ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

11 آبان  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

نامه همسر تاج زاده به همسر آقا مجتبی
بیا با هم به دیدار
خانواده زندانیان سیاسی برویم!

 
 
 
 

فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی که اکنون از سرشناس ترین زندانیان سیاسی کودتای 22 خرداد است، نامه ای خطاب به زهرا حداد عادل، همسر مجتبی خامنه ای نوشت که خلاصه ای از آن را می خوانید.

دراین نامه، از همسر مجتبی خامنه ای که تاج زاده بارها گفته مسئول مستقیم نگهداشتن او در زندان شخص وی است، نوشت:

سلام زهراجان!

از آن جا که در همان دوران کوتاه معلمی تو را مانند دیگر دانش آموزان مدرسه فرهنگ دختری باهوش، متین و صادق یافتم که با فطرتی پاک در جستجوی حقیقت و ایمان است، فکر می کنم سخن گفتن با تو در این شرایط سخت خالی از فایده نباشد.

بعید می دانم که با توجه به رشته دانشگاهی و موقعیت فعلی ات از آن چه در جامعه پیرامونی ات می گذرد بی خبر باشی و واقعیت ها یا به تو نرسد یا قلب شده و واژگون برسد. اما از باب تذکر دوست دارم یادآور شوم که اقدامات غیرقانونی و برخوردهای غیرانسانی، غیراخلاقی و غیرشرعی با بهترین فرزندان اسلام و انقلاب که امروز به عنوان زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی که بنایش بر قسط بود و اینک معنای حقیقی ستم را لااقل در دادگاه های نمایشی و طی حکم های فرمایشی و در جریان اجرای آن ها به تصویر کشیده است، حقانیت نظام اسلامی مان را نزد جهانیان بلکه مردم شریف و نجیب خودمان زیر سؤال برده است.

پس از دوران پرونده سازی های کینه توزانه، بازجویی های سخت، شکنجه های سپید، برگزاری دادگاه های نمایشی بعضا با حضور بازجوها و مأموران امنیتی و صدور احکام سنگین به تشخیص و فرمان حضرات بازجوها که سپری می شود باز هم نقش بازجوهای سپاه و اطلاعات تمام نشده و ایشان مداخلات خود را در جریان زندگی روزمره زندانی سیاسی و خانواده او به جدّ دنبال می کنند. تلاش برای شکستن زندانی برای گرفتن اعتراف به جرایم مرتکب نشده که دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی را به یاد می آورد، از مهم ترین نقش های بازجوهاست که این روند متأسفانه اختصاص به دوران به اصطلاح تحقیقات اولیه(بازجویی) ندارد و برای دادن هرگونه حقی که از نظر آقایان امتیاز محسوب می شود، این مسئله درنظر گرفته می شود و عجیب تر این که در هر اعتراض از جانب زندانیان سیاسی در داخل زندان، پای بازجو باز می شود و مداخله می کند و خط و نشان می کشد. چنان که گویی مرگ و حیات زندانی معترض و منتقد به دست اوست!

دخترم!

دوست دارم به عنوان یک زن، یک همسرو یک مادر، وضعیت نسرین ستوده ها، بهاره هدایت ها، مهسا امرآبادی ها و ژیلا بنی یعقوب ها را به یادت بیاورم که دور از مادر و پدر و همسر و فرزند در عسرت و تنگنا با حداقل حقوق یک زندانی به سر می برند.

 می دانی انتقال یک مادر به زندان زنجان در کنار زندانیان عادی که کم خطرترینشان قاتل ها هستند و فجایعی که در آن می گذرد در روزگار ما به افسانه می ماند، چه آبرویی از نظام قضائی ما و زمامداران مدعی مسلمانی ما و ایران میراث دار تمدن و فرهنگی زرین در عالم می برد؟ می توانی طعم رنجی که فرزندان خردسال این مادر و همسر و همه اعضای خانواده او می کشند تصور کنی؟ می دانی قطع تماس های تلفنی روزانه زندانی با خانواده اش و یک هفته بی خبری تا رسیدن وقت ملاقات کابینی یعنی چه؟ می دانی ملاقات یک مادر با فرزندانش از پشت شیشه های دوجداره و شنیدن صدایشان از میان خش خش گوشی های تلفن کابین یعنی چه؟ درد فراموش کردن گرما و آرامش آغوش مادر برای اطفال و نوجوانان را که خوب درک می کنی؟ جنس درد دوری و هجران همسران جوان و ممانعت سفاکانه از ملاقات های معمول با یک دیگرشان را چه؟ آیا این دردها را می شناسی؟

اخراج و ممنوعیت از کار و شغل های دولتی و حتی مزاحمت برای اشتغال در مشاغل غیردولتی زندانیان سیاسی وخانواده هایشان( بعضاً نه فقط بستگان درجه یک) ممنوعیت خروج از کشور، ممنوعیت از انجام معامله، ممنوعیت از تحصیل، ممنوعیت از ارتباطات اجتماعی و ممنوعیت فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و شرم آورتر از همه این ها تلاش برای برهم زدن روابط خانوادگی و ایجاد نِقاش و تفرقه و رخنه و فتنه در خانواده ها شمه ای از عطایا و مزایای نظام جمهوری اسلامی برای منتقدین قانون گرای خویش است!

من دوست دارم به عنوان عضوی کوچک از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، تو را به خانه این خانواده های عزیز ببرم تا از نزدیک با دردهای ناشی از ستم های مستمر و مکرر اعمال شده برپیران و کودکان و برنایان آنها آشنا شوی.

زهراجان!

دوست دارم برای نمونه ای از پرسش های سهل و ساده اما بی جواب خانواده های زندانیان سیاسی، سؤالات فرزندانم را که لابد هنوز به دنبال آن سفر چند روزه به جنوب و مناطق جنگی که یکی از آن ها کودک و دیگری نوجوان بود، به یادشان می آوری، برایت بازخوانی کنم و پیش از آن می خواهم یادآور شوم که پدر فرزندان من یکی از منتقدین قانون گرایی است که صرفا به دلیل بیان نقطه نظراتش که البته انتقادی و اصلاح گرایانه است، مورد خشم و کین قرار گرفته است. پدری که به دلیل مسئولیت های دولتی در حوزه های فرهنگی و سیاسی نتوانسته است مانند دیگر پدران برای فرزندانش وقت بگذارد و تنها از این بابت خود را سرزنش می کند که نقش های اجتماعی، او را گاه از انجام وظایف همسری و پدری بازداشته است هرچند که اینک بچه ها با درک معذورات پدر، از این همه فروتنی او برای تعذیر شرمنده هستند. پدر فرزندان من مردی است که به هنگام انقلاب تحصیلات و فعالیت های روشنگرانه مبارزاتی اش را در فرنگ نیمه کاره گذاشت و سراسیمه خود را به وطن رساند تا از خدمتگزاری به مردمش حتی روزی بازنماند. مردی که زندگیش را وقف انقلاب و مردم کرد تا شاهد بالندگی کشورش در مسیر اسلام راستین، نه اسلام طالبانی و خوارجی، باشد. مردی که عضو شورای هماهنگی تبلیغات بود و در اولین لیست انتخاباتی بعد از انقلاب، امضایش به عنوان نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کنار امضای پدر همسر شما به عنوان نماینده حزب جمهوری اسلامی قرار داشت. مردی که وقتی برای تشکیل خانواده در سن بیست و چهارسالگی به خواستگاری دختر یک زندانی سیاسی رژیم سابق رفت، عضو ستاد نمازجمعه ای بود که با تأیید امام جمعه وقت، این وصلت سرگرفت و معلم تاریخ سابق تو افتخار همسری وی را یافت. مردی که وقتی پدر عروسش از او پرسید از مال دنیا چه داری گفت: یک موتوسیکلت، یک تسبح شاه مقصود و یک دست کت و شلوار بدون هیچ سرمایه و حتی حقوق ماهیانه اما اگر تشکیل خانواده دهم باید به فکر گرفتن حقوق از جایی که کار می کنم، باشم! مردی که وقتی پای حق الناس و حقوق ملت، از هر قوم و مذهب و کیش و آئین و طبقه ای، در کار بود، مصلحت اندیشی و مسامحه و بی تفاوتی را پشت سر می گذاشت و آزادوار با تمام وجود به میدان کارزار می آمد و می آید.

از این مرد که اینک در آستانه دو سال روزه داری اعتراضی اش نسبت به رفتارهای غیرقانونی هم چنان مردانه و استوار ایستاده است، سخن بسیار باید گفت! بماند برای وقتش اما وقت طرح کردن سؤالات فرزندانش همین حالاست:

پدرمان به چه جرمی در زندان است؟ چرا از حقوق اولیه اش محروم است؟ در قرنطینه و انفرادی و دور از سایر زندانیان سیاسی، ممنوع التماس و به نوعی ممنوع الملاقات؟

دخترم!

فرزندان من از پدر شنیده اند که پرونده او و مادرشان دست آقازاده ای است که دست برقضا همسر یکی از دانش آموزان سابق مادرشان است. و اتفاقا این دختر خوب و مؤمن و نجیب هم سفر روزهای دوری است که برایشان خاطره انگیز شده است. دختران من از دختر راه یافته به مجلس ششم با دست کاری آراء شهروندان تهرانی (به گفته پدرشان که منتظر است این ادعای خویش را در دادگاه صالح اثبات کند) و همسر آقازاده ای که پرونده تاجزاده و همسرش به دست اوست، پرسش می کنند که آن چه با ما می شود در کجای قانون آمده است و یا کدام مقام فراقانونی فرمانش را صادر کرده است.

پیک نت   11  آبان

 
 

اشتراک گذاری: