ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

9 تیر ماه  1393

infos@pyknet.net

 
 
 

خاطرات سایه (هوشنگ  ابتهاج)

در کتاب پیر پرنیان اندیش

"ربنا"ی شجریان را

هیچکس نمی تواند بخواند 
 
 
 
 

ماه رمضان است و دم افطار. تلویزیون «ربنا»ی شجریان را پخش می کند. سایه از همان «ربنا» اول منقلب می شود. به خود می پیچد... اشک از چشمش می جوشد. بی تاب شده است...

آرامتر که می شود، با چشم و چهره ای سرخ و صدایی که هنوز هیجان دل بی قرارش را بازتاب می دهد، می گوید:

این کاریه که می تونی دست بگیری و ببری به تمام کشورهای عربی و با افتخار بگی، اگه می تونین مثل این بخونین... این کار نظیر نداره! شاهکار بزرگ شجریانه. هیچ کس نمی تونه این طور بخونه... هیچ کس.

حتی خود استاد شجریان؟

حتی خود شجریان... خیلی کار عجیبیه. خیلی عجیبه... رفته تو استودیو که به بچه ها بگه این طوری بخونین، ضبط کردن و شده این ربنا... شجریان نوار اصلی این ربنا رو به من داد که دیگه ندارمش. من اول نمی دونستم چیه. وقتی شنیدم حیرت کردم. هیچ کس نمی تونه اینو بخونه... چه صدای حیرت آوری! اصلا یه صدای زمینی نیست... (سرش را تکان می دهد)... شاهکاره، چه حالت و التماسی تو این «ربنا» هست (به گریه می افتد)، فقط صدا نیست، یک نوازشی توش هست... بهش گفتم آقای شجریان! اینو تو چه مایه ای خوندی؟ نگاهم کرد... واقعا نمی شه گفت تو شوره، افشاریه، چیه... خیلی عجیبه!

امروز هم جلسه حافظ خوانی ما طول کشید... سایه تدارک افطار دیده بود. هنگام پخش «ربنا»ی شجریان از تلویزیون، گفت:

آقای عظیمی! یه چیزی در درون ما هست که نمی شه ازش منصرف شد، من با خودم خیلی روراستم. از خودم سئوال می کنم، چند درصد به خاطر زیبایی صدای شجریانه که وقتی «ربنا» می خونه، تو خوشت می آد؟ چه درصدی، اون توها در درون تو یه چیز دیگه هست، که به تو لذت می ده؟ می فهمید چی می خوام بگم؟

من این قدر سهل انگار نیستم. همیشه دارم می کاوم خودمو. خیلی هم سختگیرم در باره خودم. مغز من (با دست سرش را نشان می دهد) می گه: «چون رفتی رفتی» اما این مال اینجاست [مغز] اما آدم همه چیزش تو مغزش نیست، تو منطقش نیست. دیروز دیدید که وقتی ربنا رو گوش می کردم، داشتم دیوانه می شدم. خب این چیه؟... من خودمو گول نمی زنم و نمی گم فقط زیبایی و قدرت این صداست. بله، این هست ولی همه این نیست.

یه نیازهای عمیق انسانی هست که مذهب بهش پاسخ می ده و واسه همین هم مذهب برقرار مونده. حتی آدم هایی که به این حرف ها اعتقاد ندارن یه چیزهای دیگه رو جانشینش می کنن. وانگهی در درون آدمی یه چیزی هست که ته نشست شده از قرون و کار خودشو می کنه.

شجریان می خواند: «ربنا افرغ علینا صبرا...» و سایه باز به گریه می افتد.  

پیک نت 9 تیر

 
 

اشتراک گذاری: