ايران

پيك

                         

اين تيشه را تجارت و بازار به ريشه ايران زده

چوب فروشی كه دوبله

تلويزيون دراختياراوست

 

 

 

ژاله كاظمی، يكی از برجسته ترين گويندگان تلويزيون و سينمای قبل از انقلاب ايران در سن 61 سالگی در يكی از بيمارستان های امريكا براثر بيماری پيشرفته سرطان چشم بر جهان فرو بست. او كه صدايش يادآور سوفيالورن و فروزان در فيلم های فارسی بود، پس از انقلاب از ايران رفته بود اما چند سال بعد به ايران بازگشت و كار نقاشی و گويندگی خود را با زحمت بسيار و از حاشيه دوباره آغاز كرد.

ژاله كاظمی پس از بازگشت به ايران در بخش دوبله تلويزيون مشغول كار شد و با آنكه از قديمی ترين، با سوادترين و مسلط ترين گويندگان ايران بود، پذيرفت كه بطور محدود كار كند. وقتی كار می دادند می پذيرفت و انجام می داد و زمانی كه كاری برای دوبله به او نمی دادند در خانه نقاشی می كرد. و اين محدوديت را در تعداد تابلوهائی كه كشيد ونمايشگاه هائی كه گذاشت می توان حدس زد. نمايشگاه كه می گذاشت غلغه می شد.

بعد از تسلط  علی لاريجانی بر تلويزيون موج جديدی از تصفيه ها شروع شد و عزيز دردانه های بی هنر و كم سواد، به بهانه انقلاب و تصفيه انقلابی، يكبار ديگر رفتند سراغ  قديمی ها و ليست تهيه كردند. ماموريت را برعهده شخصی بنام كدخدازاده گذاشتند كه در شبكه موتلفه اسلامی عمل می كرد. ژاله كاظمی كه با هزار اميد از امريكا بازگشته و  زيبائی صميمی و معصوم خود را زير پوشش بی روح اسلامی برده بود تا در تهران نفس بكشد در ليست كدخدازاده قرارگرفت. مردی كه از رياست كارخانه سيما چوب، به فرمان علی لاريجانی و موافقت رهبری موتلفه اسلامی به رياست دوبله تلويزيون رسيده بود! تا آن زمان بمدت دو سال شبكه های مختلف تلويزيون كه اكنون به شش شبكه رسيده اند بخش های مستقل دوبله داشتند. بدستور علی لاريجانی بخش دوبله همه شبكه های تلويزيون تحت سرپرستی كدخدازاده قرار گرفت. به اين ترتيب، سيما چوب، كه بخش عمده صنعت چوب ايران را دراختيار دارد، ضمن تهيه نيازهای تلويزيون در زمينه مبلمان و دكوربندی كه خود تجارتی بزرگ با بودجه غير قابل كنترل تلويزيون است، با بخش دوبله تلويزيون در ارتباط قرار گرفت! نخستين كسی كه بدستور چوب فروش تازه به تلويزيون آمده مشمول تصفيه های جديد و خانه تكانی تلويزيون از غير خودی ها شد "ژاله كاظمی” بود كه به حق و بموجب لياقت و تجربه ای كه داشت مسئول دوبله تلويزيون شده بود.

همكاران كاظمی در بخش دوبله نامه ای را امضا كردند و خواستار بازگشت كاظمی اين برجسته ترين گوينده زن بازمانده در ايران شدند. آنها كه نامه را نوشته و امضاء كرده بودند، می دانستند و فهميده بودند، هنر دوبله ايران كه در دوران اوج خود قبل از انقلاب به بزرگترين دوبله جهان تبديل شده بود، دو گوينده شاخص داشت كه در بخش مردان منوچهر اسماعيلی بود و در بخش زنان ژاله كاظمی.  منوچهر اسماعيلی كه بجای بهروز وثوقی در فيلم ها حرف می زد نيز بيكاراست و خيابان متر می كند. كدخدازاده با اين نامه و بازگشت كاظمی و چند چهره ديگر به بخش دوبله تلويزيون مخالفت كرد و نامه را برای لاريجانی فرستاد. لاريجانی نه تنها تصفيه را تائيد كرد، بلكه بمانند ديكتاتور تام الاختيار تلويزيون حكم اخراج ژاله كاظمی را نيز صادر كرد. لاريجانی به سبك بازجوهای اوين، برای كاظمی پيغام فرستاد كه توبه كند و توبه نامه بنويسد تا بخشيده شود! ژاله كاظمی پاسخی تند خطاب به لاريجانی نوشت و در پايان آن به لاريجانی توصيه كرد " شما بايد توبه كنيد. من ننگ كار با شما را نمی پذيرم"

اين سرآغاز افسردگی شديدی بود كه سرطان تحت كنترل ژاله كاظمی را فعال و تشديد كرد. تصميم گرفت يكبار ديگراز ايران برود. وقتی در فرودگاه خواست با كسانی كه به بدرقه اش آمده بودند وداع كند با صدائی بلند گريست و گفت: به جائی می روم كه اينها بر جسم نماز هم نخوانند! گناه من اين بود كه هنرمندم و عاشق ايران، اما تسليم بی هنری و ديكتاتوری نمی شوم. ( به ستون هنر و انديشه مراجعه كنيد)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی