ايران

پيك

                         

هويت شناسی و هويت گرائی در ايران

دکتر م. سببي                                                                       

 

 

شکی نيست که با افزايش تماس مردم ايران با دنيای خارج انگيزه خودشناسی در ميان شهروندان بيشتر تقويت شده وبرای مقابله و يا قبول فرهنگ و ارزشهای نو، هر فرد کنجکاو مجبور به جستجو در ريشه و هويت خود ميشود. بنابراين با بالا رفتن آگاهی سياسی و اجتماعی مردم، ظهور نهضتهای هويت گرائی در ايران در آينده نزديک قابل پيش بينی هستند.

 با اينکه تاريخچه هويت شناسی و گرائی به بيش از هزاران سال قبل از ميلاد بر ميگردد، اما بارزترين روند اجتماعی و سياسی آن را در سده آخر شاهد بوده ايم. در اروپا و ساير ممالک دنيا پديده هويت شناسی و طلبی اغلب در قالب جريانات ملی با انواع مختلف ظاهرشده اند و اکثرا اين پديده اجتماعی بالحق برای رهايی از بند اسارت و خفقان استفاده شده است در حالی که نهضتهای هويت گرائی گاهی هم به منظور پيشبرد اهداف جاه طلبانه و امپرياليستی مورد بهره برداری نيز واقع شده اند. 

آن چيزی که در اين ميان حائز اهميت هست شرط پيشرفت و تکامل هر شخص در گرو آشنايی به هويت خود ميباشد. طبق علوم انسانی و حتی پزشکی پديده هويت شناسی ستون راز بقا و شخصيت هر فرد را تشکيل ميدهد و انگيزه اصلی بشر از توليد مثل، تنها حفظ خصوصيات خودی است. بدين صورت ميتوان گفت که تکامل ارزشهای انسانی در جهان تنها مديون پيشرفت علم و صنعت نبوده؛ بلکه پديده هويت شناسی نيز در تحکيم عقايد و نگرش انسانی و دمکراتيک تاثير عميقی داشته است. جريانات هويت گرائی بمرور زمان و مکان قابل تاثير هستند، اما هويت شناسی بدون وابستگی به محيط و شرايط حاکم اهميت خود را در راستای توسعه ارزش های مثبت انسانی و تمدن بشريت حفظ ميکند. جالب توجه اين است که اين دو پديده در عرصه تاريخ گام به گام پيش رفته و حتی در تشديد همديگرنقش مهمی را نيز ايفا ميکنند.  

هويت طلبی در قالب جمع (هويت گرائي) و هويت شناسی دو موضوع کاملا متفاوت از همديگر هستند. از ديدگاه علمی مرزهای کاملا مشخصی بين اين دو پديده  وجود دارد اما در ترمينولوژی و کشمکشهای سياسی اين دو به اقسام گوناگون تعبير و تقسير ميشوند. معمولا بعنوان يک ضرورت، پديده هويت شناسی در سطح فردی و هويت گرائی بطور عمومی همراه با تنشهای سياسی ظاهر ميشود واغلب هويت شناسی در بطن حرکات هويت گرائی ادغام شده و طی مراحل توسعه و تکامل خود متاسفانه بعضا تغيير ماهيت ميدهد.با توجه به اينکه  پديده هويت شناسی در مسير حرکت ناسيوناليستی و درراستای انسجام شعور ملی در جذب ارزشهای مخصوص پتانسيل بزرگی پيدا ميکند گاهگاهی دولتمردان غير دمکراتيک در تثبيت مشروعيت حکومت خود و سياستمردان فرصت طلب و جاه طلب در پايمال کردن حقوق ديگران از آن ارزشها سوء استفاده ميکنند. نمونه بارز انعطاف اين ارزشها را ميتوان در ظهور رژيم نازيستی در آلمان و فاشيستی در ايتاليا با تکيه بر پديده هويت شناسی در اوايل قرن بيستم و سياست ميلوسويچ در يوگسلاوی سابق در اواخر همان قرن مشاهده کرد. با آنکه آشنايی با هويت خود شرط لازمه در ارتقاء ارزشهای انسانيست، اما بايد پی در پی مواظب بود که جنبشهای هويت گرائی به حرکات انحصارطلب و شوينيستی تبديل نشوند. برای مثال در دوره حکومت پهلويها به منظور تحکيم رژيم سلطنتی در ايران بموازات تبليغ تز نژادپرستانه آريايی واعتقادات واهی در تاريخ و فرهنگ ديرينه، اصرار در انحلال و سرکوب ساير فرهنگهای غير فارس ميکردند. حال بر اينکه افزايش شناخت از هويت حقيقی خودی نه تنها بايد موجب تکامل خصوصياتهای مثبت انسانی در آن جامعه بشود هيچ، بلکه موجب پاسداری از حقوق ساير ملتها نيز بايد بشود.

بنظرم شيوه هدايت جنبش اساسی ترين عامل سقوط نهضت بالحق هويت گرائی به حرکت افراطی و شوينيستی ميباشد. همانطور که در بالا ذکر شد در مسير انسجام شعور قومی شهروندان دارای پتانسيل مختلفی بستگی به ذهنيات و تجربيات قبلی دارند. مهار و هدايت نهضت بر اساس شعارهای احساس برانگيزو تهمتهای سياسی بدون استناد به حقايق عينی، در اوايل جنبش براحتی ميتواند ماهيت هويت گرائی را به انحصار طلبی و شوينيستی تغيير دهد. مضاف بر اينکه مقاومت روشنفکران وصاحب نظران جامعه در تعيد و حقانيت حرکت هويت گرائی ميتواند عامل ديگری درتغيير ماهيت و سمت جنبش باشد. در کنار اين عوامل طبعا نيروهای بازدارنده از جمله اقتدار و مجموعه های رقيب نقش بسزائی در شکل گيری نهضت ايفا نيز ميکنند.

بارها شاهد بوده ايم که در جوامع جهان سوم در پی انفجارهای سياسی بدليل عدم تکامل تدريجی و در نهايت شناخت صحيح از ماهيت هويت شناسی خلعه تشکيلاتی موجب تبديل نهضت هويت گرائی به جريانات افراطی با عواقب مخربانه شده است. حوادث بالکان، افريقای مرکزی، مبارزه کردها (پ ک ک) تحت پوشش سوسياليسم و ارامنه در قفقاز را ميتوان بعنوان مثال ازتبديل نهضت هويت گرائی به جريانات افراطی نام برد. در حالی که از مبارزه مسلحانه تييموريها ومبارزه مسالمت آميز چکوسلاواکيها در چهارچوب نهضت هويت گرائی را بعنوان حرکت سالم و پخته نام برد. با آنکه کردها و ارامنه ساليان درازی از نهضت هويت گرائی در قالب جنبش های ملی تجربه کسب کرده اند اما همچنان با ضعف بزرگی در توسعه اصالت حقيقی پروسه هويت شناسی برخوردارند و ای بسا تعجب آور نيست که مبارزات بالحق شان به نهضت تجاوزگرانه و تروريستی (!!) تبديل شده است.

واقعيت اين است که بنا به جبر تاريخ برای توسعه کشور ايران ظهور نهضتهای هويت گرائی در جامعه ما امری ضروری است. محض خود نهضت هويت گرائی نبايد موجب تعجب و نگرانی صاحب نظران و سياستمداران ايرانی بشود چونکه راه ديگری برای پيشرفت مملکت وجود ندارد. اما طريقه برخورد با اين نهضتها و عدم پاسخ مقبول به مطالبات آنها بيشتر بايد نگران کننده باشد. در اين بحث صحبت از تغيير نظام ويا قانون اساسی نيست بلکه شيوه پاسخ و برخورد مردم و دولت با اين مطالبات جديد در مد نظر گرفته شده است. هر نظامی در ايران حاکم باشد مجبور به اجرای ماده 15، 19قانون اساسی جمهوری اسلامی ميباشد. در غير اين صورت نهضت هويت شناسی و گرائی در ميان ملتهای ايرانی بصورت غير طبيعی از طريق  تلويزيون های ماهواره ای و اينترنت تکامل خواهد کرد و از آنجايی که سازمانهای سياسی در خارج بيشتر دسترسی به امکانات آن چنانی دارند، طبيعتا از اين فرصت طلائی خواهان برداشت بهره های سياسی خواهند بود.      

در مجموع بايد گفت که بروز نهضتهای هويت شناسی و گرائی در ايران آينده امری اجتناب ناپذيرهست و عدم پاسخ مطلوب به اين نهضتها ميتواند نتايج ناخوش آيندی بهمراه داشته باشد.

لوند/1382    

Dr. Manaf Sababi

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی