارها
را زنان تشکیل می دهند و
...
همه این آمارهای تکان دهنده را نمی توان
به تحریم ربط داد، بلکه نتیجه مستقیم
اقتصاد تجاری و غیرتولیدی است که بر کشور
ما حاکم شده و خواه و ناخواه به نارضایتی
و مقاومت و اعتراض می انجامد. |