ايران

پيك

                         

تاج

آواز خوان دربار

شيخ خزعل!

 

 

دراين سالها که موسيقی سنتی ايران به نوحه و سرود آلوده شده، بسياری از علاقمندان و دست اندرکاران و زحمت کشيدگان موسيقی ايران طی 7 دهه مدون و ضبط شده، نگران سرنوشت موسيقی ايران اند. آنها که سال های کهولت را می گذرانند در افسوس آنچه از دست رفته چشم را نمناک بر هم می نهد. اين نگرانی بی جا نيست، بويژه آنچه که در اين سالهای اخير بعنوان موسيقی شاد به مردم ارائه می شود نيز نه تنها دست کمی از نوحه خوانی ندارد، بلکه بشدت آلوده به موسيقی عربی و ترکی نيز هست. تقليدی دست چندم از موسيقی لس آنجلس که آن نيز خود هرگز نتوانست (عليرغم حضورخوانندگان و آهنگسازان سرشناس و حتی ترانه سرايان سرشناس در آن ديار) چند درصدی از آنچه که در دهه 50 عرضه کرده بود را بخواند و توليد کند. از کوزه ای که آب کرج در آن نباشد، بيش از اين چيزی نشت نخواهد کرد که تاکنون کرده است!

گهگاه از بدعت گذران و نام های فراموش نشدنی تاريخ موسيقی ايران رد و نشانی در مطبوعات طرفدارا اصلاحات پيدا می شود، اما نه از جمع زنان؛ که نام و ياد آنها عبور از دفتری پر از خط قرمز در جمهوری اسلامی است!

همين است که اگر يادی از پيشکسوتی می شود، اين نيست مگر به همت دوستان، اقوام و نسل جوانی که بسرعت هويت گذشته خويش را می جويد، که اين از بخت بلند ملت ايران است.

آذرماه امسال،  وسیع تر ازسال های گذشته، از تاج اصفهانی ياد شد. نه در تهران و يا در جمعی گسترده و يا در کنسرتی در خور او، که بر مزارش در تخت پولاد اصفهان و بعد هم از آنجا که شجره اش روحانی بود، اين بخت را به دوستانش دادند تا در تکيه سيدالعراقين اصفهان جمع شوند و در سالن هلال احمر اصفهان چند تنی بياد تاج اصفهانی بخوانند

(از جمله "محمد طاهرپور") و از صدايش بگويند که سالها راديو اصفهان را در تسخير خود داشت.

بانگ راديو تهران که در بانگ راديو نيروهوائی افتاد، ديگر تاج اصفهانی چنان جوان نبود که جوان بخواند، گرچه آنقدر آموخته بود که رديف خوانی کند و صدايش ضبط شود، که چنين شد و رديف خوانی او روی نوار ضبط شد تا نسل بعد گوش کند و بيآموزد. بر آن نوارها چه رفته است؟ کسی نمی داند. لابد بر آرشيو راديو ايران هم همان رفت که بر سر جواهرات سلطنتی و اسناد ساواک رفت.

تاج فرزند شيخ اسماعيل واعظ بود که در اصفهان منبر می رفت. تاج 9 ساله بود که برای پدرش پامنبری می خواند. پدرش بدان جهت که صدائی خوش و رسا داشت "تاج الواعظين" لقب گرفته بود. تاج او به رديف های موسيقی ايرانی سلطه کامل داشت.

در سال 1341 در باغ همايون اصفهان به همراه کسائی (استاد بی بدليل ني) درحضور چند صد نفر کنسرتی اجرا کرد که بخش هائی از آن سالها و به مناسبت های مختلف از راديو تهران و سپس راديو ايران پخش می شد.

شيخ خزعل، در آن سال های بی کسی و بی پناهی که اگر دستی به ياری دراز نمی شد، کسی نمی توانست با خواندن و نواختن خرج زندگی را تامين کند تاج را به پاس حرمتی که برای پدرش شيخ اسماعيل داشت زير پروبال خود گرفت.

شبی که شيخ خزعل را دستگير کردند، تاج در ميهمانی شيخ آواز می خواند و در هياهوی همين ميهمانی و در حالی که همگان غرق صدای شيوای تاج بودند، سرتيپ زاهدی که بعدها سپهبد کودتای 28 مرداد شد و آنشب در جمع ميهمانان شيخ بود، از شلوغی کشتی شيخ که ميهمانی در آن برپا بود استفاده کرده و در ميان آواز سحرآميز تاج، شيخ خزعل را دستگير کرد و از کشتی خارج شد! در واقع توانست او را از چنگ محافظانش که آنها نيز گوش به آواز تاج سپرده بودند بربايد.

سالها بعد، تاج اصفهانی خاطرات آنشب خود را برای اسماعيل نواب صفا اينگونه تشريح کرد:

 

من در آن سالها معمم بودم و به من "تاج زاده" می گفتند و در دستگاه شيخ خزعل آواز می خواندم. شبی که در قصر شيخ واقع در "فيليه" کنار "دجله" نزديک به خرمشهر سپهبد زاهدی که در آن ايام درجه سرتيپی داشت؛ بعنوان ميهمان وارد کشتی "هما" شد و او را دستگير کرد من هم حضور داشتم.

زمانی که شيخ خزعل دستگير شد، احتمال سلطنت و يا امارت او در خوزستان وجود داشت. زاهدی ابتدا با خزعل گرم گرفته بود و دعوت او را برای ضيافت شبانه در کشتی "هما" که متعلق به شيخ خزعل بود پذيرفت. زاهدی قبلا به سربازان خود گفته بود که بوسيله چند بلم آهسته کشتی را محاصره کنند و بعد از ورود او به داخل کشتی هما، آنها وارد کشتی شده و شيخ را دستگير کنند. اين نقشه اجرای شد و وقتی شيخ خزعل را دستگير کردند، زاهدی مرا هم همراه شيخ خزعل با خود برد!

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی