ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

ترور در اسلام
آب از سرچشمه گل آلوده است
سين. ابراهيمی

 
 
 
 
 

خطر نزديكی و همكاری ارگانيك  القاعده و آن بخش از بنيادگرايان كه درحاشيه حكومت و دور از دولت ايران قرار داشتند و اكنون همه ابزار قدرت را در دسترسی خود دارند، برای فعاليت های  تروريستی جدی است. نقاط افتراق فكری آنها كمتر از زمينه مشترك دينی است. رجعت طرفداران خودكشی های تروريستی در شيعه و  القاعده به صدر اسلام، آنان را  از خصومت های بين راه از جمله ـ تخريب مقابر امامان شيعه و دادن بهشت در مقابل كشتن 6 شيعه توسط وهابيون ـ رها می‌كند و در  بستر فكری  خشونت حكومت سالهای نخست اسلام، آنها را به هم پيوند می‌زند.

 

فتوای ترور سلمان رشدی كه منتسب به آقای خمينی است  و دستور ترور نويسندگان و شاعران و فعالين سياسی در زمان رهبری آقای خامنه ای  كه وی را آمر اصلی اين عمليات می‌دانند، تقليد عقب مانده ای  از اولين ترور های  مكتوب در تاريخ اسلام است كه به دستور حضرت محمد پيامبر اسلام در مدينه  انجام گرفت و آنهم ترور  شاعران و سخنوران اهل مدينه در همين دوران است، يعنی  كعب پسر اشرف، عصماء دختر مروان و سلام پسر ابى الحقيق.

 

در اديان توحيدی اگر دين مسيح در اپوزيسيون ظهور كرد و طی سه قرن خود رابا فرهنگ اپوزيسيون  ساخت و زمانی كه به عنوان دين رسمی امپراطوری روم انتخاب شد به عنوان دين بخششگرشناخته شده  بود و توانست خود را با ساز وكار يك امپراطوری مدرن همراه كند، می‌بينيم كه رفرميست های مسيحی عصر حاضر، در ابتدا همه سلفی هستند؛ يعنی می‌خواهند آنرا از پيرايه های قرون وسطايی پاك كنند. اما برعكس دين يهود و اسلام در ميان قبايل بدوی به شكل دين حكومتی خشن ظهور كردند.

***

 

ايران روز های نگران كننده ای را سپری می‌كند. گويی  سدی كه در مقابل سيل ويرانگر بوجود آمده بود فرو ريخته است، از ديواری سخن می‌گويم كه در مقابل نفوذ و تهاجم تروريستی عليه آزاديخواهان، روشنفكران و فعالين مدنی طی چند سال گذشته بوجود آمده بود. از ديواری می‌نويسم كه مانع از آن بود كه حاملان سياست های خود سر، از نهاد های قانونی دولتی، بسته ها و چمدانهای ديپلماتيك  و امكانات لجستيگی دولت جمهوری اسلامی در جهان برای پيشبرد سياستهای تروريستی بهره بگيرند.

 

   پس از افشاگری در مورد فعاليت های تروريستی  سازمان يافته زير نظر وزارت اطلاعات در دوره های فلاحيان و دری نجف آبادی كه خاتمی آنرا «غده چركين» ناميد. هرچند نتوانست اين غده را از ريشه درآورد، ولی  ديوار مانعی برای كار های مشابه آن بوجود آمد. هر چند اين ديوار غيرقابل عبور نبود و متاسفانه شامل  مناطقی كه اقليت های ملی و مذهبی در آن زندگی می‌كنند نشد.

اكنون دولت،  تنها نهادی كه می‌خواست و تلاش می‌كرد ساير اركان حكومت را به رعايت قانون فراخواند و تا حدودی هم توانسته بود و به كندی حتا بر قوه قضايی تاثير گذارد رفت.اكنون  برخی از سازمان دهندگان و فتوا دهندگان ترور آزاديخواهان  عملا بر قوه مجريه چيرگی يافته اند و برخی حتا پست وزارتی يافته اند.  اين نيرو ها عمدتا پس از انتخابات نمايشی مجلس هفتم و با دخالت مستقيم رهبر جمهوری اسلامی  چه از نظر مالی و چه با بكار بردن نفوذ های اداری نهاد های حكومتی جان گرفتند و فعال شدند. اكنون رهبر جمهوری اسلامی به عقب مانده ترين و متحجرترين  نيرو های فكری و اجتماعی متكی است. اين آرزو كه « آقای خامنه ای اصلاحات را رهبری كند.» اكنون به استهزا بيشتر شبيه است تا يك توصيه سياسی.

 در چنين شرايطی كه ارتجاعی ترين نيرو های سياسی و فرهنگی به ابزار های عمده دولتی مجهز می‌شوند و و ميليارد ها دلار از فروش نفت را در دست دارند، به يك خطر جدی در ايران و جهان تبديل می‌گردند. بهمين جهت توجه پژوهشگران سياسی به اين نيرو ها ضروری است.

 

ركود فعاليت های اين گروهها  پس از تغيير فضای سياسی جامعه، بويژه  آغاز كار مجلس هفتم  به پايان رسيد  و نخستين حركت معنا دار در زمينه راه انداختن كار زار  تروريستی و خودكشی تروريستی بوسيله روزنامه كيهان  در پاييز سال گذشته  پرچمداری شد، كه اكنون سردبيرش از پله های وزارت ارشاد بالا می‌رود. متعاقب آن مدارس خودكشی تروريستی و ستاد آن در بوشهر راه افتاد كه حسين شريعتمداری در آن ثبت نام كرد. علی صمدی دبير اين "همايش مجاهدان شهادت طلب" در مصاحبه با كيهان خبر داد:

 

ـ تا كنون 25 هزار نفر در اين ستاد كه يك ستاد بين المللی است ثبت نام كرده اند و اين افراد پس از تعليم و آموزش در ماموريت انتحاری شركت می‌كنند.

 

پس از آن روز يكشنبه 15 شهريورماه كيهان،  پس از تمجيد از عمليات انتحاری با اشاره به تهديد های جرج بوش در مورد فرستادن پرونده ايران به شورای امنيت سازمان ملل، نوشت:

 

« تير های شيطان  به آخر رسيده  اما ما هنوز تير های اصلی را نيفكنده ايم.»

 

10 ماه  پس از اين رويداد نشريه پرتو سخن فرم درخواست عضويت در" لشگر استشهادی”  را چاپ كرد ، اين نشريه  كه زير نظر مصباح يزدی پدر فكری احمدی نژاد و مرجع تقليد اكثر فرماندهان بسيجی منتشر می‌شود،  به وسيله  "موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی”  حفاظت قانونی  و تامين مالی می‌شود، نشان از قدرتمندی اين جريان فكری در دستگاه ولايت فقيه دارد كه متصديان قبلی عمليات خودكشی تروريستی نداشتند. اخيرا هم  بسيج دانشجويی كه زير نظر سپاه پاسداران اداره می‌شود خطاب به غرب اعلام كرده است:

 

 ـ در صورت دشمنی بيشتر، هسته های حق طلب و حزب الله دنيا را  عليه تان بسيج می‌كنيم.

 

سايت بازتاب  قبل از چاپ مقاله ای با تيتر « از شهادت طلبی تا عمليات انتحاری القاعده» با انعكاس تشابه كلامی  "اعلاميه  ثبت نام نيرو های استشهادی” با ادبيات بيانيه و اظهارات سران «القاعده»  روی استفاده از واژه هايی چون «كيان اسلام»  و «دفاع از اسلام» انگشت گذاشته است. اين سايت كه به محافلی از سپاه پاسداران نزديك است اخيرا يكی از روزنامه های مهم ايران را به سخنگويی القاعده متهم كرده بود، خود ظاهرا مخالف القاعده است وهمواره شيعيان ساير كشورهای ديگررا به انتقام گيری از اهل تسنن  تشويق می‌كند. ظاهرا نگران تشابه عمليات «استشهادي» شيعه و انتحاری (!!) القاعده است.  طی مقاله يادشده كه از 21 منبع شيعه و سنی و غيره استفاده شده است، در اين تفاوت گذاری موفق نبوده است و در استدلال تحريم  تروربوسيله  اسلام وقتی به  واقعيت هايی چون «صدور حكم اعدام سلمان رشدی  و يا ترور حسنعلی منصور توسط گروه فداييان اسلام می‌رسد، ناچارا  به مجوزشرعی از «سوی حاكم شرع جامع الشرايط»  پناه می‌برد. يعنی اگر افرادی چون مصباح، روح الله حسينيان و محسنی اژه ای اجازه شرعی بدهند می‌شود ترور هايی مانند  قتل های زنجيره ای در ايران و جهان را ادامه داد.

 

حقيقت مطلب اين است كه تروريسم خوب و بد نداريم. تروريسم فی نفسه مذموم است و درخت غير دموكراتيك ترين وناپاك ترين انديشه های جهان را آبياری می‌كند. خودكشی و يا ديگركشی انقلابی و ضد انقلابی هم وجود ندارد. هر گونه تروری از ناحيه هر قشری و از سوی هرگروه اجتماعی به نفع قشری ترين و مرتجع ترين لايه های اجتماعی  در داخل و تحكيم منافع ارتجاع جهانی است وبه آنان كمك می‌كند تا قدم به قدم به هدفشان كه غارت مردم و استقرار حكومت  رعب وترس   است برسند. ترور روشنفكران ونويسندگان از سوی عوامل حكومتی و همانطور مانند ترور عوامل حكومتی به دست ديگران، حتی ستمديدگان به تشديد حكومت سركوب و اختناق ياری می‌رساند. دولت و حكومت را مجاز نشان می‌دهد تا نيرو های پليسی را در همه جا بگستراند.

 

ترورهای سياسی ابتدای انقلاب توسط گروه فرقان در پليسی كردن جامعه و  ترور های بعدی در برچيدن دموكراسی نيمه جان بعد از انقلاب تاثير قاطعی داشتند. اين ترور ها كه مبتنی بر آياتی از قرآن انجام می‌شد. وعده روز های بهتر به «امت» و يا مردمان زحمتكش می‌دادند. اما گذر اندك زمان نشان داد اين وعده ها سرابی بيش نبوده است.

 

ترور در اسلام از آغاز پيدايش آن ابزاری برای تحكيم قدرت و حكوت بوده است. سه نفر از چهار خليفه راشدين صدر اسلام ترور شده اند كه اكثرا ترور كنندگان خود را قربانيان تروريسم و بی‌عدالتی  خلافت  می‌دانسنتد. روايت است كه وقتی امام علی  از عبدالرحمان پسر ملجم   علت ضربت زدن بر فرق ايشان را پرسيد. او جواب داد:

ـ سربازان تو در جنگ نهروان  ياران ما را سر نماز و ازپشت سر به شهادت رساندند.

 

با توجه به نقش مخرب ترور در جامعه، بررسی  و ريشه يابی خطری كه اكنون جامعه ما را بيش از بيش تهديد می‌كند ضروری است.

  

اين كار زار خشونتی كه مصباح در جامعه ما تبليغ می‌كند ريشه در افكار وهابيت دارد، كه در همه امور اجتماعی و دولتی  می‌خواهد بر مبنای    صدر اسلام  عمل كند.  اين بنيادگرايان  مسلمان مخالف هرگونه  نوآوری و بازبينی در اسلام سلفی  و عملا مخالف اجتهاد فقهائی  شيعه هم هستند كه بر مبنای مصلحت جامعه اسلامی طی قرون گذشته مدون شده است.

 

اين جاست كه رجعت طرفداران خودكشی های تروريستی در شيعه و  القاعده به صدر اسلام، آنان را  از خصومت های بين راه، از جمله ـ تخريب مقابر امامان شيعه و دادن بهشت در مقابل كشتن 6 شيعه توسط وهابيون ـ رها می‌كند و در  بستر فكری  خشونت حكومت سالهای نخست اسلام، آنها را به هم پيوند می‌زند.

 

محسن كديور در مقاله عالمانه خود با عنوان « از اسلام تاريخی به اسلام معنوي» می‌نويسد كه در سده گذشته برخی از عالمان اسلام  از  تلقی تاريخی  از دين  اسلام گذشته اند. و از«تلقی  معنوی و معطوف به غايت دينداری اسلام» سخن می‌گويند و اين دو نگرش از اسلام را در مقابل يكديگر می‌بيند و شاخصه نخست اسلام معنوی را  چنين بيان می‌كند:

 

 «ملاك اعتبار احكام شرعی در هر زمان عادلانه بودن و موافقت‌آن با سيره عقل است.‌»

اما در باره «اسلام تاريخي» يا همان اسلام سلفی می‌نويسد:

 

«مراد از اسلام تاريخی، غلبه فرهنگ و مقتضيات زمانی و مكانی و شرايط خاص عصر نزول به عنوان مناسبات و قالب های قدسی، تغييرناپذير آرمانی و مطلوب بر انديشه اسلامی  است. گويی قالب و صورت اصيل اسلام، قالب و صورت زمان بعثت است و به ميزانی كه از آن گذشته مقدس دور می‌شويم و از آن شرايط تاريخی فاصله می‌گيريم‌، از اسلام اصيل و واقعی‌دور شده‌ايم‌. بهترين شرايط‌، شرايط دوران پيامبر است‌، و احيای دين‌ معنايی جز بازسازی همان شرايط و مقتضيات و مناسبات آغازين ندارد.»*

 

به ويژه بايد توجه داشت كه در اديان توحيدی اگر دين مسيح در اپوزيسيون ظهور كرد و طی سه قرن خود را با فرهنگ اپوزيسيون  ساخت. زمانی كه به عنوان دين رسمی امپراطوری روم انتخاب شد به عنوان دين بخششگرشناخته شده  بود و توانست خود را با ساز وكار يك امپراطوری مدرن همراه كند، می‌بينيم كه رفرميست های مسيحی عصر حاضر، همه سلفی هستند يعنی می‌خواهند آنرا از پيرايه های قرون وسطايی پاك كنند. اما برعكس دين يهود و اسلام در ميان قبايل بدوی به شكل دين حكومتی خشن ظهور كردند كه يا مانند دين يهود پيامبران شاه و رهبران قبيله بودند و يا در دين اسلام آغاز آن با جنگ  وغزوات همراه بود و با به حكومت رسيدن پيامبر اسلام در شهر مدينه تكوين يافت، و درشهر مدينه قبيله های اهل كتاب و با فرهنگ توحيدی آن يهودی بودند، در نتيجه بيشتر تحت تاثير دين يهود بود، كه دين قصاص دندان برای دندان و چشم برای چشم بود. شباهت بسياری از آداب و سنت، از جمله تحريم برخی خوراكی ها، ختنه كردن، در شيعه موروثی بودن حكومت، خمس، در آنان عشر و... نمونه های كوچكی هستند كه در همه قابل مشاهده می‌شود. شايد بهمين جهت هم اولويت مقابله و جنگ اسلام با پيروان ديگراديان توحيدی با يهوديان بود. اسلام هم مانند يهود  در نطفه، يك دين حكومتی بار آمد و خشونت موجودی آن برای حفظ وقوام قدرت حكومت جوان آنزمان بود، كه دركنار دو امپراطوری زمان و عليرغم آن دو گسترش پيدا می‌كرد. در دوره مدينه است كه دولت اسلامی بدوی به رهبری حضرت محمد برای اداره شهر مدينه (يثرب)  بوجود آمد كه در آن قبايل اوس و خزرج بت پرست و قبايل يهودی بنى قينقاع‏، بنى النضير، بنى قريظة‏، بنى ثعلبة‏ در جنوب و اطراف زندگی ميكردند. قبايل بت پرست اوس و خزرج اسلام آوردند ولی يهوديان خود يكتا پرست بودند؛ دين حضرت محمد را جدی نگرفتند. تاثير پذيری و طلاق فكری مسلمانان از يهوديان در همين شهر اتفاق افتاد.  اگر تكوين دولت اسلامی در مدينه با آيه «لا اكراه فی الدين...**»  و يا با آيه « همانا آنان كه گرويدند و آنان كه يهود شدند و صائبين و ترسايان كسيكه به خدای و روز واپسين گرويد و كاری شايسته كرد بيمی برايشان نيست و ايشان اندوهناك نخواهند شد.»*** آغاز شد و با بستن راه كاروانهای بازرگانان مكه و كشتن آنان و تقسيم اموال آن بين غازيان و دادن يك پنجم آن به حضرت محمد ادامه پيدا كرد، آيات ديگر دوره مدينه برای جنگ و غارت و تحميل دين با خشونت را تبليغ كرد:

 

آيه85 آل عمران:

« هر كس غير از اسلام دينی اختياركند هرگز از وی پذيرفته نيست و او در آخرت از زيانكاران است.»

 

آيه 48 سوره مائده :

« ای اهل ايمان،  يهود و نصاری را بدوستی مگيريد بعضی ازآنان دوستدار بعضی ديگرند و هر كه از شما مومنان با آنها دوستی كند بحقيقت از آنها خواهد بود و همانا خدا ستمكاران را هدايت نخواهد كرد.»

 

آيه  38 سوره انفال:

«ای مومنان با كافران بجنگيد تا فتنه ای بر جا نماند و دين يكسره از آن خدا گردد.»

 

و سر انجام با يكتا پرستان غيرمسلمان:

 

آيه29 سوره توبه:

«با هر كه  از اهل كتاب كه ايمان بخدا وروز قيامت نياورده و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده حرام نمی دانند و بدين حق نمی گروند قتال  و كار زار كنيد تا آنگاه كه با ذلت و خواری به اسلام جزيه بدند.»

 

به همين جهت القاعده و حماس و حزب الله و استشهاديون ايرانی، برای تشويق جوانان  و نشان دادن منزلت شهادت و شهيدان در دين اسلام، به آياتی  از سوره های دوره مدينه قرآن تكيه می‌كنند.

فتوای ترور سلمان رشدی و دستور ترور نويسندگان و شاعران و فعالين سياسی در زمان رهبری آقای خامنه ای  تقليد وفادارانه  از اولين ترورهای  مكتوب در تاريخ اسلام است كه به دستور حضرت محمد پيامبراسلام در مدينه  انجام گرفت و آنهم ترور  شاعران و سخنوران اهل مدينه در همين دوران، يعنی  كعب پسر اشرف، عصماء دختر مروان و سلام پسر ابى الحقيق.

 

سيد هاشم رسولی محلاتی نماينده رهبر (علی خامنه ای) در بنياد مسكن، در كتاب "زندگانی   حضرت محمد" در باره  اين واقعه چنين آورده است :

 

«هنگامى كه اين خبر(پيروزی حضرت محمد عليه قريش در بدر) قطعى شد بزرگان يهود زبان به شماتت و سرزنش مسلمانان گشوده و گفتند: اينان به قتل نزديكان و خويشان خود دست زده و قطع رحم كرده‏اند و اشعارى در هجو مسلمانان سروده و در مجالس و محافل مى‏خواندند و بر كشتگان قريش اشك ريخته و مرثيه مى‏گفتند و به خصوص كعب بن اشرف، يكى از بزرگان و سرشناسان آنها كه از زيبايى اندام و چهره نيز برخوردار بود به مكه آمد و به ميان قريش رفت و از كشته شدن بزرگان قريش تاسف ها خورد و مرثيه‏ها سرود...اين اخبار تدريجا به گوش پيغمبر اسلام مى‏رسيد و فكر آن حضرت را نسبت‏ به خطر تازه‏اى كه از نزديك و داخل شهر مدينه متوجه اسلام و مسلمين شده بود به خود مشغول مى‏داشت و بالاتر از آنكه اعمال و رفتار كعب بن اشرف، دشمنان ديگرمسلمانان را در ميان يهود و ديگران جسور و دلير مى‏كرد و آنان نيز به تحريك دشمنان اسلام و سرودن اشعارى در مذمت مسلمانان و رهبر بزرگوار ايشان دست زدند، كه نام دو تن از ايشان به نام عصماء دختر مروان يهودى و سلام بن ابى الحقيق - يكى از بزرگان يهود خيبر - در تاريخ آمده كه عصماء با سرودن اشعار در مذمت مسلمانان و پيغمبر، آن حضرت را مى‏آزرد... سرانجام رسول خدا(ص)اندوه درونى خود را با مسلمانان در ميان نهاده و دفع آنها را از ايشان خواست و چند تن از مسلمانان غيور و شجاع كه با يهود مزبور نيز هم پيمان و يا فاميلى نزديك داشتند كشتن آن سه را به عهده گرفتند و طولى نكشيد كه هر سه آنها طبق نقشه‏هاى قبلى و دقيق، شبانه به قتل رسيدند و قاتل هم معلوم نشد، ولى در واقع بر طبق طرحى كه انجام شده بود كعب بن اشرف به دست ابو نائله و رفقايش كشته شد . و سلام بن ابى الحقيق به وسيله عبد الله بن عتيك و همراهان او به قتل رسيد و عصماء نيز به دست عمير بن عدى به قتل رسيد. »

 

 در تاريخ  طبری  كشته شدن كعب پسر اشرف با  شرح جزييات  آمده است، كه آن را به علت اهميت تاريخی آن و نقشی كه در بحث ما دارد، و به نظر نقطه عطف روابط حضرت محمد و قوم يهود نقل می‌كنم****:

 

«كعب پسر اشرف  مردی سخنور و شاعر بود، پدر او از قبيله طی بود در حاليكه مادرش به قبيله بنی نضيرتعلق داشت.  روزی  كه زيد پسر حارث  با خبر پيروزی مسلمانان( در بدر) به دروازه مدينه رسيد و اسامی سران قريش را يكی يكی نامبرد كه كشته شده بودند، كعب پسر اشرف آن جا بود و گفت:

ـ اين ها غيرممكن است.

 در حقيقت همه اين قريشی ها از بستگان او بودند. زمانی كه اين خبر تاييد شد، او به مكه رفت و ساكنان آن را دلداری داد، مرثيه ای در باره مردگان وهجويه ای  عليه پيامبر و همراهان وی سرود. پس از آن  به مدينه آمد، همان روز پيامبر با خبرشد  كه وی در باره ايشان هجويه ساخته است و هربار كه كعب به داخل شهر می‌آمد می‌گفت:

«گريه كنيد برای آن كه مردم فكر كنند محمد مرده و دين او پايان يافته است.» اين سخنان او به پيامبر بازگويی شده بود.

 

روزی كه پيامبر در ميان همراهان  خويش بود و در باره كعب پسر اشرف گفتگو می‌كردند، پيامبر از وی ناليد و گفت:

 

« كيست كه جان خود را به خدا دهد  و اين مرد را بكشد؟»

 

يكی از ميان انصار به نام محمد پسر اسلمه  گفت:

« ای پيامبر خدا! من می‌روم و او را می‌كشم.»

 

پيامبر  عميقا از او تشكر كرد.  سه روز بعد وقتی پيامبر مشاهده كرد كه او هنوز نرفته است، علتش را پرسيد. محمد جواب داد:

 

«ای پيامبر خدا، از غصه  سه روزاست كه غذا نخورده ام. من در برابر تو تعهدی كرده ام كه می‌ترسم نتوانم انجام بدهم، زيرا كعب آدم  خيلی مهمی است  و درقلعه خيلی مستحكمی زندگی می‌كند.»

پيامبر گفت:

« تو تلاشت را بكن اگر موفق شدی ، آمرزيده خواهی شد. و اگر نتوانستی  معذور خواهی بود.»

جواب گرفت:

ـ برای اين كار ياران ديگری  احتياج دارم.

 

 او در ميان انصار دوستی داشت به نام سلكان پسر سلمه ملقب به ابونائله كه برادر رضاعی (شيری)  كعب بود، كه هر وقت كعب به مدينه می‌آمد ، به خانه سلكان وارد می‌شد و به او علاقه  اعتماد نشان می‌داد. محمد پسر سلمه سلكان را پيدا كرد و سخنان پيامبر را بيان كرد و به او گفت:

ـ تو اگر به من كمك كنی اين كار را می‌توانم انجام بدهم و مقبول پيامبر خدا گردم.

سلكان موافقت كرد و گفت :

ـ ياران ديگری بايد با ما باشد.

هفت انصار با هماهنگی هم تصميم گرفتند كه  چگونه  به هدف خود برسند.  قبل از راهی شدن هنگام نماز مغرب به سوی پيامبر می‌روند و می‌گويند:

ـ ای پيامبر خدا، ما می‌خواهيم برويم. اما مجبور خواهيم بود از تو و عنوان پيامبری  تو بد بگوييم.

پيامبر اين اجازه را داده و آن ها را تا قبرستان بقيع الغرقد همراهی می‌كند و سپس به آنان می‌گويد:

ـ  برويد به نام خدا، و سريع برگرديد.

 

آنها به طرف قلعه كعب حركت می‌كنند. در فاصله نيم فرسنگی اين قلعه،  باغ خرما بود كه قلعه بنی نظير در روبروی آن بود كه تمام اطراف آن يهوديان مسكن داشتند. موقع شب به در قلعه كعب می‌رسند، كه به تازگی عروسی كرده بود و با همسر جديدش در پشت بام  خوابيده بود. سلكان كه همراهان خود را در راه جا كرده و خود با سلاح به درب قلعه نزديك شد و كعب را صدا زد، كه بيدار شد و او را شناخت و جواب داد و به پايين نگاه كرد. سلكان گفت :

ـ می‌خواهم با تو صحبت كنم.

كعب پرسيد:

ـ در چنين ساعتی  چه می‌خواهی به من بگويی؟

ـ آمده ام با تو مشورتی بكنم. اگر می‌توانی بيا پايين و اگر نمی توانی بعدا بر می‌گردم.

كعب برخاست تا پايين بيايد كه زنش دست به دامن او شد  و التماس كرد كه نرود. كعب گفت:

ـ برادر شيری من است و درخانه او شب  مانند روز باز است. بد خواهد شد اگر من در را بر وی ببندم، زيرا هيچوقت در خانه او بر من بسته نبوده است.

زن او  دوباره گفت:

ـ پايين نرو، شب است وتو نمی دانی چه اتفاقی خواهد افتاد.

كعب پاسخ داد:

ـ من از او بيشتر از خودم اطمينان دارم.

سپس دامن خود را از دست زنش بيرون كشيد و گفت :

ـ جوانمرد را اگر برای مرگ هم فراخوانند اجابت كند.(لودعی الفتی لطعنه اجاب)

اين يك ضرب المثل عرب است كه كعب از روی غرور و اظهار جسارت خود بيان كرد . نمی دانست كه خود او اين مثل را درست و كلمات آن واقعيت پيدا خواهدكرد.

 سلكان به كعب كه از قلعه خارج شد، گفت:

 

ـ بدان ای برادر من، كه من از مدينه می‌آيم زيرا محمد يك بلا است. تمام سرزمين در گرسنگی و بدبختی است و ما ديگر آذوقه ای نداريم.

كعب ضمن  نوازش ريش خود گفت:

ـ  قسم بر سر پدرم!  آيا به شما به اندازه كافی نگفتم كه اين كار وی جدی نيست و پايه و اساسی ندارد.

سلكان جواب داد:

ـ بلی، اين مساله حالا برای همه آشكار شده است. آن چه كه  مخصوصا به من مربوط می‌شود، در عذاب هستم و پيش تو آمده ام تا به من مقداری گندم  و خرما بدهی تا بتوانم  برای خانواده ام ببرم.»

 

در تاريخ طبری پس از نوشتن صحنه هايی كه سلكان  توانست اطمينان كعب  پسر اشرف  را چنان بدست آ ورد تا به اين بهانه كه دوستانش هم آمده اند آذوغه  وام بگيرند و اسلحه آورده اند تا درگرو وام آذوغه بگذارند؛ دوستانش را مسلح وارد باغ می‌كند. و می‌گويد كه امشب اسلحه ها را به او تحويل می‌دهند  تا فردا چارپا بياورند و نان و خرما ببرند و از او می‌خواهد تا كمی در باغ با هم بگردند تا از غم آنها كاسته بشود، در حين گشت در باغ سلكان دست به مو های بلند كعب می‌كشيد و جلو بينی خود می‌آمرد تا از عطر آنها تعريف كند. طبری ادامه می‌دهد در حين گردش در باغ:

 

«سلكان گاه به گاه  دست در مو های كعب  می‌كرد و آن را به جلوی بينی خود می‌آورد و عطر آنرا استشمام می‌كرد. وقتی به وسط باغ رسيدند، سلكان  مو های كعب را محكم چسبيد و گفت:

 

ـ بزنيد

 

محمد پسر سلمه  هم سر او را محكم گرفت. و حريث پسر اوس هم به كمك آنها آمد، تا سه نفری  او را محكم نگهدارند، و ديگران شمشير هايشان را كشيدند و زدند. يك نفر در قلعه  متوجه حادثه شد و داد زد، چراغها را روشن كردند، زن كعب از  بالای پشت بام فرياد می‌كشيد كه او راهم كشتند و فرار كردند.

 

شمشيری به اشتباه بر سر حريث خورده بود و كله او را شكافته بود، بقيه گمان بردند كه مرده است، رهايش كردند و از ترس تعقيب  به طرف مدينه دويدند. حارث كه نمی توانست بدود، آنها را به آهستگی دنبال كرد. با اينهمه هيچكدام از يهوديان  جرئت نكردند آنها را تعقيب كنند. چون نزديك مدينه رسيدند و خود را درجای امن ديدند ايستادند و منتظر حارث ماندند.  در سپده دم وارد شهر شدند و پيامبر را  كه مشغول عبادت بود پيدا كردند. و گزارش  چگونگی انجام  كار را دادند. پيامبرخيلی شاد شد و خدا را شكركرد و از آنها تشكر.»

 

حقيقت مطلب اين است كه اكنون برخی از  نيرو های اسلامی در ايران مانند القاعده با استناد به  چنان آياتی از قرآن و چنين واقعياتی از صدر اسلام، به ترويج خشونت و ترورهای مذهبی می‌پردازند كه نتيجه ای جز راه بستن بر رشد جوامعی نيست كه ميليونها مسلمان در آنها زندگی می‌كنند. طرح وتعبير ظاهری آيات قرآن و مشابه سازی با غزوات صدر اسلام،پس از تثبيت اسلام و در عصر مدرن، چشم بستن بر تلاشهای مسلمانانی است كه در طی قرنهای گذشته در جستجوی تساهل  و تعامل با مذاهب  و اقوام ديگر جهان بودند.

 

به اين جهت است كه وقتی مصباح يزدی مدير مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمينى (ره) در پرتو سخن دو هفته پيش می‌گويد:

 

«اگر كشور اسلامى يعنى كشورى كه احكامش تابع رأى مردم است و مطابقت با قرآن و سنت ملاك نيست، چرا سوئيس را كشور اسلامى نناميم.آيا اين خيلى هنر است كه ما اسلام را چنان معرفى كنيم كه هر كافر و مشركى بگويد من هم اين را قبول دارم ...مى گويند ما مى خواهيم به گونه اى اسلام را معرفى كنيم كه همه دنيا بپذيرند، ولى نمى دانند آنچه همه دنيا بپذيرند، ديگر اسلام نيست ...كشور اسلامى يعنى كشورى كه احكام قرآن در آن اجرا شود، نه اينكه احكام قرآن به نام مصلحت و نوآورى پامال شود. اگر اين طور شود ديگر از كدام اسلام دفاع كنيم... نصوص قرآن انكار مى شود، مى گويند اينها ديگر قابل اجرا نيست و به درد امروز نمى خورد! خيلى روشن بگوييد كه اسلام به درد امروز نمى خورد و يك حكومتى مثل سوئيس تشكيل بدهيد! چرا اسلام را بدنام و يا به قول خودتان از آن دفاع مى كنيد...: اسلام همان است كه در قرآن آمده و پيشوايان معصوم گفته اند، به عهده من و شما نگذاشته اند كه بياييم آن را
 اصلاح كنيم.»

 

 اين نگرانی ما را تاييد می‌كند واگراز اين مطالب مصباح يزدی  طنز ويژه ايشان را در باره سويس برداريم و به عربی ترجمه كرده و در كنار نوشته های  محمد پسرعبدالوهاب، ماخذ فكری القاعده  قرار دهيم. تشخيص آن كه نويسنده يا گوينده، كداميك است به ترديد می‌افتيم. بنيادگرايی مصباح يزدی كه اسلام را فقط در قرآن خلاصه كند. قادر است  با طرفداران اين فرقه بنيادگرا اختلافات خود را به نحوی با وحدت عمل حل كند. تا با هم آن شكل از اسلام ناب محمدی را كه در نظر دارند،جستجو و پياده كنند.

 

 

هرچند در اين صورت بايد  كتابسوزانی تمام عالمان، فقيهان و نويسندگان تاريخ اسلام جز ابن تيميه و پيروانش راه بيافتد. چون از قرن دوم هجری تاكنون هرچه عالمان چهار مذهب حقه(اهل تسنن) و  15 فرقه شيعه نوشته اند ازتفسير، تعبير و تاويل قرآن تاثير پذيرفته اند و نه از معنای ظاهری آيات. همواره تلاش كرده اند به نياز های روز مسلمانان، هماهنگ با مقتضيات زمان پاسخ دهند. به اين جهت در آن نو آوريهايی كرده اند. با اين حساب اگر انقلابيون را كنار بگذاريم و فقط از مشهورترين های فقها و عالمان سنتی را نام ببريم، ابوحنيفه، ابن شافع، محمد غزالی، رازی، فارابی،  طبری، ابن سينا، مولانا، ابن رشد و از نزديكترها ملاصدرا، سهروردی و حتا از مراجع  شيخ طوسی، خود آقايان خمينی، منتظری جزو كسانی خواهند بود كه چون در برخی از عرصه های دينی تطور ايجاد كرده اند مرتد اعلام خواهند شد. ديگر از طلبه های روشنفكر اسم نمی بريم. و شاه عباس هم كه « اشهد ان عليا ولى الله - و حى على خير العمل» رابه اذان واقامه شيعيان اضافه كرده است  بكلی فراموش می‌كنيم.

 

محسن كديور در همان مقاله ضمن نكوهش الگوبرداری از اسلام نخستين، بدون توجه به شرايط زمانی و مكانی آن،  ضمن گفتگوی مختصری از منحنی «تحول انديشه  دينی در ايران كه در سده اخير رشد شتابنده ای داشته است.»  سخن می‌گويد و در مقابل اين اسلام سلفی، كه به اسلام تاريخی تكيه می‌كند، اين تحول را با عنوان اسلام معنوی بيان كرده و می‌نويسد:

 

«در مقابل(اسلام تاريخی )‌، اسلام معنوی و غايت‌مدار، با در نور ديدن شرائط زمانی مكانی عصر تكوين دين‌، دينداری را در معرفت و تحقق روح دين و اهداف و غايات اسلام می‌داند... اسلام‌به زلالی باران است و با جريان يافتن در بستر تاريخ و سرزمينهای مختلف‌، رنگ و طعم و بوی عرفهای گوناگون را به خود گرفته است كه‌ البته در اين ميان‌، عرف و رويه زمان و مكان عصر تنزيل بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است‌. كار مشترك عالمان دين و اسلام‌ شناسان‌ بصير به دست دادن معرفت بی‌پيرايه دين و پالايش احكام آن از مناسبات زمانی و مكانی مختلف‌، از جمله مقتضيات ويژه عصر نزول‌ است‌؛ يعنی گذر از مسائل زمانمند به متن ثابت و فرا زمانی دين‌. به‌ عبارت ديگر: رها كردن اسلام از آن دسته از احكامی كه مصلحتشان‌ منقضی شده و تنها قالب و ظاهر و صورتشان باقی مانده و ديگر وصول به‌ اهداف و غايات متعالی دين را تأمين نمی‌‌كنند... دين هر چه بيشتر در بوته مسائل و مشكلات مختلف ‌اجتماعی و معرفتی گداخته ‌تر می‌شود، واقعيت‌، كارآيی، قلمرو و انتظارات از آن بهتر و بيشتر و دقيق‌تر مشخص می‌شود. »

 

اگر از علامه طباطبايی، غروی نايينی، محمد باقر صدر و ديگران كه در مقاله ايشان نامبرده می‌شود و اكنون در ميان ما نيستند بگذريم كه نمی توانيم معذورات تداوم تفكر« بر مبنای زمان و مكان» آنها را بررسی كنيم،  عالمان و محققينی كه در شرايط كنونی  چنين انديشه هايی را گسترش می‌دهند از سوی حكومت جمهوری اسلامی در مضيقه قرار دارند و شماری از آنان  به زندان و شكنجه و تهديد به اعدام و يا  با خطرمرگ در زندان روبرو می‌شوند. اما  در مقابل همان  نيرو هايی كه در ايران از اسلام سلفی  يا تاريخی  كه در يك شهر كم جمعيت يثرب پياده می‌شد الگو سازی می‌كنند و  مانند طرفداران القاعده با استناد به  چنان آياتی از قرآن و چنين واقعياتی از صدر اسلام، به ترويج خشونت و ترورهای مذهبی می‌پردازند، نه تنها آزادانه به فعاليت های خود می‌پردازند بلكه اكنون كليه اهرمهای قدرت را در دسترس دارند.

طرح وتعبير ظاهری آيات قرآن و مشابه سازی با غزوات صدر اسلام در عصر مدرن، چشم بستن بر تلاشهای مسلمانانی است كه در طی قرنهای گذشته در جستجوی تساهل  و تعامل با مذاهب  و اقوام ديگر جهان بوده اند. و نتيجه ای جز راه بستن بر رشد جوامعی نيست كه ميليونها مسلمان در آنها زندگی می‌كنند، و زندگی مسلمانان را در ميان پيروان ديگر اديان به سختی و محنت می‌كشاند.

 

خطر نزديكی و همكاری ارگانيك  القاعده و آن بخش از بنيادگران كه درحاشيه حكومت و دور از دولت ايران قرار داشتند و اكنون ابزار قدرت را در دسترسی خود دارند، برای فعاليت های  تروريستی جدی است. نقاط افتراق فكری آنها كمتر از زمينه مشترك دينی است و اصولا در مورد حدود و قصاص، جهاد و مبارزه «عليه كفار» ديدگاه آنان يكسان است. اين خطر نهادينه شدن قتل های زنجيره ای و تروريسم دولتی در همكاری با القاعده جدی است. در صورت هم پيوندی شدن اين همكاريها، بيش از همه ارتجاعی ترين خاخام های اسراييلی و مرتجع ترين نيروهای سياسی كشور های آمريكا و اروپا، ذينفع هستند كه منافع كارتلهای بزگ نظامی و نفتی را در منطقه نگهبانی می‌كنند.

در اين عرصه، نيرو های سياه ترور،  با مقاومت گردان عظيمی از  مسلمانان و افراد غيرمسلمان ساكن اين كشور ها روبرو هستند. كه در جستجوی ساختن جامعه ای هستند كه همه افراد بدن توجه به رنگ، زبان،مليت ومذهب بتوانند در آرامش در كنار هم به شكل دموكراتيك و در رفاه زندگی كنند. 

 

حقيقت مطلب اين است كه چنين انديشه هايی از سوی حكومت جمهوری اسلامی سركوب می‌شود و فرصت ساختن، قوام يافتن به عنوان جزيی از  جهانبينی   اقشاری از هم ميهنمان به آن داده نمی شود.

 سر فر صتی ديگر، من در مورد اين موضوع دوباره صحبت خواهم  كرد. و خواهيم ديد كه چگونه در حاليكه مصباح يزدی وعده بهشت را در پياده كردن رونوشت  صدر اسلام می‌دهد. برخی از مجتهدين ما از حقوق بشر سخن می‌گويند و شماری از روشنفكران مسلمان ما غبطه برهه هايی از تاريخ اسلام را دارند كه معتزله ها آزادانه ميدان دار بحث و گفتگو با پيروان فلاسفه و اديان مختلف جهان بودند، آنهم در قلب امپراتوری اسلامی.

 دوره ای از... خلافت عباسی!!

 

------------------------------------------------------------------

*  مقاله از «اسلام تاريخی تا اسلام معنوي» محسن كديور را می‌توان در سايت وی خواند. http://www.kadivar.com/Htm/Farsi/Papers/Paper007.htm#_ftn3

 

** سوره گاو(بقره) آيه 256« كار دين به اجبار نيست راه هدايت و ضلالت بر همه كس روشن گرديد پس هر كه از راه كفر و سركشی برگردد و به راه ايمان و پرستش خدا گرايد به رشته محكم و استواری چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست و خداوند به هرچه خلق گويند و كنند شنوا و داناست.» قرآن مجيد ترجمه مهدی الهی قمشه ای چاپ اقبال

 *** سوره مائده آيه 69 همان

**** در جستجوی اصل مطلب، من هرچه گشتم قسمت دوم كتاب تاريخ بلعمي(ترجمه به فارسی تاريخ طبری)، مربوط به پيامبران را پيدا نكردم. گشتن كتابفروشی های روبروی دانشگاه و كتابفروشی های دست دوم ميدان انقلاب  ثمری نبخشيد. نا‌چار ترجمه به انگليسی اين اثر فارسی و ترجمه عربی آن را با بضاعت محدود خودم  مقايسه و ترجمه  و خلاصه كردم. گويا اين بخش تاريخ طبری ـ معتبر ترين مورخ اسلام ـ را هم توقيف كرده اند! والله اعلم بالحقايق الامور!!