ايران

پيك

                         
 

دختران

در آرزوی خواب در خوابگاه!
 
 

تا ديروز, نه بهتر بگويم تا ساعت 9 ديشب فكر می كردم كه خوابگاهها مظهر يك نوع بيعدالتی و بی توجهی هستند. خصوصا" در دانشگاههای بزرگی نظير تهران اين معنا واضح تر است. تعدادی از مستعد ترين و بهترين جوانان اين كشور كه با تلاش زياد از سدی به نام كنكور گذشته اند و با هزار اميد و اّرزو وارد دانشگاه شده اند مجبور به زندگی در اتاقهای شلوغ و با حد اقل امكانات هستند. چيزی كه عملا "امكان تلاش و فعاليت را تا حدود زيادی از انها سلب ميكند و به خصوص در ترم های نخستين ضرباتی به اّنان وارد می كنند. جالب ان كه به دليل اّمار مسرت بخش ورود دختران به دانشگاه ها اين محدوديتها در باره انها بيشتر خود را نشان می دهد,اين را اضافه كنيد به يكسری ديد های محدود و مقرراتی نظير ساعات منع عبور و مرور دختران و ...

اما ديشب خبری را شنيدم كه به نوعی اين دغدغه را از ذهنم زدود و نگرانی ديگری را جايگزين كرد. نگاه كوتاهی به دفتر های انتخاب رشته امسال نشان می دهد كه بسياری از دانشگاه های بزرگ از دادن همين خوابگاهها هم امتناع ورزيده اند. مثلا" در تهران ,دانشگاههای شهيد بهشتی وعلامه طبا طبايی اعلام كرده اند كه از دادن خوابگاه معذورند. تعداد ديگری از دانشگاهها هم خوابگاهها را فقط برای يكی _دو نيمسال نخست اعلام كرده اند.
اشكال اولی كه هست خارج كردن جوانان شهرستانی از دانشگاههای بزرگ است. همه ما می دانيم كه هزينه اجاره يك منزل كوچك, تازه اگر شانس يافتن اّن را داشته باشيد از توان اغلب خانواده ها خارج است. پس جوانان ساكن در شهرستان كه با حد اقل امكانات و بدون بسياری از امكانات كمك اموزشی درس خوانده اند فقط به گناه اين كه خانواده ها يشان ساكن شهر تهران نيستند از تحصيل در دانشگاههايی خارج از شهر خودشان منع ميشوندو
بسياری از فرصتهای پيشرفت را به سادگی از دست می دهند.

اما اين تنها يك وجه قضيه است. كافی است كه مثل من يك دختر دانشجوی ساكن خوابگاه باشد .اّن وقت است كه كم كم می فهميد قضيه از چه قرار است. با لحاظ كردن تمام نكات فوق اگر يك پسر و دختر را در موقعيت برابر مالی در نظر بگيريم مسلم است كه امكان تهيه مسكن مستقل برای يك اقای دانشجو به مراتب ساده تر است ...حلقه مفقوده جامعه ما:امنيت
اين مطلب را تجربيات 3 سال دانشجويی و دوستانی كه در اين مدت با اين مشكل دست و پنجه نرم كرده اند به من ثابت می كند. علی الخصوص در شهری نظير تهران يافتن خانه ای كه بتواند خانواده ای را خاطر جمع سازد و دختری را از گزند مخاطرات جور و واجور در امان بدارد كاری است بس دشوار. فراموش نكنيم كه اين جامعه خواسته يا نا خواسته محدوديت هايی را به همه ما تحميل می كند.

حالا اين نكته را بگذاريد در كنار حرف و حكايت هايی مبنی بر اين كه سال به سال دختران بيشتر وارد دانشگاهها می شوند و اين كه هزار و يك مشكل می افريند و تلاشهای گوناگونی كه در اين سالهای اخير صورت گرفته است تا به نوعی از اين ورود چشمگير جلو گيری كند
طرح هايی كه هيچ كدام به دليل كوشش دختران به نتيجه نرسيد.اما ظاهرا" مسئو لان راه بهتری يافته اند. شايد خوابگاه ندادن راه بسيار خوبی برای خارج كردن دختران از گردونه باشد.
دانشگاههای بزرگ و كوچكی كه از ارائه خوابگاه معذورند عملا" دختران غير بومی را از پذيرش خود خارج كرده اند.البته اين نكته در دانشگاههای تهران بيشتر قابل توجه و تا سف افرين است.

در جامعه ما بسياری از راههای پيشرفت به روی زنان بسته است. محدوديت های عرفی و اجتماعی و گاه حتی قانونی سدهايی هستند كه دختران ايرانی بارها با ان مواجه شده اند ولی عقب نرفته اند. و در سالهای اخير با كمك پشتكار و احساس مسئوليت به نحو قابل تحسينی وارد دانشگاهها شده اند.ورود به دانشگاه برای بسياری از انها شايد تنها راه پيشرفت,ورود به جامعه و يافتن موقعيت باشد. چرا بايد به بهانه های گوناگون اين دريچه ها را محدود كرد؟
يادم هست كه ترم گذشته يكی از اساتيد بسيار گرانقدر به پسرهای كلاس می گفت: درس بخوانيد. وگر نه تا چند سال ديگر مجبوريم چند تا عكس از شما به ديوار بزنيم و بگوييم اين دانشكده قبلا" پسر هم داشته است!

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی