اعتراض هایی که
با مرگ نابهنگام
مهسا امینی در
ایران آغاز شد
روزبروز بیشتر
شکل یک "شورش
نیابتی" را به
خود می گیرد. روش
ها و شعارهای
مترقی و آزادیبخش
یکی دو روز نخست
این جنبش مانند
"زن، زندگی،
آزادی" بسرعت و
با نیابتی شدن
اعتراض به
شعارهای رکیک و
تجمعات خشونت
آمیز، بی هدف، بی
رهبر، بی خواسته
تبدیل شد. یعنی
همه عناصری که به
راحتی می توانست
آن حرکت را به یک
شورش کور نیابتی
تبدیل کند. شورشی
که نیروهای تحریک
کننده آن در خارج
از ایران هستند و
هدف هایشان هم
اساسا چیزی دیگر
است. یعنی آنان
این شورش نیابتی
را جزیی از جنگ
ناتو علیه روسیه
می بینند و مردم
ایران هم مانند
مردم اوکراین
گوشت دم توپ این
جنگ هستند.
البته جنبه
نیابتی این شورش
به معنای نداشتن
ریشه و دلایل
داخلی نیست،
برعکس برخاسته از
آنهاست. سیاست
خودی و غیرخودی،
لجاجت دربرابر
مردم، تسلط
ارتجاع مذهبی،
فساد و
ناکارآمدی،
مدیریت سیاسی و
اقتصادی غربزده و
بی مسئولیت،
اجرای برنامه های
اقتصادی صندوق
پول و بانک جهانی
در ایران و خصوصی
سازی ها پرفساد و
ویرانگر و ...
همگی ریشه وضع
کنونی است. ولی
اینکه این
اعتراضها ریشه
داخلی دارند جنبه
نیابتی که به خود
گرفته را نفی نمی
کند. جنگ اوکراین
هم سرچشمه داخلی
داشت و دارد و می
توان ریشه های آن
را به از هم پاشی
اتحاد شوروی یا
حتی به جنگ جهانی
دوم و پیش از آن
هم برد. از حوادث
اخیر مانند
کودتای میدان و
لغو حقوق مردم
دنباس و ... سخن
نمی گوییم. اما
وجود این ریشه
های داخلی مانع
از این نیست که
اکنون در خاک
اوکراین جنگ
نیابتی ناتو علیه
روسیه جریان
یافته که کشور و
مردم اوکراین
قربانی اصلی آن
هستند. شورش
نیابتی در ایران
هم، ریشه آن هرچه
باشد، اکنون جزیی
از جنگ ناتو علیه
روسیه است که در
همه جای دنیا
قرار است به شکل
نیابتی پیش رود
مانند تایوان،
کره و همانطور که
وال استریت
ژورنال اعتراف
کرده و لاوروف
وزیر خارجه روسیه
درتازه ترین
ابراز نگرانی اش
بیان کرد "امریکا
قصد دارد یک جنگ
نیابتی در
خاورمیانه برپا
کند". صحبت از
جنگ نیابتی است
زیرا که ناتو نمی
تواند خود مستقیم
وارد جنگ علیه
روسیه شود.
آمریکا و کشورهای
ناتو امیدوارند
که شورش نیابتی
در ایران نیز
سرانجام به یک
جنگ منطقه ای ختم
شود که از آن طرح
خاورمیانه بزرگ،
یعنی در واقع
تجزیه کشورهای
منطقه بیرون
بیاید. از ایران
گرفته تا ترکیه و
پاکستان و
عربستان و
آذربایجان و
ارمنستان وارد
جنگی شوند که پای
کشورهای غربی را
به منطقه باز و
همه آنها را
تجزیه کند و
کشورهای عرب
منطقه نیز اگر
تجزیه بیشتر نمی
شوند تنبیه شوند
تا هوس نزدیکی به
روسیه و چین و
دلارزدایی از سر
آنها بیفتد.
خویشتنداری نسبی
جمهوری اسلامی در
برابر اعتراضات
هم برخلاف آنچه
رسانه های غربی
می گویند نه
برآمده از ترس و
وحشت از دامنه
اعتراضات بلکه
بدلیل آگاهی از
این طرح و تا
اندازه ای به
انتظار شکست غرب
و ناتو در
اوکراین است. در
عین حال و از
اینسو، دارندگان
درایت که با
عناصر اصلی این
تحلیل نمی توانند
بیگانه باشند
ظاهرا یا توان
مقابله با خشونت
طلب های حکومتی
را ندارند و اغلب
تسلیم آنها می
شوند و یا مسئله
را جدی نگرفته
اند.
برخی از نیروهای
سیاسی در مجموع
مترقی ایران نیز
همچنان مایلند
چشم خود را بر
جنبه نیابتی این
شورش ببنندند و
آن را بعنوان یک
"جنبش" یا حتی
"انقلاب" ارزیابی
کنند. بدیهی است
که در هر شورش
حتی ارتجاعی و
فاشیستی نیز
عناصر اعتراضی
وجود دارد و حتی
عمده است. پیروزی
نازیسم در آلمان
و فاشیسم در
ایتالیا که راه
را بر جنگ جهانی
دوم باز کرد بر
روی همین تکیه بر
نارضایتی های
واقعی مردم آلمان
و ایتالیا ممکن
شد. اما ماهیت یک
حرکت براساس وجود
عناصر جنبشی و
اعتراضی در آن
تعیین نمی شود،
بلکه برشالوده
اهداف و تاثیر
عینی آن بر روی
واقعیت و تناسب
قوای موجود مشخص
می شود. بنابراین
تحلیل و درک این
شورش نیابتی
بعنوان جنبش یا
انقلاب، ولو
اینکه عناصر و
شباهت هایی
ناگزیر میان آن
با یک جنبش و
انقلاب وجود
داشته باشد، ما
را به هیچ کجا
رهنمون نمی شود.
آن را باید دقیقا
همچون یک شورش با
عناصر مشخصه زیر
تحلیل کرد :
۱- شورشی نیابتی
و جزیی از جنگ
ناتو علیه روسیه
و برای بقاست.
۲- نیروی محرکه
آن کشورهای ناتو
و رسانه های
آنهاست که
یکپارچه پشت سر
آن ایستاده اند.
۳- هیچ چشم
اندازی برای
موفقیت آن بر
مبنای مردم و
عناصر داخلی وجود
ندارد.
۴- اصولا بدنبال
کشاندن مردم به
صحنه نیست بلکه
بیرون کردن آنها
از صحنه است.
۵- روش آن تفوق
دادن عناصر خشونت
آمیز و تکیه
فزاینده بر
لمپنیسم و اراذل
و اوباش است.
۶- هدف آن ایجاد
یک جنگ بزرگ
ابعاد منطقه ای و
تجزیه ایران و
کشورهای منطقه
است.
شناخت و تحیل و
برخورد درست با
این شورش فقط در
این چارچوب ممکن
است. |