ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

25 اردیبهشت ماه  1393

infos@pyknet.net

 
 
  شکر پاره اصفهان، امشب بدنیا آمد!  
 
 
 

عکس مربوط به صحنه ای از آخرین گردش های ارحام صدر در خیابان های اصفهان است که لینک آن در پایان همین مطلب کوتاه هست و توصیه می کنم حتما ببینید!


ارحام صدر، آن شکر پاره اصفهان، در 85 سالگی خاموش شد. نه به تازگی، بلکه در سال 1387. وقتی چشم بر جهان فرو بست که احمدی نژاد سوار خر مرداد شده بود و گلوی سینما و تئاتر و مطبوعات و هر آنچه که بوئی از هنر و ارتباط هنری با مردم داشت به چنگ دولت آمده بود .
ارحام صدر، در اوج یکه تازی احمدی نژاد به خلوت خود در اصفهان خزیده و زبان شیرین را به کام کشیده بود. همچنان که امام جمعه مورد احترام مردم اصفهان "طاهری" به کنج خلوت خزیده بود.

ارحام صدر تنها یک بازیگر تئاتر نبود، بلکه شناسنامه اصفهان بود. نه فقط شناسنامه اصفهان، که شکرپاره این نصف جهان بود.

متولد 21 اردیبهشت ماه ‌١٣٠٢ در محله "باقلعه‌" بخش ‌٤ اصفهان بود. شهریور 1320 رضاشاه سقوط کرد، 6 سال بعد، ارحام صدر، با زبان طنز و انتقاد در اصفهان رفت روی صحنه تئاتر. تئاتری که او را پایه‌گذار آن می‌دانند. شاید دو نمایش "لات جوانمرد" و "مست" از شاخص ترین کارهای ارحام صدر در این عرصه باشد. اشتباه نشود و نظر مرا سیلی نقد نگیرید. این، قضاوت شخصی من است، از میان کارهائی که از او دیده بودم. در لات جوانمرد، جوان تنبل، پرخور و خپله‌ای را که بیکار است و خانه نشین، مادرش بدست "لات" محل (ارحام صدر) می سپارد تا باج گیری را از او یاد بگیرد و برود سر کار و نان به خانه بیآورد. در پایان همه آموزش‌هائی که می بیند، ارحام صدر (لات جوانمرد) نا امید از استعداد ناداشته ناصر کپل، وقتی او را می خواهد به خانه بر گرداند و بقول خودش "بدهد دست ننه اش"، خطاب به وی، با لهجه شیرین اصفهانی می گوید:

«ناصری! تو، تُو این کار چیزی نِمیشی. نم خواد از خوُنِت درآی. همون پیش نُنِت باش!»

اصفهان پایتخت هنر ارحام صدر بود و برای دیدن نمایشنامه‌هائی که به صحنه می‌برد اغلب باید از چند هفته و گاه چند ماه پیش بلیت رزرو می‌کردید. تئاتر متعلق به خودش بود. نقش آفرین اصلی هم خودش! شیرینی و شیرینکاری‌هایش روی صحنه با گز اصفهان رقابت می‌کرد. از امشب تا فرداشب، چند خوشمزگی تازه پیدا کرده و چاشنی نمایشنامه ای می کرد که نه چند هفته، بلکه چندماه روی صحنه بود و هر شب آن، سالن پر و خالی می شد! نو گوئی روی صحنه، از ویژگی های تئاتر و هنر او بود.

در سال ‌١٣٣٦ وارد سینما شد. با فیلم "شب نشینی در جهنم"، که سایه داستان "حاج آقا"ی صادق هدایت روی سر آن بود. نقش نوکر "حاج جبار" را که حاجی دست خشک و نزول خواری بود در این فیلم بازی کرد. این فیلم مدتی طولانی در سینماهای درجه اول و سپس درجه دوم تهران و شهرها روی پرده ماند، و این عمر طولانی روی پرده نیز مدیون نقش آفرینی و شیرین زبانی های ارحام صدر بود. در ‌17 فیلم و 3 سریال تلویزیونی ظاهر شد، اما سرانجام، به همان نتیجه ای رسید که پرستوئی و عزت الله انتظامی و  مردم رسیدند: جای او روی صحنه تئاتر بود، آن هم نه در تهران، بلکه در اصفهان. 

برخی نمایشنامه های او که ضبط تلویزیونی شده بود، از تلویزیون ملی ایران پخش شد و در آن شب ها که این نمایش ها از تلویزیون پخش می شد، مردم سر از پا ناشناخته خود را به خانه می رساندند تا او را ببینند!
تحصیلات ابتدایی اش در اصفهان گذشت و بعد از این که تصدیق ‌٦ ساله ابتدایی را گرفت، با این تعهد پدرش به شرکت نفت که ارحام پس از گرفتن سیگل، سه سال اجباری برای شرکت نفت در آبادان کار کند، وارد کالج انگلیس‌ها شد و پس از گرفتن سیکل، برای پاک کردن حسابش با انگلیسی ها 3 سال رفت آبادان. خودش چند سال پیش از خاموشی، در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا، دراین باره با کنایه به استبداد پیش و پس از انقلاب گفت: اجباری ما، از همان موقع‌ها شروع شد!

دانشجوی شبانه دانشکده ادبیات اصفهان شد و از همین دانشکده لیسانس ادبیات و فلسفه گرفت.
درباره دوران پس از انقلاب در همان مصاحبه گفت: با شروع جنگ آنقدر در اصفهان شهید داشتیم که همه عزادار بودیم و کسی حوصله تئاتر و خنده نداشت. برای کار در سینما هم ‌گفتند ممنوع‌الچهره‌ هستی. وقتی علی حاتمی خواست جعفر خان از فرنگ برگشته را بسازد به من اجازه دادند بازی کنم. بعد از آن هم در فیلم افسانه شهر لاجوردی ساخته محمد علی نجفی نقش بهلول را بازی کردم که به خاطر صحنه رقص سماع که از مولانا جلال الدین رومی گرفته و در فیلم گذاشته بود، توقیف شد.

تئاتر در اصفهان الان وضعیت خوبی ندارد و تقریبا بساطش برچیده شده است. یکی دو نفر هستند که یکی از این‌ها هم کارهای من را تقلید می‌کند. هرچی هم بهش می گویم، پسر، خودت باش، چرا تقلید من را می کنی؟ باز هم کار خودش را می کند.

مقامات از من خواستند ساکن تهران شوم، حتی یک بار به زور گفتند. گفتم هر موقع توانستید منار جنبان اصفهان را از کف ببرید و در لاله‌زار زمین بگذارید، ارحام را هم می‌توانید از اصفهان ببرید به تهران.


ارحام صدر 24  آذر 1387 زندگی را بدرود گفت و من بعید میدانم مردم اصفهان برای مرگ امام جمعه کنونی این شهر، چنان به خیابان بیایند که برای مرگ ارحام صدر به خیابان آمدند و تا گورستان شهر بدرقه اش کردند.
از امام جمعه کنونی اصفهان گفتم و حیف و دریغ است اگر حساب آیت الله طاهری و آیت الله منتظری را از او جدا نکنم.

 http://www.youtube.com/watch?v=a0ztTuClmlA

 

(برگرفته شده از فیسبوک علی خدائی

)https://www.facebook.com/ali.khodai.56

 

پیک نت 25 اردیبهشت

 
 

اشتراک گذاری: