ايران

پيك

                         

متن مصاحبه سيد مصطفی تاج زاده با فايننشال تايمز

بزودی معلوم خواهد شد

رهبر بی طرف است يا نه!ا

1- دركوتاه مدت ممكن است گرفتار ديكتاتوری شويم، اما دوام نخواهد يافت.2- قلبم از رهبری خاتمی راضی نيست اما عقلم راضی است. 3- قدرت به مفهوم نيروی نظامی، امنيتی و پول در دست جناح راست است، اما خودشان هم می دانند كه 70 درصد بدنه نيروهای نظامی با اصلاحات است

    ترجمه: روح اله فرج زاده
 

 

سيد مصطفی تاج زاده، يكی از رهبران جنبش اصلاح طلبی ايران و معاون سابق وزير كشور

است. وی عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و جبهه مشاركت اسلامی است. 75 تن

از 80 نماينده متحصن از اعضای اين دو حزب هستند. اين مصاحبه در تاريخ 22 ژانويه 200

 (2 بهمن 1382) انجام شده است

 

- آيا اين تحصن موفق است؟

* مردم در سالهای اخير با نظام فاصله زيادی گرفته اند. اين تحصن توجه آنها را جلب كرده است. ابهامات زيادی در رابطه با تحصن [برای مردم] وجود دارد، با اين وجود تحصن سوالاتی را در ذهن مردم به وجود آورده است: متحصنين به دنبال چه چيزی هستند؟ از اين نظر تحصن صددرصد موفق بوده است.

-هدف اين تحصن چيست؟

* هدف اصلی اين تحصن برگزاری انتخابات آزاد است. محافظه كاران تمام رقبای خود را در بسياری از مناطق -كه دارای 180 كرسی هستند- حذف كرده اند. بنابراين آنها قبل از انتخابات 180 نماينده در مجلس دارند. برای 110 كرسی ديگر هم تمام چهره های شناخته شده اصلاح طلب را ردصلاحيت كرده اند. يعنی در اين كرسی ها هم عملا انتخابات آزادی در كار نخواهد بود.

- بنابراين هدف اين تحصن فشار بر شورای نگهبان است؟

*بله، برای اينكه در ردصلاحيتها تجديد نظر كنند تا انتخابات آزاد داشته باشيم. شورای نگهبان به خودی خود صلاحيت حتی يك نفر از ما را تاييد نخواهد كرد. اما [ديديم كه] در اثر فشار افكار عمومی رهبری از بيم از دست دادن جايگاه و محبوبيت خود [در صورت عدم مداخله] دخالت كرد.

-آيا تهديد به استعفاها جدی هستند؟ اگر شورای نگهبان در ردصلاحيتها تجديد نظر نكند، آيا نمايندگان، وزيران و ساير مقامات دولتی استعفا خواهند داد؟

* جدی تر از استعفای وزيران، استعفای نمايندگان است و مطمئنا اتفاق خواهد افتاد. اين انتخابات زمانی برگزار می شود كه اصلاح طلبان در قدرت هستند. بنابرابن اصلاح طلبان در وزارت كشور نمی توانند تن به انتخابات از پيش تعيين شده بدهند. چنين بدعتی در صورت تكرار انتخابات را تبديل به انتصابات می كند.

اگر وزارت كشور قادر به گذاشتن اسامی ردصلاحيتهای غيرقانونی در ليستهای انتخاباتی نباشد، من فكر می كنم برخی از وزيران و معاونان رييس جمهور و نمايندگان استعفا دهند. دليل اين امر هم كاملا واضح است: اگر محافظه كاران قدرت را در دست گيرند، در كمتر از 2 ماه اكثر اعضای كابينه را اخراج خواهند كرد. بنابراين، وزيران ترجيح می دهند كه شان و منزلت خود را حفظ كنند تا بمانند و بيرون انداخته شوند. اين برای جايگاه و شان آنها بد است. آنها می خواهند از احترام برخوردار باشند.

- اما استعفا به خاطر حفظ شان و چهره خود، بعيد است كه حمايت افكار عمومی را جلب كند...

* دليل اصلی استعفای آنها عدم لحاظ شدن قانون است. در حقيقت آنها می خواهند توجه مردم را به اين امر جلب كنند. بحث اصلی اين استعفاها اجرای كامل قانون است.

-آقای ابطحی روز چهارشنبه درباره استعفاها صحبت كردند ولی بلافاصله آقای خاتمی آن را مردود دانستند. آيا نوعی تضاد و سردرگمی به وجود نيامده است؟

* بله، كاملا درست است.

دو گروه در اينجا هستند: يكی آقای خاتمی به عنوان يك فرد و ديگری اكثريت چهره های اصلاح طلبی كه برای انتخابات مجلس نامزد شده و ردصلاحيت شده اند. نظر آنها يكی نيست.

حرف بسياری از مديران ارشد دولتی اين است كه [آقای خاتمي] ما فعلا به خاطر شما استعفا نمی دهيم. ولی اگر آقای خاتمی، به هر علتی، قبول نكند كه وزارت كشور اسامی ردصلاحيت شدگان غيرقانونی را در ليستهای انتخاباتی بگنجاند، در آنصورت من فكر می كنم بسياری از مقامات ارشد دولتی استعفا خواهند داد.

  اگر اكثريت نمايندگان مجلس، معاونان رييس جمهور و وزيران استعفا دهند، كار آقای خاتمی برای ادامه رياست جمهوری مشكل می شود. مطمئنا وی نيز استعفا را ترجيح خواهد داد.

پرسش اصلی مردم از متحصنان اين است: چرا اينقدر دير شروع كرديد؟ چرا زمان قانون مطبوعات [در سال 2000 زمانی كه آقای خامنه ای از تصويب قانون اعطای آزاديهای بيشتر به مطبوعات جلوگيری كرد] اعتراض نكرديد؟

مردم همچنين نگران اين هستند كه اصلاح طلبان بدون دفاع از حقوق مردم، [با محافظه كاران] سازش كنند. هيچ كس به اين نظر كه محافظه كاران زبانی غير از تحصن را می فهمند، اعتراض نكرده است. افكار عمومی از كاری كه اصلاح طلبان در حال حاضر انجام می دهند بسيار جلوتر هستند.

_ چرا زودتر تحصن نكرديد؟

* شخصا اعتقاد دارم بايد اين كار را زودتر انجام می داديم. اگر از من به عنوان نماينده تمام اصلاح طلبان سئوال می كنيد، بايد بگويم اگر اينكار را زودتر انجام می داديم در آنصورت اختلافاتی بين ما به وجود می آمد كه محافظه كاران می توانستند از آن سود ببرند.

در موارد ديگر محافظه كاران متحد بودند و بين اصلاح طلبان شكاف بود. در حاليكه الان ما متحديم و آنها از هم گسسته.

شمار زيادی از محافظه كاران با تعداد زياد ردصلاحيتها مخالف هستند و می دانند كه اين بخشی از يك انتخابات معمولی نيست.

در مثالهای قبلی، مقام رهبری مستقيما [به نفع محافظه كاران] دخالت كرد و هرگونه مقاومت در اردوی اصلاح طلبان، از سوی محافظه كاران به مخالفت با رهبری تعبير می شد. در حال حاضر ظاهرا فقط شورای نگهبان مخالف ماست.

- رهبری خود را دور از نزاع نگه داشته است.

* اميدوارم اينگونه باشد. عملكرد شورای نگهبان نشان خواهد داد كه رهبری يك داور بی طرف است يا اينكه پشت سر همه اين مسايل خود رهبری ايستاده است.

به دليل اينكه رهبری ظاهرا بی طرف ايستاده است، اعتراضات و تظاهرات گسترده ای را از سوی محافظه كاران شاهد نبوده ايم.

برخلاف موقعيتهای مشابه ديگر، به جز يكی دو مورد كوچك در قم هيچ تظاهراتی بر عليه تحصن صورت نگرفته است. حتی صدا و سيما هم مستقيما به تحصن حمله نكرده است. محافظه كاران حاضر به دفاع رسمی از ردصلاحيتهای گسترده نيستند –آنها از شورای نگهبان دفاع می كنند ولی حاضر نيستند كه بگويند خواستار حذف رقيبانشان هستند. هيچ كس حاضر نيست اعتراف كند كه محافظه كاران می خواهند هم رقيبانشان را حذف كنند و هم آن را انتخابات آزاد بخوانند. در طول حيات 25 ساله انقلاب سابقه نداشته است كه يك تحصن اعتراضی در آرامش و سكون برگزار شود.

- آيا اميد به تاييد صلاحيتها از سوی شورای نگهبان داريد؟

* ما مطمئن نيستيم –احتمال تاييد 1500 نفر از 3600 وجود دارد. اما معلوم نيست چند نفر از آن 1500 نفر از چهره های شناخته شده اصلاح طلب هستند.

مطابق عملكرد شورای نگهبان ما نيز واكنش نشان خواهيم داد، اين هدف اصلی تحصن است. اگر نامزدهای ما تاييد نشوند، مردم اين حق را به ما خواهند داد كه انتخابات را تحريم كنيم.

اين تحريم –يا استعفاها- به معنای اعلام جنگ با جمهوری اسلامی نخواهد بود. به سادگی می توان گفت كه معنای آن اعتراض به عملكرد شورای نگهبان است.

فشارهای ما عليه محافظه كاران است نه نظام. از سه قوه نظام، دو قوه در اختيار اصلاح طلبان است. حق يك بخش از نظام توسط يك بخش ديگر ناديده انگاشته می شود. در حال حاضر بخش متضرر در حال اعتراض كردن است.

- اما بخشی از نظام كه شما به آن اعتراض می كنيد، بخشی است كه قدرت را در دست دارد.

* ما زمانی از قدرت لذت می بريم كه افكار عمومی هم اينگونه باشند. ما مجلس و دولت را داريم. اگر منظور شما از قدرت قوه قضاييه، نيروهای نظامی و زندانهاست، بله شما حق داريد ما چنين قدرتی را نداريم. حتی 70 درصد بدنه اين بخشها نيز اصلاح طلبان را می خواهند و هميشه به ما رای داده اند.

- آيا اعتراض شما فقط به يك تصميم خاص شورای نگهبان است يا اينكه اساسا اتخاذ چنين تصميماتی را از سوی يك بخش غيرانتخابی را اشتباه [غيرمجاز] می دانيد؟

* ما اعلام كرده ايم كه اعتراض ما به ردصلاحيتهاست. طبيعی است كه در گوشه ذهن ما مبارزه عليه ايده محدوديت انتخاب مردم نيز وجود دارد.

در عالم واقعيت ما عليه ردصلاحيتها مبارزه می كنيم. نمی توان عليه يك ايده تحصن برگزار كرد. تحصن برای اموری است كه واقعا اتفاق افتاده است.

- تا زمانيكه شورای نگهبان قدرت حذف كانديداها را دارد، ممكن است دوباره شاهد اين اتفاقات باشيد.

*ما نيز قدرت داريم. يكی از پيشنهادات اين است كه اسامی ردصلاحيت شدگان غيرقانونی را در ليستهای انتخاباتی قرار دهيم تا خود مردم بيايند و رای دهند.

-اين می تواند گيج كننده باشد.

* بله، ولی بستگی به رفتار و واكنش مردم دارد. اگر ما آنها را در ليست قرار دهيم و مردم هم به آنها رای دهند، كسی نمی تواند به مردم اعتراض كند.

در انتخابات مجلس قبلی (سال 2000) شورای نگهبان به بهانه غيرقانونی بودن تصميم گرفت انتخابات تهران را ابطال كند، اما تحت فشار افكار عمومی از اين كار منصرف شد. [مقام رهبری دخالت كرده و دستور داد انتخابات قانونی شمرده شود]

در نهايت هم آقای هاشمی رفسنجانی ترجيح داد [از ورود به مجلس] صرفنظر كند و بدين ترتيب ما وارد مجلس شديم. ممكن است اين اتفاق دوباره روی دهد.

  -آيا نبايد دليل واضحی برای حذف كردن افراد وجود داشته باشد؟

*شفافيت از آرای مردم می آيد. محافظه كاران و اصلاح طلبان در ذات انتخاباتی كه به طريق سالم برگزار شده باشد اختلافی ندارند. اختلاف اصلی بر سر ردصلاحيتهاست نه رد كسانی كه مردم [قبلا] به آنها رای داده اند.

-آيا دلتان می خواهد شورای نگهبان قدرت ردصلاحيت نامزدهای انتخاباتی را نداشته باشد؟

* شورای نگهبان از ابتدا اينگونه بوده است. پس از رحلت امام، شورای نگهبان را تغيير دادند و چيزهای عجيب و غريبی گفتند. در انتخاباتی كه در زمان حيات امام برگزار می شد، ما مشكل ردصلاحيت نداشتيم.

به دليل آنكه نهادهای مدنی در ايران قدرتمند نيستند، شورای نگهبان برای جلوگيری از تخلفات انتخاباتی به وجود آمد. اين دليلی است كه به شورای نگهبان قدرت نظارت بر انتخابات داده شد.

وظيفه اصلی شورای نگهبان بررسی ردصلاحيتهای انجام شده توسط دولت و شكايتهای ردصلاحيت شدگان بود نه اينكه خودش هم ردصلاحيت كند.

ما اعتقاد داريم كه تحصن نمايندگان كاملا قانونی است. اگر تحصن ما به خاطر يك كنسرت غيرقانونی بود، به شدت با آن برخورد می شد.

- آيا از رهبری محمد خاتمی راضی هستيد؟

*قلبم می گويد نه ولی سرم [عقلم] می گويد بله. ما به لحاظ تاريخی با كمبود آزادی مواجه بوده ايم و آستانه تحمل يكديگر در ما بسيار ضعيف است. واقعيت اين است كه جنبش اصلاح طلبی عمر 7 ساله خويش را عمدتا مديون آقای خاتمی است.

او می توانست در برخی نقاط قاطع تر باشد، ولی به لحاظ استرتژيكی كار او درست بود. اگر گرايشات چند سال بيشتر به همين ترتيب ادامه يابد، يك جامعه كاملا مردمسالار خواهيم داشت.

از يك طرف، ما فعالان در می يابيم كه توان حذف رقيب را نداريم و از طرف ديگر، آنها نمی توانند به تنهايی كشور را اداره كنند.

موقعيت سياسی ايران به فرانسه و ايتاليا نزديكتراست تا انگليس. محافظه كاران، اصلاح طلبان را در يك كشتی نشانده اند، در حاليكه در شرايط عادی ما شاخه های مختلفی داريم. حتی محافظه كاران نيز از جريانهای متعددی تشكيل شده اند.

هيچ حزب سياسی در ايران نمی تواند بيش از 20 درصد آرای عمومی را داشته باشد. اصلاح طلبان از ترس برقراری فاشيسم و استبداد توسط محافظه كاران باهم متحد شده اند.

- اگر ردصلاحيتها باقی بمانند، آيا خطر برقراری ديكتاتوری در ايران وجود دارد؟

*در كوتاه مدت بله.

اين شرايط نمی تواند مدت طولانی ادامه داشته باشد. خواسته های مردم يا از طريق صندوق رای بيان می شود يا شورش و طغيان. دوم خرداد مثالی از گذشته است كه واقعيت جامعه را در صندوقهای رای منعكس كرد.

بدون صندوق رای اين واقعيتها به اشكال ديگری بروز می كند. مثل فرانسه قرن 19، در ايران ما چهار تحول اجتماعی داشته ايم.–انقلاب مشروطيت در سال 1906، ملی شدن نفت در سال 1951، انقلاب اسلامی در سال 1979 و دوم خرداد در سال 1997-

دوم خرداد چون از صندوقهای رای بيرون آمد بدون خشونت بود.

-آيا چهار تای ديگر هم در قرن 21 خواهد بود؟

*تمام اصلاح طلبان آرزومندند كه دوم خرداد آخرين تحول عظيم اجتماعی ايران باشد.  موفقترين آنها هم دوم خرداد بوده است.

-در سال 1906 شورای نگهبانی در كار نبود.

*ايده آن به همان زمان برمی گردد، گرچه در زمان ديگری شكل گرفت. مراجعی بودند تا سازگاری قوانين را با اسلام بررسی كنند.

به طريق مشابه، انتظار نمی رفت كه شورای نگهبان وارد جزئيات شده و نامزدهای انتخاباتی را حذف كند. كل بحث مجلس خبرگان درباره انتخابات ضبط شده موجود است. به دليل اينكه ساختار مناسبی وجود نداشت، به شورای نگهبان قدرت محدودی داده شد تا از تخلفات انتخاباتی دولت جلوگيری كند. آنچه آنها در حال حاضر انجام می دهند در حيطه اختيارات آنها نيست.

آيت الله منتظری رييس مجلس خبرگان در آن زمان می گويد كه آنها نمی خواستند اين قدرت  و اختيارات را به شورای نگهبان بدهند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی