جهان

پيك

                         

 
گزارش خبرنگار اومانيته از بغداد- پس از صدام
فراخوان‌حزب‌کمونیست‌عراق‌برای تشکیل کمیته‌های‌خلقی
 

محله "كرهادا" در مركز بغداد. سه جوان در يك ماشين در برابر سربازان آمريكايی كه در حال بازرسی هستند ميايستند و به زبان انگليسی فرياد ميزنند: مرگ بر بوش. سربازان جلوی ماشين را ميگيرند و سه جوان را پايين كشيده و برزمين ميخوابانند و تفنگهای ام شانزده را برسرشان نشانه ميروند. بدينوسيله ميخواهند مثلا كسانی را كه جرات كرده بودند در حضور آنان برضد رييس‌جمهور آمريكا شعار دهند تحقير كنند. مردم اطراف خشم خود را فرو ميخورند. چند زن هم فرياد ميزنند. اما از نظر بغدادی ها مسئله كاملا روشن است. ديگر هيچكس يا تقريبا هيچكس راجع به هدف حضور آمريكا در كشورشان توهمی ندارد.

يك هفته پس از ورود نيروهای آمريكايی در پايتخت عراق كه به سقوط حكومت انجاميد اهالی بغداد بيش از پيش احساس ميكنند كه درميان دو سنگ آسياب گرفتار شده اند و به بازيچه هايی در نمايشنامه عروسكی تبديل شده اند كه دو قهرمان بيشتر نداشت: بوش و صدام كه هركدام توپ را به ديگری پاس ميداد. اگر ويژگی روزهای نخست ورود آمريكايی ها به بغداد آن بود كه از شادمانی و جشن عمومی كه امريكاييها انتظارش را داشتند خبری نبود، وضع بتدريج به سمت بی اعتمادی رفت و زمان كمی لازم بود كه اين احساس به خصومت تبديل شود.

در بغداد هيچكس آمريكايی ها را بخاطر آنكه شاهد صحنه های غارت بوده و جلوی آن را نگرفته اند نمی بخشد. همه به اين مسئله اشاره ميكنند كه يكی از نخستين مواضعی كه توسط سربازان اشغال شد سفارت نفت عراق بود، كه فورا به يك دژ تبديل شد و هزاران سرباز و تانك آن را در حفاظ گرفتند. اما موزه باستانشناسی غارت شد و بخشی از مجموعه آن تخريب شد، كتابخانه ملی به اتش كشيده شد و ناامنی بر همه جا حاكم گرديد. به اين وضع كمبود و قحطی همه وسايل ضروری زندگی اضافه می‌شود و قبل از هرچيز برق كه هنوز راه نيفتاده است.

تظاهرات مردم هرچند كه هنوز ابعادی وسيع نيافته، اما هر روز بويژه  دربرابر هتل فلسطين كه روزنامه نگاران و همينطور افسران آمريكايی درانجا حضور دارند تكرار می‌شود. تظاهركنندگان شعار ميدهند "با خون و جان از عراق دفاع ميكنيم" و پرچمهای عراق را تكان ميدهند. شعارهايی نظير "نه به تهاجم" يا "آمريكا به خانه ات برگرد" برروی پلاكاردها به چشم ميخورد.

يكی از تظاهر كنندگان بدون هيچ ترديدی ميگويد: "اين غارت ها تحت نظارت كامل خود آمريكايی ها انجام شد. همانها پول ها را بردند. اينها تروريستهايی هستند كه برای نفت آمده‌اند" پلاكاردی بالا ميرود. روی آن نوشته شده: بوش مساوی صدام. اين جمله در واقع جايی برای بحث باقی نميگذارد. عراقيها ديگر نميخواهند در انتخاب ميان دو گزينه دروغين محبوس شوند و اين را با  صدای بلند اعلام ميكنند. احزاب سياسی در حال سازماندهی خودشان هستند. اعلاميه های بسيار زيادی پخش می‌شود. از برخی سازمانهای اسلامی، حزب "همه برای دمكراسی” و بويژه حزب كمونيست عراق، حزبی كه در دهه هفتاد بسيار نيرومند بود ولی بعدا در دهه هفتاد توسط صدام سركوب شد و هوداران آن قتل عام شدند. در اعلاميه كمونيستها گفته می‌شود: "فضای نوينی جهت مبارزه برای دمكراسی و آزادی” بوجود امده است. آنها از مردم ميخواهند كه با تشكيل كميته های خلقی در هر محله و در هر منطقه امنيت را تامين كنند و از بناهای بيمارستانی و مراكز اموزش و پرورش محافظت كنند.

نگرانی مردم تنها از حفظ استقلال خود دربرابر استقرار ارتش آمريكا نيست. بلكه همراه آن عدم اعتماد به شورای ملی عراق به رياست احمد چلبی نيز هست، فردی كه او را عزيزدردانه جرج بوش مينامند. يكی ميگويد ما اصلا اين "اپوزيسيون را نميشناسيم" و ديگری اضافه ميكند " آن موقع كه ما بدبختی ميكشيديم اين آقايان در هتلهای پنج ستاره لندن و نيويورك زندگی ميكردند و حالا ميخواهند خود را نماينده ما معرفی كنند." ظاهرا حاكم جديد موصول زودتر از همه اين قضيه را فهميد. مردم اين شهر در شمال، كه از سخنرانی آمريكايی پسند او ناراحت شده بودند با استفاده از آزادی بازيافته، نارضايتی خود را نشان دادند. سربازان آمريكايی شليك كردند و دوازده كشته و قريب صد مجروح بجای گذاشتند. اين را هيچ عراقی فراموش نخواهد كرد.  

  
 
                      بازگشت به صفحه اول

Internet
Explorer 5

 

ی