جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گزارش مسعود بهنود از محل حادثه
انفجارهای لندن
سود و زيان ايران

 

 
 
 
 

مسعود بهنود، روزنامه نگار ايرانی مقيم لندن، مقاله ای در وبلاگ خود پيرامون انفجارهای لندن نوشته كه بخش گزارشی آن را در زير می‌خوانيد:

... بلر در همان اسكاتلند كه برای جمع سران كشورهای بزرگ در آن جمع بودند، آمد در برابر دوربين. او كه معمولا با فصاحت تمام و راحت حرف می‌زند، با چهره ای در هم و از روی نوشته هم كلمات را گم می‌كرد. اصراری نداشت كه خود را آرام نشان بدهد. بوش و شيراك، در جمع سران درست در كنار تونی بلر ايستاده بودند و كاملا جا خورده. معلوم بود همان طور كه بلر گفت انتظار حملات ديگر را دارند. انگار در بيانش يك جمله مستتر بود كه در همان لحظات اول بينندگان شنيدند " ديديد می‌گفتم بايد با تروريسم مبارزه جدی كرد" و ملتی گفت: بله راست می‌گفتی.

پليس مسلح مجهز كه گويا كاملا آماده بود و در دقايق اول خود را به محل های انفجار رسانده بود، از همان زمان به بازرسی و گشتن پرداخته بود. به نظر می‌رسيد بيش از آن كه برای كشف مجرم و بمب باشد برای روحيه دادن به مردمی بود كه يا به طور مستقيم و يا از طريق دوربين های تلويزيون ها كه برنامه های خود را قطع كرده و به پخش مستقيم گزارش خبرنگاران خود مشغول شده بودند، تا مطمئن شوند كه كار يافتن تروريست ها شروع شده و جدی است.

در يك جا به چشم ديدم مردی كه ريش داشت و نشانه های مسلمانی در او بود، دست هايش را بالا گرفته بود و پليس جوانی داشت او را می‌گشت و مامور ديگری دستگاهی را دور بدن وی می‌گرداند، در نگاه مردم تماشاچی حيرت زده تائيد بود و نفرت. و يكی فرياد مرگ بر تروريست بلند كرد. عصبی بود و به زنی كه مجروح كنار خيابان نشسته بود اشاره می‌كرد. دومی و سومی كه آمدند با او همراهی كنند پليس مسن تر به ميان آمد و مرد عصبانی را كنار كشيد و مهربان به او چيزی گفت كه مرد ديگر شعار نداد و رفت. تصور می‌كنم به يادش آورد كه در محله ای است كه اكثر ساكنان آن عرب و مسلمان هستند و تحريك مردم عليه بی‌گناهان درست نيست و اجازه بدهند پليس كار خود بكند.

اما نفرت را در نگاه مردم می‌شد ديد كه نثار هر كس می‌شد كه گمان می‌رفت همكيش بن لادن است كه بلافاصله از سوی تحليلگران و مردم به عنوان عامل اين عمليات تروريستی شناخته شده بود. دو ساعتی در خيابان بودم و در ميان گفتگوها و اظهار نظرها از يكی نشنيدم كه گفته باشد دولتمان چرا به عراق و افغانستان حمله برد كه چنين هزينه ای در پی داشته باشد، اما فراوان بودند كسانی كه می‌گفتند بيهوده سال قبل به دولت انتقاد كرده اند كه چرا در مبارزه با تروريسم همراه آمريكا شده است. زنی با صدای بلند می‌گفت اين است ماهيت اين تروريست ها كه راست می‌گويد بوش تا ريشه كن نشوند، دنيا آرام نمی‌ گيرد. در فاصله اجور رود و ايستگاه مركزی پدينگتون و بيمارستان بزرگی در همان نزديكی كه مجروحان را به آن جا می‌بردند و از قضا يكی از محلات عرب نشين و پر از مسلمان لندن است كه – بيست در صد جمعيتش مسلمان اندديدم كه مردی لگد به بساط ميوه يك سوپرماركت زد كه علامات و نوشته های عربی از سرو رويش می‌باريد. صاحب مغازه ترجيح داد كه چيزی نگويد و آرام آمد و بساطش را سامان داد. كافه ها و مغازه هائی كه اين نشانه ها را با خود داشتند يكی يكی داشتند می‌بستند تا از موج نفرت ها در امان بمانند.

از ديده های مجرد بگذرم. از ساعت دو سه بعد از ظهر آرام آرام اتوبوس ها به راه افتادند و موج مردم را كه داشتند پياده به سوی خانه ها می‌رفتند رساندند، مترو كه وسيله اصلی حمل و نقل در لندن است بسته ماند. شهر كه در اين روزها انواع حراج ها در آن برپاست و در نتيجه مراكز اصلی خريد شلوغ است خلوت ماند تا شب. پيدا بود كه به كسب و تجارت لطمه ای جدی خورد. اما كم كمك خيابان ها شلوغ شد. رسانه ها خبر از بالارفتن كشته ها داد. هنوز وسط شهر و محل انفجارها بسته بود و تنها ساكنان اجازه داشتند وارد آن جا شوند. در راه برگشتن ديدم در اطراف هر مسجد و جائی كه علامتی از مسلمانی دارد پليس ايستاده بود. اما مهم تر از آن نفرتی است كه به حكومت امكان می‌دهد اگر در روزهای ديگر بخواهد به مهاجران و گروه های مسلمانی كه بسيار فعالند سخت بگيرد. از اين حادثه می‌توان پنداشت كه اروپا آماده كه قرار بود در حاشيه كنفرانس سران هشت درباره سياست واحد كاستن از مهاجران خاورميانه ای تصميم بگيرد در كار خود مصمم تر شد. حتی كسانی مانند شيراك كه كمتر وارد اين مناقشه می‌شد انگار تكانی خورد. از همين حالا پخش برنامه ها و مصاحبه هائی كه مردم را آرام كند و به ياد آن ها بياورد كه نفرت كور را مهار كنند و امكان دهند كه دولت مقصران واقعی را بشناسد در رسانه ها آغاز شده است. ميهمانان مسلمان برنامه های راديوئی و تلويزيونی با محكوم كردن اين عمليات نشان می‌دهند كه هر مسلمانی با كشتن ديگران موافق نيست. اما نمی‌ توان ناگفته گذاشت كه روزنامه های دست راستی سوژه جالبی به دست آورده اند و عملا فشاری بر دولت برای اعمال سياست های محدود كننده وارد می‌شود.

لندن در سال های جنگ جهانی دوم هفت سال را در وضعيتی كه ما در روزهای موشك باران تهران ديديم تجربه كرده است و همين مترويش سال ها پناهگاه مردمی بوده كه شب ها را در آن به صبح می‌رساندند. و آمار می‌گويد گاهی در يك شبش به اندازه تمام موشك ها و بمب های صدام بر سر شهرهای ايران، بمباران هواپيماهای آلمانی را تجربه كرده و نسلی با صدای آژير بزرگ شده است اما ديگر آثاری از آن همه در دل هايشان نيست و نه با آلمان ها كينه ای دارند و نه وقتی به تجليل از قهرمانان جنگی خود و سالروزهای آن می‌روند يادی از دشمن می‌كنند.

اما با حادثه يازده سپتامبر تخم نفرتی در دل هاشان نسبت به ترور و اسلامگرايان كاشته شد كه امروز كاملا به بر نشست. احساسم اين است كه انفجارهای مادريد سال قبل اين كار را نكرد كه انفجارهای امروز كه تازه تلفاتش به آن اندازه نبود.

چه خواهند كرد با اين نفرت، در روزهای آينده و كدام بخش از سياست ها و مهم تر از آن در خلقيات مردم اروپا تغيير خواهد كرد بايد منتظر ماند و ديد، اما يك امر مسلم است. ترور مردم بی‌گناه روز به روز تنفر برانگيزتر می‌شود. جالب است كه از يكی شنيدم با احتمال آن كه انفجارها كار انتحاری بوده باشد می‌خواست بر آن ها كه چنين جان خود را فدا می‌كنند دلی بسوزاند و به همين جهت ياد از قهرمانان ژاپنی كرد كه در جنگ جهانی دوم هواپيمای تك نفره خود را به كشتی های متفقين می‌كوبيدند اما فورا ديگران به صدا در آمدند كه آن تفاوت آشكار داشت چرا كه جنگ بود و مقاومت قهرمانانه سربازان و نظامی ها قابل ستايش است . اما بستن بمب و كشتن مردم بی‌گناه، عملی پرقساوت و غيرانسانی است و كشته شدن تروريست در آن تفاوتی ايجاد نمی‌ كند.

شب هنگام زن سياه پوستی كه انگليسی هم خوب نمی‌ دانست و راننده اتوبوس دو طبقه ای بود كه بمبی در طبقه بالايش منفجر شد و عده ای را كشت، در تلويزيون ظاهر گشت. بعد از شش ساعت هنوز گيج بود. می‌گفت چرا ... و هی می‌گفت چرا... اين آدم كشی است. و به ياد می‌آورد كه قربانيان همه مردم عادی و بيش تر فقير بودند كه داشتند به سركارهای ارزان خود می‌رفتند. زن خودش يك نمونه از همان ها بود.

باری پرونده ديگری بر پرونده پربرگ نگاه طالبانی و بن لادنی گذاشته شد. ميليون ها نفر باز هم به جمع مخالفان و متنفران تندروی و تعصب افزوده شدند، هيچ توجيهی به كار نيامد. صدای مدام آمبولانس ها در ذهن مردم زنده نگاه می‌دارد اين نفرت را. در تبليغات هم به ياد مردم آورده می‌شود كه هدف اين عمليات كنفرانس سران صنعتی جهان بود كه مهم ترين دستور اجلاس اين بارشان كمك به ريشه كنی فقر در آفريقا و يافتن راهكاری برای آن است.

در روزهای ديگر خواهيم ديد، جهان به همان نسبت كه دلسوزيش برای فقيران و قربانيان ايدز و جهل بيش تر می‌شود نفرتش و عزمش برای مبارزه با تروريسم و تعصب و اسلامگرائی هم افزون خواهد شد.

بايد در روزهای آينده برايتان از معجزه كاربرد تكنولوژی و از جمله دوربين های محافظ كه ديگر در همه جای شهرهای اروپائی كاشته شده و مخالفانی هم دارد، بنويسم. امروز نمونه های تازه از اين دنيای فارنهايتی شده و مراقبت های مدام انسان در آن ديدم. الان می‌توان پنداشت كه صدها مامور نشسته اند و فيلم های اين دوربين ها را می‌كاوند و از همين طريق عاملان حادثه را پيدا خواهند كرد. اما به نظرم انسانی كه همه حركاتش در برابر دوربين هائی است كه دارند ضبط و ثبت می‌كنند او را، انسانی ديگرست كه بماند صحبتش برای بعد.