ايران

پيك

                         
عضو موتلفه و از رهبران انجمن اسلامی بازار تهران
تاجر بزرگ فرش
درويلای تابستانی اش ترور شد
تسويه حساب های درونی حزب الله و موتلفه
يا ورود توسعه اقتصادی به مراحل تازه
 
 
 

حسن رئوفی – پاريس

 

روزنامه های روز شنبه و يك شنبه در صفحه حوادث خود، خبر هجوم مسلحانه به يك بازاری ملياردر، در ويلای تابستانيش در فشم را منتشر كردند. در خبرها نامی از اين ميلياردر كه در اثر اين هجوم دخترش كشته و خودش به شدت زخمی شد آورده نشده است.

طبق اخبار دريافتی، بازاری مزبور حاج اكبر كريمی نام دارد كه از اعضای با نفوذ حزب موتلفه اسلامی است و از همكاران نزديك اسدالله لاجوردی بوده است. او همچنين يكی از سازماندهندگان باندهای سياه و چماقداران در سالهای پس از انقلاب است.

اكبر كريمی و 3 برادر ديگرش به نامهای احمد،  محمد و علی همگی از فعالان حزب موتلفه و از عوامل مهم گرداننده زندان ها بوده اند.

يكی از برادران وی به نام حاج احمد كريمی كه قبل از انقلاب شاگرد يك فرش فروش بود، پس از انقلاب با چپاول و دزدی به يكی از مولتی ميلياردهای تهران تبديل شد. او اكنون رئيس سازمان اصناف تهران است. سازمانی كه يك از جمعيت های وابسته به موتلفه می باشد.

برادر ديگر او علی كريمی كه قبل از انقلاب استوار ارتش بوده، پس از انقلاب در حمله به كردستان در كنار صادق خلخالی بوده و در عكسهايی كه از اعدام كردها توسط خلخالی منتشر شده، او با يك پيراهن سفيد در بعضی از عكسها حضور دارد.

برادر ديگر او محمد كريمی نيز يكی از عوامل قتل عام زندانيان سياسی در سال 1367 بوده است.

در بازار تهران خبر حمله به حاج اكبر مثل بمب صدا كرده است. در رسانه ها اين خبر به شكل رمزی منتشر شد. در زير يك نمونه از گزارشات مطبوعات به نقل از روزنامه اعتماد روز يكشنبه آورده می شود.

  

راز پشت‌ پرده‌ جنايت‌ خانه‌ ويلايی

در بازار فرش‌ فروش‌ ها به‌ خبر نگار ما می گفتند :

دنبال‌ اين‌ حادثه‌ نباشيد ، برايتان‌ خطر دارد!

روزنامه اعتماد - يكشنبه 21 تير 1383

هجوم‌ يك‌ مرد مسلح‌ نقابدار به‌ خانه‌يی ويلايی در فشم‌ كه‌ اعضای خانواده‌يی را با شليك‌8 گلوله‌ هدف‌ قرار داده‌ بود، همچنان‌ در پس‌ پرده‌ ابهام‌ قرار دارد و تمامی آشنايان‌ و نزديكان‌ اين‌ خانواده‌، درباره‌ اين‌ جنايت‌ بطور اسرارآميزی سكوت‌ اختيار كرده‌اند.

صبح‌ روز جمعه‌ يك‌ مرد مسلح‌ با نقابی بر چهره‌، خودش‌ را به‌ بالكن‌ طبقه‌ بالايی يك‌ منزل‌ ويلايی در فشم‌ رساند. در حالی كه‌ اعضای خانواده‌ يك‌ مرد ثروتمند در آن‌ سكونت‌ داشتند. اين‌ ويلا متعلق‌ به‌ مردی است‌ كه‌ به‌ عنوان‌ تاجر فرش‌ در بازار تهران‌ حجره‌ دو دهنه‌ واقع‌ در سرای قدس‌ دارد. اين‌ تاجر فرش‌ همراه‌ با همسر، دو دختر و يك‌ پسر خود برای گذران‌ روزهای داغ‌ تابستان‌، از تهران‌ به‌ ويلاي‌شان‌ در فشم‌ رفته‌ بودند.

ساعت‌ حدود پنج‌ صبح‌ بود كه‌ نقابدار مسلح‌ وارد ساختمان‌ ويلايی شد و با شليك‌ 8 گلوله‌ اعضای خانواده‌ تاجر فرش‌ را هدف‌ قرار داد.

اين‌ مرد مسلح‌ دختر 26 ساله‌ خانواده‌ را با يك‌ گلوله‌ به‌ قتل‌ رساند، گلوله‌يی هم‌ به‌ پای پسر جوان‌ خانواده‌ شليك‌ كرد و سپس‌ با شليك‌ شش‌ گلوله‌، پدر خانواده را نقش‌ زمين‌ كرد.

قاتل‌ به‌ تصور اينكه‌ مرد صاحبخانه‌ كشته‌ شده‌ است‌ به‌ طرف‌ بالكن‌ دويد و پا به‌ فرار گذاشت‌. هم‌ اكنون‌ اين‌ صاحبخانه‌ در بخش‌ مراقبت‌های پزشكی قرار دارد و پزشكان‌ عمل‌ جراحی وی را رضايتبخش‌ توصيف‌ مي‌كنند.

جزييات‌ اين‌ جنايت‌نشان‌ مي‌دهد كه‌ قاتل‌ نقابدار نه‌ برای سرقت‌، بلكه‌ برای كشتن‌ صاحبخانه‌ وارد خانه‌ ويلايی شده‌ بود و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ قصد انتقامجويی داشته‌ است‌.

قراين‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ مرد مسلح‌ آشنايی نسبتا كاملی نسبت‌ به‌ زندگی مرد فرش‌فروش‌ داشته‌ و از قبل‌ مي‌دانسته‌ كه‌ وی روزهای تعطيل‌ به‌ ويلای خود در فشم‌ مي‌رود تا در كنار خانواده‌اش‌ باشد. به‌ همين‌ خاطر سحرگاه‌ روز جمعه‌ را برای انجام‌ قتل‌ او انتخاب‌ كرده‌ بود. او قطعا با تعقيب‌ و مراقبت‌ پی برده‌ بود كه‌ خانواده‌ مرد فرش‌ فروش‌ در اين‌ فصل‌ از سال‌، خانه‌ شهري‌شان‌ واقع‌ در قلهك‌ را ترك‌ كرده‌ و به‌ ويلای خود در فشم‌ رفته‌اند.

مادر خانواده‌ مي‌گويد: حدود ساعت‌ پنج‌ صبح‌ در يكی از اتاق‌ها مشغول‌ نماز بودم‌ كه‌ متوجه‌ شدم‌ مردی نقابدار بالای سرم‌ ايستاده‌ و لوله‌ هفت‌تيرش‌ را به‌ روی شقيقه‌ام‌ گرفته‌ است‌، او به‌ من‌ گفت‌: «اگر صدايت‌ دربيايد، با يك‌ گلوله‌ مي‌كشمت‌!»

بر اساس‌ قراين‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ قاتل‌ نقابدار قصد غافلگير كردن‌ و ترور مرد صاحبخانه‌ را داشت‌ اما پس‌ از ورود به‌ ويلا با همسر او بر پای سجاده‌ نماز روبرو شده‌ است‌.

رفتار مرد نقابدار نشان‌ مي‌دهد كه‌ او قصد كشتن‌ اين‌ زن‌ را نداشت‌، به‌ همين‌ خاطر لوله‌ سلاح‌ را روی گيجگاه‌ وی گذاشته‌ اما با وجود درگيری به زن‌ شليك‌ نكرده‌ است‌. مادر خانواده‌ مي‌گويد: «در همين‌ موقع‌ يكی از دخترانم‌ بنام نفيسه‌ 26 ساله‌ وارد اتاق‌ شد و با ديدن‌ مرد مسلح‌ با صدای بلند شروع‌ به‌ جيغ‌ زدن‌ كرد. اما مرد غريبه‌ گلوله‌يی به‌ سر دخترم‌ شليك‌ كرد و او را كشت‌...»

اين‌ مادر داغديده‌ كه‌ شاهد قتل‌ دخترش‌ بود، طاقت‌ از دست‌ داد و فريادزنان‌ با قاتل‌ درگير شد اما باز به‌ طرفش‌ شليك‌ نشد تا اينكه‌ پدر خانواده‌ با پسر جوانش‌ با شنيدن‌ جيغ‌ و فرياد سراسيمه‌ وارد اتاق‌ شدند و در اين‌ لحظه‌ بود كه‌ مرد نقابدار با هدف‌ كشتن‌ مرد صاحبخانه‌، شش‌ گلوله‌ پياپی به‌ بدن‌ او شليك‌ كرد، شواهد نشان‌ مي‌دهد قاتل‌ نقابدار پس‌ از كشتن‌ صاحبخانه‌ قصد فرار داشت‌ كه‌ گلوله‌يی به‌ پای پسر خانواده‌ شليك‌ كرد تا تعقيبش‌ نكند.

به‌ گزارش‌ خبرنگار ما ، ديروز پرونده‌ اين‌ جنايت‌ كه‌ برای تحقيق‌ و شناسايی مرد نقابدار به‌ بازپرس‌ جنايی تهران‌ و اداره‌ آگاهی محول‌ شده‌ بود، برای ادامه‌ تحقيق‌ به‌ دادگاه‌ لواسانات‌ ارجاع‌ شد.

سرهنگ‌ كشفی معاون‌ جنايی اداره‌ آگاهی گفت‌: از نظر بازپرس‌ پرونده‌ چون‌ جنايت‌ خارج‌ از محدوده‌ تهران‌ صورت‌ گرفته‌ به‌ دادگاه‌ جنايی مربوط‌ نمي‌شود اما از آنجا كه‌ رسيدگی به‌ قتل‌ در حيطه‌ كاری ما است‌ از كلانتری لواسانات‌ می خواهيم‌ كه‌ پرونده‌ را به‌ اداره‌ آگاهی تهران‌ برگردانند.

به‌ هر حال‌ مهاجم‌ مسلح‌ كه‌ بعد از به‌ گلوله‌ بستن‌ اعضای اين‌ خانواده‌ از پنجره‌ ساختمان‌ فرار كرده‌ است‌، با انگيزه‌يی غير از سرقت‌ وارد خانه‌ شده‌ بود كه‌ احتمال‌ مي‌رود نوعی انتقامجويی از كريمی  بوده‌ است‌.

خانواده‌ كريمی در خانه‌يی واقع‌ در خيابان‌ دولت‌ زندگی مي‌كنند اما برای گذران‌ تعطيلات‌ تابستانی به‌ خانه‌ ويلايی خود در فشم‌ رفته‌ بودند.

در همين‌ رابطه‌ خبرنگار «اعتماد» ديروز به‌ بازار فرش‌ تهران‌، محلی كه‌ اكبر كريمی در آنجا حجره‌ فرش‌ فروشی دارد مراجعه‌ كرد تا اطلاعاتی در رابطه‌ با وی و انگيزه‌ قاتل‌ ناشناس‌ كسب‌ كند. از آنجا كه‌ صاحب‌ ويلای فشم‌ از قديمي‌های اين‌ حرفه‌ در بازار است‌ بيشتر فروشندگان‌ او را مي‌شناختند. اما با شنيدن‌ نام‌ وی از دادن‌ اطلاعات‌ در مورد او خودداری مي‌كردند و با ابهام‌ وبا احتياط‌ خاصی از او حرف‌ ‌زدند.

مغازه‌ فرش‌فروشی اكبر كريمی كه‌ در سرای قدس‌ در انتهای بازار فرش‌ تهران‌ قرار دارد تعطيل‌ بود و هيچ‌ اعلاميه‌ يا آگهی ترحيمی هم‌ در رابطه‌ با فوت‌ دختر وی به‌ در و ديوار نزده‌ بودند. وقتی از ساير فرش‌فروش‌ها در مورد آقای كريمی پرس‌ و جو شد تنها يك‌ جوان‌ حاضر به‌ پاسخگويی شد و گفت‌: آقای كريمی از بچگی در اين‌ بازار كار كرده‌. از شاگردی شروع‌ كرد تا اينكه‌ خودش‌ صاحب‌ دو دهنه‌ مغازه‌ فرش‌فروشی شد. از آن‌ گذشته‌ وی يكی از اعضای انجمن‌ اسلامی بازاريان‌ بود و تقريبا همه‌ او را مي‌شناسند. من‌ اگر جای شما بودم‌ دنبال‌ اين‌ قضيه‌ كه‌ چرا اين‌ اتفاق‌ برای آقای كريمی و خانواده‌اش‌ افتاد، نمي‌رفتم‌. اگر دنبال‌ اين‌ قضيه‌ رفتيد از همه‌ خداحافظی كنيد چون‌ ممكن‌ است‌ سر از جای دوری درآوريد!

مادر خانواده‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: شما خبرنگاران‌ آبروی ما را در محل‌ و بازار برده‌ايد. نبايد اين‌ موضوع‌ به‌ مطبوعات‌ كشيده‌ مي‌شد، ما اصلا نمي‌خواستيم‌ كسی از اين‌ موضوع‌ چيزی بفهمد!

 
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی