ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

11 آذر  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

گفتگو با وزیر کشور دولت خاتمی
گردانندگان اصلی
قتل عام زندانیان سیاسی 67

 
 
 
 

پایگاه اطلاع رسانی جماران مصاحبه ای را با موسوی لاری، نماینده اسبق مجلس و وزیر کشور دولت خاتمی پس از عبدالله نوری انجام داده و منتشر کرده است. در این مصاحبه، برای نخستین به وقایع مهمی مانند قتل عام 1367 در زندان ها، نقش آفرینان اعتراف گیری از آیت الله شریعتمداری و یک سلسله مطالب بسیار مهم می شود. نکاتی که بخش مهمی از تاریخ جمهوری اسلامی است و عموما سعی می شود در باره آنها صحبت نشود. مانند اعدام سید مهدی هاشمی، برکناری آیت الله منتظری و …

موسوی لاری دراین مصاحبه با صراحت از ریشهری، نیری، رئیسی، فلاحیان بعنوان دست اندرکاران مستقیم فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی نام می برد و تاکید بر مسائل پشت پرده ای می کند که آنها باید دهان باز کنند ( دهانشان را باز کرد) تا بگویند.

خلاصه این مصاحبه را می خوانید:

 

«به نظرم یکی از نکاتی که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده و جزء زوایای پنهان تاریخ معاصر ما هست، مسائلی است که در آغاز پیروزی انقلاب رخ داده، به خصوص نقشی که شخص امام در اداره امور در همان روزهای آغازین انقلاب داشته و شرایطی که بعد از آن پیش آمد.
به نظر می‌آید که هم دوستان کوتاهی کردند و هم دیگران نخواسته‌اند، آنچه در این مسئله حقیقت دارد باز شود؛ برای اینکه با یکسری پدیده‌ها روبرو هستیم. دوستان در توجیه این پدیده‌ها می‌گویند که اینها شرایط خاص دوران انقلاب است. مثلاَ فرض کنید که دادگاه‌های انقلاب و اعدام سران رژیم گذشته و عوامل حکومت نظامی که گفته می‌شود اینها نیازهای اولیه انقلاب است و دشمنان و مخالفان هم می‌گویند که اینها نوع نگرش نظام اسلامی به مخالفان‌شان است،  همیشه در طی سی سال چنین نگاهی وجود داشته است. در حالی که هم دوستان در تبیین مسئله کوتاهی می‌کنند و هم دیگران واقعیت‌ها را آن‌گونه که هست، نمی‌بینند.
امام وقتی که انقلاب به پیروزی رسید دنبال برخورد و تداوم خشونت‌ها نبود. مردم حرکتی را شروع کردند،‌ امام هم در کنار و پیشاپیش مردم به عنوان هدایتگر این حرکت حضور  دارد و این حرکت به نتیجه رسیده است و وقتی این حرکت به نتیجه رسیده است طبیعی است که ایشان دنبال تثبیت دستاوردهای حرکت است نه دنبال تداوم عدم ثبات. به همین دلیل هم کاری که امام انجام داد در رابطه با عفو عمومی نشانگر این بود که امام نمی‌خواست بگوید هر کسی که تخلفی کرده حتما باید جوابگو باشد و با او باید برخورد کرد.

کار دیگری که امام کرد برای تثبیت نظام، رفراندم تعیین نظام بود که در انقلاب‌های اجتماعی شبیه انقلاب ایران تقریباَ باید بگویم که یا بی‌سابقه یا کم سابقه است؛ این‌که کمتر از دو ماه از پیروزی اولیه انقلاب، امام اصل نظام را به رای مردم گذاشت.

 از 22 بهمن 57 ما به سمت نهادینه شدن آرمانهای‌مان رفتیم و به افتتاح مجلس رسیدیم که نقطه اوج نهادینه شدن تشکیلات و ساختار جمهوری اسلامی بود.

یکسری برخوردها و اعدام‌ها در اوایل انقلاب صورت گرفت و این‌ها متوجه کسانی بود که دست‌شان به خون مردم آلوده بود. یعنی فرماندهان حکومت نظامی، نیروهای امنیتی و سرکوب‌گر و شکنجه‌گرانی که آزادگان و مبارزان را شکنجه می‌کردند و آن هم بعد از شهادت شهود انجام می‌شد. من نمی‌خواهم بگویم که در آن زمان هیچ‌گونه کار شتاب‌آمیز و با عجله و خارج از عرفی صورت نگرفته است؛ بلکه حرف من این است، موضوعی که امام دنبالش بود نهادینه شدن آرمان‌های ملت بود و چیزی که مجوز برخورد داشت محاکمه کسانی بود که دست‌شان به خون ملت آلوده بود که اینها هم در دو سه گروه مشخص بودند؛ عوامل ساواک، افرادی که در حکومت نظامی فرماندهی کرده بودند و در شهرها مردم را در 17 شهریور و 15 خرداد و .... کشته بودند. در این میان ممکن است برخی قضات و برخی از کسانی که دست اندر کار امور بودند، تخلف یا ناشی‌گری کرده باشند که این موضوع با جهت‌گیری کلی که امام تبیین کرده بود متفاوت بود. دلیل دیگر برای سخنانم فرمان 8 ماده‌ای امام است.

امام در مورد شاه گفت: اگر ما در انقلاب پیروز شدیم ایشان را محاکمه می‌کنیم و طبق موازین با او برخورد می‌کنیم؛ یعنی نمی‌گفت که حکم او روشن است.

در انتخابات اولین دوره مجلس، انتخاباتی است که بازگوکننده نگاه امام است مجاهدین خلق، توده‌ای‌ها و ملی‌مذهبی‌ها کاندیدا داشتند. یعنی هیچ جریانی از ارائه لیست کاندیدا محروم نشده بود. این نگاه امام است. امام مگر نمی‌دانست که مجاهدین خلق  با او مشکل دارند؟ مگر توده‌ای‌ها‌ با امام ارتباطی داشتند؟ گروه‌های ملی و مذهبی چون حزب ملت داریوش فروهر هم کاندیدا داشتند. همه این گروه‌ها به صورت علنی با پرچم و بیرق خودشان کاندیدا داشتند. من معتقدم که امام این بود. اما یکسری اتفاقات افتاده که آن اتفاقات قاعدتاً باید مورد به مورد بررسی شود.

قاعدتاً دیدگاه‌هایی امثال جریانات چپ، دیدگاه امام نبود اما امام به صرف ابراز عقیده و ابراز دیدگاه هیچ وقت با اینها برخورد نکرد.

امام در 19 اردیبهشت 60 یک سخنرانی داشتند و طی آن خطاب به گروه‌های مسلح گفتند که اگر شما اسلحه را به زمین بگذارید من به ملاقات شما خواهم آمد و به جای یک جلسه، ده جلسه خواهم گذاشت. نکته جالب اینکه امام در همان سخنرانی به گروه‌های چپ هم اشاره می‌کنند که به دلیل مسلح نبودن تا آن زمان فعالیت‌شان آزاد بود. آن سخنرانی زمانی بود که برخی گروه‌ها از جمله -مجاهدین خلق- فعالیتهای سیاسی‌شان را کم‌رنگ کرده بودند و در عوض فعالیت‌های نظامی‌شان پر رنگ شده بود و تلقی‌‌شان این بود که می‌توانند کل جریان انقلاب را قبضه و مدیریت کنند.

 

بنی‌صدر دیدگاه‌هایی خود را به عنوان اقتصاد توحیدی نوشته بود اما از نظر تشکیلاتی نیروهای پاریس با جریان مجاهدین خلق ارتباط نداشتند و بنی‌صدر هم گرایش سیاسی‌اش به جبهه ملی بیشتر بود. 
منافقین به صورت سازمان یافته دنبال نوعی هرج و مرج بودند. وقتی که قضایا به سمت عزل بنی‌صدر رفت آنها طبق برداشت خود فکر می‌کردند با یک برخورد مسلحانه می‌توانند انقلاب را تصاحب کنند  پس وارد فاز نظامی شدند. البته در این شرایط حکومت آنان را نصیحت و تلاش کرد از غفلتی که داشتند، باز دارد؛ اما گوش نکردند.

از بدو پیروزی انقلاب تا لحظه‌ای که اینها وارد فاز نظامی شدند، امام و نظام با اینها برخورد نکرد. اما وقتی نظام با اینها برخورد کرد که  شروع کردند به آدم کشتن و عملیات مسلحانه‌. مسئله روشن است؛ هم سخنرانی‌های امام موجود است و هم مشی امام مشخص است. باید ببینیم قبل از این‌که اینها جنگ مسلحانه داشته باشند نظام با اینها چگونه برخورد کرد؟ و اگر با اینها برخورد شده نوع برخورد چگونه بوده است؟

در آن زمان دادگاه‌های انقلاب، کمیته‌های پاکسازی در آموزش و پرورش و گزینش‌هایی که در ادارات فعال شده بود، یکسری کارهایی انجام می‌دادند که با مشی عمومی امام نمی‌خواند. در اوایل پیروزی انقلاب کمیته‌هایی در ادارات تشکیل شده بود به نام «کمیته پاکسازی» که عوامل رژیم گذشته را کنار بگذارند و اجرای آن در شورای انقلاب و دولت آقای بازرگان دنبال شده بود. زمانی به امام گزارش دادند که این کمیته‌ها خیلی تندروی می‌کنند. مثلاَ دادگاه‌های انقلاب تند برخورد می‌کردند و در مصادره اموال مردم و متهمینی که با رژیم گذشته همکاری می‌کردند، سخت‌گیری می‌کردند. امام این مسئله را با مشی عمومی خودش در تعارض می‌دید. یعنی آنچه که دادگاه‌های انقلاب و کمیته پاکسازی که توسط دستگاه قضایی و دولتی ما شکل گرفته بود در تعارض با افکار امام بود. لذا امام آن فرمان هشت ماده‌ای را داد که در حقیقت جریان به همان فاز کلی که امام می‌خواست، برگردد. یعنی انقلاب در 22 بهمن 57 رژیم گذشته را از بین برده و حالا ما باید به آینده نگاه کنیم، از تخلفاتی که در زمان گذشته کسی انجام داده، نباید انتقام گرفته شود. بنابراین شدت و حدت فرمان هشت ماده‌ای امام متوجه دادگاه‌های انقلاب و تشکیلات قضایی کشور بود. گزارشاتی می‌دادند که این دادگاه‌ها چه می‌کنند و شاهد بودیم که امام در مورد خلع آیت الله خلخالی حاضر نشد دوباره به ایشان حکمی بدهد و ایشان را عزل کردند.

بنابراین، امام در جهت‌گیری کلی‌اش که اول انقلاب اعلام کرده بود، از عفو عمومی شروع کرده بود، میدان دادن به گروه‌ها برای حضور در انتخابات و باز گذاشتن جریان آزاد اطلاعات و اطلاع‌رسانی بود که در آن زمان وجود داشت؛ همه گروه‌ها نشریه داشتند، گروه‌های معاند، گروه‌های منتقد و رقبا. بنی‌صدر روزنامه انقلاب اسلامی داشت. مجاهدین خلق روزنامه مجاهد داشتند و میزان هم روزنامه نهضت آزادی بود و در آن نشریات حرف‌های خود را می‌زدند و هیچ‌یک از این نشریات، نشریاتی نبودند که حرف‌های کلی بزنند، بلکه انتقادات خود را مطرح می‌کردند. امام مانع اینها نشد و نه امام و نه مشی عمومی ترسیم شده توسط امام اجازه نمی‌داد که مانع اینها شود.

 

برخی از منتقدان می‌گویند که آن زمان چون هنوز نظام مستقر نشده بود، این آزادی‌ها وجود داشت و بعدها که مستقر شد، جلوی تداوم آن را گرفت. آیا این فرض درست است؟

 

چون مستقر نشده بود برخی از چارچوب شکنی‌ها بیشتر بود و برخی فکر می‌کردند حالا که نظام مستقر نیست می‌توانند هر کاری که بخواهند انجام دهند. اما در آن زمان نفوذ معنوی امام این گونه بود که اگر یک جمله می‌گفت به نفع یک جریان و یا علیه یک جریان، کشور بسیج می‌شد.

عدم تثبیت را کسانی برداشت می‌کردند و در مورد آن مقاله و مطلب می‌نوشتند، ولی امام حس عدم تثبیتی نداشت و محکم در مقابل امریکا و دنیای استکباری  ایستاده بود و با یک کلمه‌اش کشور بسیج می‌شد. اگر امام می‌خواست برخورد کند برایش ساده بود. هزینه آزادی همین است که اینها به امام هم انتقاد کنند و علیه امام موضع بگیرند. امام از موضع اینها برآشفته نمی‌شد. لذا امام از روی ناتوانی نبود که اینها را تحمل می‌کرد امام در اوج قدرت بود. یعنی امام سال 58 کسی بود که اگر در یک جمله‌ای اشاره می‌کرد که مثلاً فلان گروه را نمی‌پسندم، مردم دیگر آن گروه را زنده نمی‌گذاشتند و در صحنه بودند. مردم عادی نگاه‌شان به امام این گونه بود.

در قانون اول برگزاری انتخابات، امام می‌توانست نظارت استصوابی راه بیندازد و می‌توانست بگوید کسانی که گرایش مارکسیستی دارند نمی‌توانند در انتخابات شرکت کنند اما امام این کار را نکرد. امام از موضع قدرت و با داشتن اختیار کامل و قدرت کامل تحمل معاند کرده بود نه از روی این‌که ایشان ناتوان بودند. من همیشه می‌گویم که اولین انتخابات مجلس  بازتاب ذهنیت امام است. اولین انتخابات را بنگریم که امام چه کرد.

 

در مورد رفتار با کسانی که به هر حال به عنوان گروه های مسلح دستگیر می شدند و در زندان ها بودند توضیح بدهید؟

 

در این مورد باید با آقای مجید انصاری مصاحبه کنید. ایشان به عنوان نماینده امام به زندان‌ها می‌رفت و بازرسی می‌کرد. علت این‌که امام آقای لاجوردی را – از دادستانی انقلاب مرکز- عزل کرد و حاضر نشد که آقای لاجوردی در تشکیلات بماند و یا عزل آقای خلخالی را از ایشان سوال کنید. از نوع برخورد امام در مقاطع مختلف می‌توان برداشت کرد که امام برخورد انتقامی و خشونت‌طلبانه را قبول نداشتند.
قبل از انقلاب هم مشی امام همین‌گونه بود. وقتی که گروه موتلفه برای ترور حسنعلی منصور از امام اجازه می‌خواستند، امام گفت: من قبول ندارم. وقتی گروه مجاهدین خلق به عنوان گروه چریکی خواستند از امام مجوز بگیرند، امام اجازه ندادند. امام مشی مسلحانه و برخوردهای این‌چینی را قبول نداشتند.

مشی امام در آنجا احترام گذاشتن به روحانیون بود ولو این‌که با امام مخالف بودند. صحنه‌هایی را در نجف از نشست و برخاست با مراجع دیدم که در نهایت  احترام بود. امام به هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند که به این گروه بی‌احترامی شود.

 

قضیه آقای شریعتمداری و رابطه شان با حضرت امام را چگونه  می بینید؟

 

من در مورد دو سه مسئله مهم انقلاب معتقدم که متاسفانه به دلیل این‌که دست اندرکارانش یک طیف خاصی بوده‌اند، مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. برای مثال جریان آقای شریعتمداری که آقای ری‌شهری محور تشکیلات بود و یا قضیه مهدی هاشمی و بیت آقای منتظری و یا جریان اعدام‌های بعد از عملیات مرصاد و حوادث سال 67 در همه اینها فرد محوری عمل کننده آقای ری‌شهری و دوستان‌شان از جمله آقای نیری، آقای رئیسی و آقای فلاحیان و ... بودند.

 

واقعاَ من معتقدم که باید این آقایان که در متن مسائل بودند بیشتر به بیان مسائل بپردازند و واقعیت‌ها را بگویند، جایگاه خودشان و دستور امام و آن نگاهی که امام داشته‌اند، تبیین کنند. من و شما در این قصه خارج  از گود بودیم ولی من شنیده‌هایی دارم که وقتی آقای شریعتمداری آمدند تلویزیون و گفتند استغفرالله، امام خیلی ناراحت شده بود که چرا آقای شریعتمداری در مقام متهم در تلویزیون ظاهر شود. امام در زمانی که داستان مجاهدین خلق شروع شده بود و پشت سر آقای طالقانی ایستاده بودند اجازه نداد بی‌احترامی به آقای طالقانی شود. در مورد آقای شریعتمداری هم کسانی که دست‌اندار کار بودند خاطراتی دارند و می‌گویند که نوع رفتار با ایشان چگونه بوده است.»

پیک نت   11  آذر

 
 

اشتراک گذاری: